واکاوی«کوکِ تهران» مهرنوش قربانعلی / سریا داودی حموله
تاریخ ارسال : 14 دی 91
بخش : اندیشه و نقد
سریا داودی حموله
واکاوی«کوکِ تهران» مهرنوش قربانعلی
مهرنوش قربانعلی با کتاب هایی نظیر« در ناتمامي خود » 1377(نشرتوكا) و« راه به حافظهي جهان »1380( نشرنگاه سبز) و« تبصره »1383( نشرآرويج) و« به وقت البرز » 1386( نشرآهنگ ديگر) و«کوکِ تهران» ( نشرآهنگ دیگر)... حضور فعال و پررنگی در ادبیات دارد.
«کوکِ تهران» پیوند عقلانیت و ذهنیت در تقابل با تئوری بازی های کلامی است. فضای مه آلود پارادوکسیکال، المان های مضمونی ، چند لایه گی های تقابلی، بازآفرینی واقعیت ها صورت وانموده ای از زبانیت شعر و چالش مدرنیسم و پست مدرنیسم است.
بینا متنیت در محورHistorical allegory))برجسته گی بیشتری دارد.نحو شکنی ساختاری در فرمیک زبان نمود پیدا می کند.روایت هایی با فرم نثر که بخشی از عقلانیت مدرن را به چالش می کشد.
درمتن های قربانعلی ساختار زبان،لحن،فرم،محتوا خواستگاه اش پست مدرنیزم نیست بلکه بهره گیری از نیهیلیسم(هیچ انگارانه) شاید بی اعتباری فرارروایت ها(metanarratives) است.که با عادت زدایی و بیان ایماژیستی علاوه بر فانتاسیک شورش علیه زبان روایی متن است.
«کوکِ تهران» نمایی از گزاره های تلویحی در دو سویه گی ذهن و عین است؛که پارادوکس های پیدا و پنهان(نقیضه گویی) بین بندها اصطکاک ایجاد می کند. استعلا و تکامل شعر قربانعلی در حوزه ی معنایی فاقد یگانگی ساختاری است؛ در این تعین زبانی ذهنیت استعلایی خود را نشان می دهد.گاه سویه های انتقادی عقلی و ابژه های اجتماعی را با فرافکنی نظام مند می کند.شاعرشعر-نثرهایی با فضای سورئالیستی و رویکردهای اجتماعی و شیوه نوشتاری روایتی –تصویری بنیان نهاده است.در بازنمایی نشانه ها، تمهیدات زبانی و هنجار شکنی های تصویری – روایتی وبا اجراهای غیر متعارف گام در راه کشف لایه های زبانی گذاشته است:
-پلههاي پيچيده به مارها/مارهاي پيچيده به پلهها/اين همه هشدار را قدمهايم پشت سرگذاشتهاند/به كوتاهي خواب نردبان فكر نميكنم/هواي شاهنامه َبرم داشته است/به سرزميني ديگر كه سرميگذاري/رقص عقربهها عوض ميشود/با ضربي ديگر ابرها پايكوبي ميكنند/و منعي كه لبت را دوخته بود/دست و پايش را گم ميكند...ص 62
نقد تاویلی(critigue dinterpretation) «کوکِ تهران» انگاره های ذهنی و روایی ماهیتی پارادوکسیکال متکثر ایجاد می کند.
شاعر نماینده صداهای مختلف تاریخی، اسطوره ای، نمایشی،نت وکوکِ های موسیقیایی و روایتی است؛ که این تناقض و تضادهای دیالکتیکی و آفرینندگی ساختاری طغیانی بر نظم جهان هستی است.
«کوکِ تهران» جز متن های نوشتنی که با بهره گیری از ظرفیت های زبانی، شگردهای اجرایی، چند صدایی،الگوهای ذهنی و المان های تصویری ساختار تاویلی شعر را برجسته نشان می دهد.
مولفه های عدم قطعیت و نشانه شناسی(semiology) جزء عناصر ساختاری متن است. تعلیق و تشکیک زبانی«کوکِ تهران» تاویل و تامل برانگیز است؛رویکرد به مولفه های فرا زبانی و فرا زمانی گاه ضد روایت های شعری است که عمدا با انتزاعی شدن زبانیت نحو را به هم می ریزد؛گرچه نشانه ها جانشینان ساختارمعنایی اند اما این کلی نگری نوسان های تقابلی دارد.
شگردهای کلامی در حوزه ی فرازبانی و فرامکانی و شگردهای روایتی در محور تاویل های نحوی زاویه دار است؛ساختار معنایی «کوکِ تهران» با خرد ستیزی وخودشیفتگی عینی به سمت تقابل های پارادوکسی می رود:
-به پر ُو پايم ميپيچي، خيلي/يادت باشد/رگهاي تهمينه را دارم/ نه ليلي/نديمههايم مگسها را ميپرانند/و رستم جزبه شكار شير نميرود! ص 59
در «کوکِ تهران» تلمیحات و اشارات در آفرینه ها ی تصویری نمودی فراعینیتی پیدا می کنند؛گزاره های ناسازگون از کارکردهای زبانی شعرقربانعلی است.این درهم ریختگی در فرایند حضور و غیبت ساختاری، تصاویر متعدد ایجاد می کند. نما و کلوزآپ ها قابلیت اندیشگی در سطوح مختلف لایه های محتوایی را دارد.
گسست تام و تمام شعر در تقابل های«روایی و غیر روایی» و « بود و نبود»،«هست و نیست»،«هنجار و بی هنجاری» ،«متن و بینامتنیت» ،« روایت و ضد روایت »و «فاعلیت و مفعولیت» پارادوکس های پیدا و پنهان می آفریند.
گزاره های نُرم شکنانه و روایت کلان بینامتنی نوعی کلیت نگری در «کوکِ تهران» است.در حوزه تقابل و تعامل بند ها پیچیدگی تعمدی و تلقینات دلبخواهی را به تصویرمی کشد:
-عزيزم، آليس!/اكنون كه اين نامه را مينويسم/آن قدر پرچم سفيد تكان دادهاند، قلهها/كه يك بغل صلح جمع كردهام/و به سالادي با تزئيني جادويي فكر ميكنم/اگر ازاحوالم جويا باشي/براي پيش مرگي روياهايي كه جمع كردهام/دوباره حاضرم صفشكني كنم/اخلاقم را كه حدس ميزني/اگر جاي" سيزيف" بودم/يا خودم را پرت ميكردم به دره/يا صخره را ميكوبيدم برسر...ص 47
خردستیزی(irrationlism) جزء عناصری است که در شعر نمود ارجاعی دارد؛ رویکردهای توصیفی و گزاره های نمایشی گاه در دو سه بند تعلیقی تاریخی- اسطوره ای بوجود می آورد، قربانعلی در عین گریز از بافتار زمانی متهورانه به مصاف فروپاشی روایت ها رفته است؛تقابل (تضاد،مطایبه،هزل و مراعات نظیر) با ارجاعات روساختی نمود پیدا می کند و متن گرفتار به بحران هنجارها در نگره ی تاویل پذیری زمان مند و زبان مند است.
در ریخت شناسی اثر عناصر تصویری متوازی با عناصر نحوی است...در این رفتامد زمانی- مکانی زبان در پی کشف هویت متن است،نوع روایت در متن برجسته تر از دیگر عناصر است، من عنصر روایت را یک کاراکتر می دانم که ساختار زبانیت قوام می دهد؛زبان ایماژیستی در نظام زیباشناختی ابعاد متعددی دارد.فضا سازی های ایهامی،لابیرنت وار و رازآمیزند،شگردهای ساختاری بر بافت زبانی شعر استوار است.لحن گزارشی «کوکِ تهران» با گزاره های هستی شناسانه و ارجاعات درون متنی تعمیم هایی به تاریخ و اسطوره می زند ولی رکن اصلی ساختار متن انتقادی و کنایی است:
- به شكل عجيبي اغلب شناسنامهها را ست ميگويند/براريكهي قدرت دست ميكشد و تاجگذاري ميكند /در همان تالار كه او را گروگان وُ به خاك افتاده ديده بود /شايد لجاجت ژني است كه به ارث بردهايم /وقتي قهوهي قجري را بنياد ميگذاشت /و دستورش آينههاي تالار كريمخاني را كنده بود /تا ارگ بر تختي از مرمر اتراق كند...ص18
تاکید بر سویه های افراطی و رویکرد های فرامتنی (hypertext) نمایانگر تقابلی نسبیت ذهنیت و زبانیت و ابهام و ایهام بنیان های استدلالی در تصاویر زبانی است.
قربانعلی با استعاره های پیچیده مرتب تغییر پارادایم می دهد؛ در عقل ستیزی و بی عقلی به نقد عقل می پردازد، اندیشه تئوری در ذهنیت قربانعلی معطوف به ساختار هرمنوتیک است.پارامترهای روایی در لابیرنت های ذهنی شاعر تنیده شده اند.
هر بخش «کوکِ تهران»فضای متفاوتی دارد؛شاعر خواسته سازهای ناکوک را کوک کند؛اما با زبان پریشی به سمت ساختار نامفهومی می رود و از پویایی و درک شهودی شعر دور می شود. شاعر ذهنیتی نظریه پردازانه دارد و کمتر در قید اصول شعری است؛از زوایای پنهان شعر گسیختگی زبان و ساختار شکن(ضد ساختار) است.او دانای کلی است که با تعلیق ساختارمعنایی انگاره های سورئالیستی پارادوکسیکال بوجود می آورد:
- تلخک : زنی که زیر سیاهی چادر می گذردکیست ؟ دست های مچاله ای که اسکناس پرت می کنند / نشنیده اند که تق سکه ها کی در می آید ؟ ! / صدایم را با اکوی برج نشنیده اید ؟! / آتشکده سنگی تولدم را گرم می کند / ساسانیان کنار تخت رستم نامم را جشن می گیرند ؟ ص 13
... با دید معتدل باید گفت؛ در «کوکِ تهران» لحن و موسیقی زبان متشکل از عناصر ساختاری-روایی است،ولی در کنار چند صدایی گاه صداهای مزاحمی هم شنیده می شود. ساختار بیانی شعرها منوط به دانستگی مخاطب است؛این پیچیدگی نوعی فریبندگی مخاطب و یک چینش ساختگی در راستای گریز از متنیت است.
گرچه با گزاره های توصیفی صدا و لحن عوض می شود، اما درک ساختاری شعرها نسبی است؛ زیرا متن نسبت به سطح درک مخاطب متغییر می نماید. در این نوع متن (شعریت)شاعر عیار دانستگی خود را به رخ مخاطب می کشد؛بی شک درک افقی(حکم افقی) بافتار ساختار معنایی از جانب خواننده است.
به هم ریختن ساختار نحوی معناگریز همیشه الزام به تئوری پست مدرن نیست؛ افراط در بی هنجاری های متنی تلاش عامدانه ای برای رویکردی نظری متن است. در این تعین های تاریخی روای گزارشگری است که تجریه های فرامتنی را از وضعیت معتدل و محتاط خارج کرده است و با این تجاهل افراطی درگیر فرم و بازی های کلامی می شود.
روایت گاه شعر را مختل می کنند و نمای کلی ساختار متن به هم می ریزند؛زیرا روایت های غیر روایی اقتباسی از ارجاعات مکانی و معنایی است. رفتارهای متفاوت درمحوریت زبان،لحن، فرم و شعر-نثرهایی با تقطیع متفاوت که فقط به حذف معنا منجر می شود.
گرچه زنان شاعر آینده شان را پشت سرگذاشته اند اما مهرنوش قربانعلی سنگی بر حوضچه ی شعر ضد روایتی- ساختاری انداخته که دایره های متحدالشکل ندارد.
لینک کوتاه : |
