نگاهی به کتابِ "بی هودگی" داریوش معمار
سید حمید شریف نیا


نگاهی به کتابِ نویسنده : سید حمید شریف نیا
تاریخ ارسال :‌ 16 اسفند 94
بخش : اندیشه و نقد

بی هودگی ابدی خیال

نگاهی به کتابِ بی هودگی؛ داریوش معمار،

نشر چشمه 1394

- سید حمید شریف نیا :

در بیهودگی، غفلتی ریشه دارد ناآگاهانه؛ اما در بی "هود" گی پشیمانی و توبه‌ای جوانه می‌زند که زایش برونبافتی یکپارچه و ساختی در خور از بن مایه بازگشتن به حق است. "کتابِ بی هودگی" داریوش معمار از این دیدگاه، به حق نشاندن خود است در میان کتاب‌های دیگرش. اگر چه در نگاه اول ممکن است عنوان کتاب تداعی کننده بیهودگی، بی‌حاصلی و بی‌فایده افتادن بدهد اما با کمی دقت می‌توان دریافت "بی هودگی" کتابِ رفتارِ بدون پشیمانی است. در کتاب حاضر شعرهای بسیار خوب و یکدستی دیده می‌شود بی تلاش برای اثبات وجودی خود که افق دید مرا تا آنجا می‌برد که تجربه‌های تازه‌ای از هم زیستی بدون اینکه زیستی کرده باشم ارائه می‌دهد؛ زیرا ضرورت سرشته در شاعرانگی معمار دارد. نام کتاب اولین افقی بود که مرا در خود خم کرد، تلاشی برای فروفکندن تاریخِ پذیرش پشیمانی! داریوش معمار با هوشمندی در انتخاب عنوان کتاب، مخاطب را به سمت و سویی سوق می‌دهد که در نگاه اول کتابِ بیهوده به نظر می‌رسد اما این ذکاوت شاعرانه مقدمه‌ای برای چگونگی درک و برقراری رابطه انسان با خویشتن خویش است. شاید این اندیشه پدیدارشناسان که انسان آلوده‌ی دنیای محسوس خویش است، در این جا به کار آید که انسان هر دم در گیر آنچه از پیش تعیین شده است قرار می‌گیرد و شاعر خالق جهانی تازه در برابر این پیش سازها ست. داریوش معمار در کتابِ بی هودگی تلاشی برای پدیدار شدن و ظاهر شدن تجربیات زیستی‌اش در شاکله شعر دارد. در شعر اول، که شعری کوتاه است این بن مایه عنوان کتاب را در خود به صورت پنهان، نمایان می‌کند:

پراکنده شدیم

مانند بذری در دشت                       (رزمندگان؛ ص 7)

این پراکندگی در دو سطر اول اولین شعر معمار عین وحدت و رسیدن به خویش است. اگرچه در سطرهای بعدی تاکید می‌کند که بمباران موجب این تکه پاره شدن و پراکندگی است اما آیا به راستی با بمب باران توپخانه، پراکندگی رخ می‌دهد؟ تنها انسان بخش بر چندین می‌شود اما در ذات خود به یگانگی می‌رسد. این نقطه، همان مرکزی است که معمار از آن برای رو در رو کردن انسان با خویشتن خویش به کار می‌گیرد و خود جزیی از همین رویارویی است. به همین علت است که کتابِ بی هودگی معمار را نوعی ظاهر کردن تجربیات زیستی شاعر و به اشتراک گذاشتن آن با مخاطب می دانم و  موفقیت داریوش معمار را در این کار ستایش انگیز می‌خوانم.

در این رویارویی معمار خالق فضاهایی بسیار شاعرانه و زیبا می‌شود به گونه‌ای که مفاهیم از پیش ساخته شده در ذهن خواننده به تعلیق در می‌آید اما از ذات جدا نمی‌شود. شعر معمار تلاش می‌کند بی واسطه و بی درنگ در هستی اطراف‌اش نمایان شود.

رسیده‌ای به شکل‌های مختلفی،

شبیه همه‌ی حیوانات

گیاهان   سنگ‌ها

اما انسان شباهت دیگری ست،

چمدانی رها شده در ایستگاه!

لباسی پناهنده به توفان!                  (3:58؛ در تنهایی ص 9)

در واقع انسان شباهت دیگری ست. شباهتی که به خود دارد و ندارد. پراکنده در خویش و یکی با خود. این تقید به توصیفی است که در اکثر شعرهای داریوش معمار به خصوص شعرهای این کتاب به وفور می‌توان یافت. نیازی به زیاده گویی ندارد. شعر معمار آنچه در ذات و هستی خود دارد را نمایان می‌کند. در حقیقت آنچنان که هست می‌نماید نه آنچه باید باشد. افقی که شعر معمار برای من در این کتاب باز می‌کند نگرش شاعر است که تلاشی برای اثبات چیزی نمی‌کند بلکه آنچه را مشکوک است آشکار می‌کند. در واقع بی هودگی کتاب بر همین مبناست؛ بدون اینکه پشیمانی _ در لغت نامه دهخدا یکی از معانی "هود" پشیمانی و بازگشتن به حق معنی شده است_ در کار باشد به سمت و سوی مفاهیم و معانی می‌رود که تا کنون ذهن روزمره بشر را با آن پر کرده است. این ویژگی را یکی از خصوصیات برجسته و بارز شعر معمار می‌دانم به گونه‌ای که اندیشه از پیش پرداخته شده را به غربال شک می‌اندازد. از این روست که بارها رجوعی به عنوان کتاب دارم و کتاب را باز نمودی از مفاهیم بازپرداخته شده می‌بینم. اگرچه معمار در کتاب خود منشأ بازآفرینی تجربیات خود را به طور صرف رابطه حسی برقرار کرده با مفهوم نمی‌داند، با این حال هوشمندانه آنچه را که در آگاهی ظاهر می‌شود را ارائه می‌دهد:

 

بوته‌ی کوچک توت فرنگی بر لب

با گونه‌های گل انداخته

چشم من اینطور

آشنا می‌شد... با صورت تو

مرگ اگر مجالمان می‌داد                (آذربایجان؛ ص 14)

 

از ویژگی‌های دیگری که در "کتابِ بی هودگی" نمود بارزی دارد نوآوری است که معمار در معنا و محتوا ایجاد می‌کند. ریشه این نوآوری‌ها در پرداختن به مسائل اجتماعی است که از ویژگی‌های شعر دو دهه اخیر محسوب می‌شود. البته بدین معنا نیست که این ویژگی شعری در دو دهه اخیر نمود پیدا کرده است اما در شعر معمار صراحت و گستردگی پیدا کرده است. شاید این صراحت و پرداختن به مسائل روزمره اجتماعی است که گاهی در آثار برخی شاعران به شعار زدگی تبدیل می‌شود و از بارقه‌های شعری آن‌ها می‌کاهد. اما برخورد معمار نسبت به مسائل اجتماعی نوعی دیدار ناگهانی است. به دنبال مفهوم سازی شعار گونه نمی‌رود. برای همین منظور به جای پرداختن به ضعف اجتماعی پیرامون، همانند آنچه بسیار در آثار شاعران پس از نیما رخ می‌دهد، نگرش خود را به مسائل اجتماعی آنگونه نمایان می‌کند که گویی رسالت شاعرانه تبدیل به شهامتی انسانی برابر میراث در خطر افتاده انسان باشد. عصر یاس و ناامیدی آنچنان که چند دهه قبل از مضامین اصلی شعر محسوب می‌شد، دیگر راه گشای شاعر نیست. در خرابه‌ها مدفون شدن به امید روزی که شاید کسی بیاید و این فضا را نجات دهد، امیدی است که امروزه در خطر افتاده و پای مفلوج در این راه دارد. محتوا و مفهوم شعر معمار از این منظر عاری است و تن به بیان شعارزدگی نداده چرا که می‌داند موضوع اجتماع امروزه دیگر در اندیشه‌های اجتماعی و سیاسی فرو‌نشانده نمی‌شود. مثلاً در شعر بلند "بندرعباس" از پس این موضوع به خوبی بر آمده است به طوری که ملودرامی زیبا از یک روند زیستی اجتماع را به نمایش می‌کشد. تلفیق کشمکش‌های عاطفی، هیجان انگیز و حس انگیزی است که داریوش معمار به خوبی در این شعر توانسته از پس آن بر بیاید. این خصیصه که داریوش معمار در شعرش برای بیان نگاه اجتماعی‌اش از بیان رویکردهای عاطفی و حسی‌اش هم بهره می‌برد یا به عبارتی دیگر، تلخی اجتماعی محسوس اطراف‌اش را درونی می‌کند و در بستر رفتار ذهنی خود شکل می‌دهد، موجب می‌شود تا به نظر نگارنده بتواند مفهوم و محتوایی تازه از برخورد با مسائل اجتماعی خود ارائه دهد:

شکل‌های درگذشته از سنگ بیرون آورده‌اند سر

قلب سنگ می‌تواند

این اندازه عمیق باشد

_ ناخدا ما را می‌خواند به سوی دریا_

 

نه کوه و نه آب و نه آفتاب؛

این جا خاموشی است،

بی حد و بی هیچ اندازه

 می‌رویم در حجم منور گوش ماهی‌هایش،

در تاریکی زیبا، زیبای ناپیداست

من و این دوست خسته‌ام

پذیرفته‌ایم آخر بنشینیم

در این مرجان‌ها و به عکسی قناعت کنیم                   (بندرعباس؛ ص 62)

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :
 

ارسال شده توسط : ابوالفضل نظری - آدرس اینترنتی : http://

ما شبیه دانه هایی در باد

پراکنده شده بودیم.


"هاروکی موراکامی"