نگاهی به کتاب " برای گونگادین بهشت نیست"
اثر علی میردریکوندی
نوشته محمد محمدی زاده


نگاهی به کتاب نویسنده : محمد محمدی زاده
تاریخ ارسال :‌ 6 خرداد 01
بخش : اندیشه و نقد

 

فقط همین قدر از شهرت و محبوبیت کتاب برای گونگادین بهشت نیست بگوئیم که در سال ۱۹۶۵ پرفروش ترین کتاب سال در انگلستان و آمریکا شد! برای گونگادین بهشت نیست علاوه بر فروش بی نظیر و نامزدی بسیاری از جوایز معتبر جهان، جهت دریافت جایزه نوبل ادبیات به بنیاد نوبل معرفی و نامزد شد، تا جایی که بسیاری از منتقدان و نویسندگان مشهور از جمله آگاتا کریستی، نویسنده انگلیسی و خالق داستان های جنایی و ادبیات کارآگاهی به تمجید از آن پرداختند.
جدای از سرنوشت شگفت انگیز کتاب، شخص علی میردریکوندی ، نویسنده آن نیز زندگی پر پیچ و خمی را تجربه کرده است. چوپانی ساده و فقیر از دیار لرستان که دوران کودکی تا مرگی‌ سخت و مشقت های فراوانی را به معنای واقعی کلمه زیست کرده بود. او در دوران حضور انگلیسی ها در ایران، مدتی را در خدمت آنان گذراند و به عنوان یک کارگر ساده، در سفارت انگلیس کار می کرد. طبق نوشته هایش، او با خود عهد بسته بود که زبان انگلیسی را به قیمت تباهی عمرش هم که شده یاد بگیرد. و این نقطه عطفی در زندگی‌اش شد.
این چوپان فقیر ، شاید خود هم نمی دانست که روزی نوشته اش به یک شاهکار تاثیرگذار تبدیل شود. پس از خروج انگلیسی ها از ایران، علی میردریکوندی با یکی از سروان های انگلیسی به نام جان همینگ‌ در ارتباط بود و‌ این کتاب را به زبان انگلیسی نوشت و برای او فرستاد. چندین سال بعد، سروان همینگ‌ کتاب علی را منتشر کرد و این کتاب به یکی از مشهور ترین آثار ادبی سال تبدیل شد، در حالی که خود علی میردریکوندی یک سال پیش از انتشار کتاب، در شهرستان بروجرد و به خاطر سرما و بی سرپناهی ، در تنهایی درگذشت! در تمام این سالها علی میردریکوندی تنها با یک کتاب فروش بروجردی در ارتباط بود و فقط نزد او میرفت تا یک استکان چای بخورد و کتاب بخواند، پس از آن هم به قبرستان میرفته و در جوار مردگان میخوابیده‌!
مدتی پس از انتشار کتاب، تیتر روزنامه کیهان تبدیل به این جمله شد:
میلیونر گمشده! یک ایرانی با نوشتن یک کتاب صاحب میلیونها پول شده اما خودش خبر ندارد.

جدای از ماجرای علی، اثر اوست که نامش را در جهان بر سر زبان ها انداخت. غلامحسین صالحیار کسی است که این کتاب را به فارسی ترجمه کرد. خلاصه کتاب بدین شرح است: گونگادین (کارگری ساده) و ۸۳ تن از سربازان انگلیسی و آمریکایی ، پس از مرگ خود در جاده کهکشان به دنبال یافتن بهشت هستند. گونگادین بارها توسط سربازان تحقیر و حتی مسخره میشود اما با این حال با آنان همراه است. آنها سفر اعجاب انگیزی را طی میکنند. تا آنجا که هر ۸۳ سرباز که سابقه قتل بسیاری از انسان ها را داشتند، به بهشت می روند اما گونگادین که بزرگ ترین جرمش آرزوی شروع جنگ جهانی سوم برای پیدا کردن شغل و کار است، به جهنم میرود‌ !‌
 و اما نقد و بررسی کتاب:
در آثار کلاسیک ، تمام نکات‌ و حلقه ها دست به دست یکدیگر میدهند تا یک اثر منسجم، با فرم و محتوای متناسب در ذهن مخاطب جا بگیرد. در ابتدا از فرم اثر حرف میزنیم. کاملا ملی اما با تم جهانی. میردریکوندی بدین خاطر که زجر و بدبختی های قشر ضعیف ایران را کاملا تجربه کرده بود، توانست فرم و محتوا را آن طور که لایق مضمون آن است، به کار بگیرد.
یکی از نکات مثبت اثر ، شخصیت پردازی و عدم زیاده گویی است‌. البته به این خاطر که طبق گفته سروان انگلیسی (صمیمی ترین دوست علی) نویسنده بسیار اهل مطالعه بوده، میدانسته که کجا باید یک جمله تاکیدی را تکرار کند.
جدای از اشخاص اصلی، شخصیت های فرعی هم آنطور که باید میتوانند خود برای مخاطب جالب توجه باشند‌. مثل فرمانده باد، آب، آتش و... که در ابتدا قصد کمک به مسافران قصه را دارند اما بر سر یک جدال و بحث‌ ساده بر سر قدرت ، از کمک خود سر باز میزنند. این نشان گر تم اصلی داستان یعنی مبحث قدرت است.
در تمام نقاط عطف این کتاب ، مبحث قدرت و تاثیر آن بر زندگی گونگادین قابل تفهیم است. برای مثال در میدان داوری و قضاوت، در زمانی که به خانه‌ای برای استراحت رفته‌اند و سرباز ها از او میخواهند کفش آنها را واکس بزند، جایی که همه قصد استراحت دارند و به گونگادین میگویند استراحت نکند و کار های باقی مانده اش را انجام دهد و...
قدرت ها و نابرابری ها، همواره در موقعیت های مختلف بر آنها جلوه گر میشود. علاوه براین برای آنکه مستقیما بر نظام طبقاتی کنایه زده شود، او حتی در خود میدان داوری و زمان قضاوت، با یک گونگادین هندی اشتباه گرفته میشود، اما چون او را به تمسخر و به خاطر شباهت ظاهری به گونگادین هندی، گونگادین ایرانی می‌گفتند ، باز هم مورد نابرابری قرار میگیرد و به جهنم فرستاده میشود.
داستان و روایت خطی این کتاب ، حین حرکت اعضا اتفاق می افتد و به اصطلاح حکایت در جریان است. علی میردریکوندی که با وجود عدم تحصیل آکادمیک از مردم شناسی خوبی برخوردار بوده، با استفاده از استعاره ها و نماد های گوناگون، ارزش باطنی داستانش را نیز عمیقتر کرده.
زبان داستان نیز قابل توجه است. برای گونگادین بهشت نیست یک زبان جهانی دارد و برای آنکه به یک مذهب یا شیوه تفکر خاص محدود نشود، هرگز نام یا مشخصات خاصی را در مورد ساکنین جهان پس از مرگ بیان نکرده است اما به خوبی آنها را در گوشه و کنار ذهن مخاطب ، جای گذاری میکند. بدین صورت که وقتی از ستوان‌ همینک میگوید ، ما میدانیم دقیقا ستوان همینک کیست و چه میخواهد بکند. عقیده اش چیست و چه هدفی را در زندگی دنبال میکند.
زندگی شخص نویسنده، همواره در شخصیت پردازی ها دخیل است. بدین صورت که راوی همواره توجه خاصی به گونگادین دارد و در میدان داوری، مخاطب بیش از هر کس دیگری برای او دل میسوزاند.
کتاب برای گونگادین بهشت نیست که با این جملات آغاز می شود:
بدون مشیت پروردگار هیچ کاری انجام نمی شود.
 بدون اراده خدا هیچ کس نمی تواند زندگی کند.
 بدون خواست خدا هیچ چیز رشد نمی کند.
در پایان ، با یک جمله جذاب و کنایه بر همان مبحث نابرابری های اجتماعی که حتی در جهان پس از مرگ گریبانگیر افراد می‌شود، پایان می‌پذیرد:
خداوند همه فرزندانش را به یک اندازه دوست دارد.

 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :