ویلیام بلیک؛ برگردان : کامبیز منوچهریان
تاریخ ارسال : 2 مهر 89
بخش : ادبیات جهان
william-blake
ویلیام بلیک
ببر
ببر همچون شعله ای پر نور،
می درخشی باز هم در عمق جنگل های تار شب.
خود کدامین دست یا چشمان جاویدت پدید آورد؟
با چنین تصویر وحشت زا
همچو برقی در میان چشم های بی قرار شب؟
در کدامین سرزمین یا آسمان دور
شعله خورشید چشمانت درخشان شد؟
با کدامین بالها آنجا توان رفتن؟
با کدامین دستها تسخیر آن شعله شود ممکن؟
خود کدامین دست یا بازو؟
با چه فنی با چه تدبیری؟
تار و پود قالی قلب تو را می بافت؟
در چنان وضعی که قلب پر توانت
ناگهان آهنگ طغیان یافت
زندگی در سینه گرم تو جاری شد،
قلب پر جوش تو ضربان یافت،
خود کدامین دست یا بازوی پر هیبت؟
ماند و کار خویش کامل کرد،
شاهکاری چون تو حاصل کرد.
با کدامین پتک یا زنجیر؟
در کدامین کوره مغزت را پدید آورد؟
با چه سندانی ؟
با کدام ابزار؟
می توان ببری پدید آورد،
ترس های سخت مهلک را تحمل کرد؟
آن زمان،
چون اختران تابناک آسمان سرنیزه هاشان را روان کردند.
جویها و رودهای پاک جنت را،
با بلور اشکهای خود جوان کردند،
آن که خورشید نگاهت را پدید آورد،
دیدنت لبخند بر لبهای پر مهرش نشاند آیا؟
آن که خشم جاودانت را پدید آورد،
خود هم او خون در رگان بره ای کوچک دواند آیا؟
ببر همچون شعله ای پر نور
می درخشی باز هم در عمق جنگل های تار شب.
خود کدامین دست یا چشمان جاویدت پدید آورد؟
با چنین تصویر وحشت زا
همچو برقی در میان چشم های بی قرار شب
اصل شعر را در این آدرس نیز می توانید ببینید :
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه