نگاهی به کتاب "از کف دستانم مرغان عجب رویند" سودابه فضایلی
سید حمید شریف نیا
تاریخ ارسال : 30 مرداد 94
بخش : اندیشه و نقد
در قوسی از کاغذ
نگاهی به کتاب "از کف دستانم مرغان عجب رویند" سودابه فضایلی؛ انتشارات روزبهان، 1392
سید حمید شریف نیا
برای پیگیران و درگیران بررسی شعر معاصر، به خصوص آنچه به لحاظ تاریخی نقطه شروعاش در ابتدای دهه 40 میباشد، میانبری جهت ساخت انتقادی الگوهای مطرح شده، اضطراری است که شاید در سامانهای زبانی و یا موسیقیایی و یا در ریشهیابی ملل و فرهنگ دیگر باید جستاش. شعری که نامی اگر میبرد از "دیگر" گونگیاش وام دارد و تابع فرمی درونی است که با توجه به ظرفیتهای زبانی، ترکیبسازیهای متناسب با فضای شعر ایجاد میکند. اگرچه نزدیک به نیم قرن از شروع جریان شعر در دهه 40 میگذرد، اما آنگونه که نشانی از رد پای هر گونه تاثیر و تاثر چنان که لازمه نقد و بررسی هر اثر هنری است تا به امروز دیده نشده است مگر اندک مطالبی که آن هم خط مشی مشخص ارائه نمیدهد و خود زمینه ساز پرسشهای بسیاری است که حتی خود مولف نیز پاسخی به آن ها نمیدهد. ادبیات معاصر ما بیش از هر چیز از نقطه نظر نداشتن منتقد بی طرف و بدون حاشیه که تنها به متن بپردازد آسیب دیده است. در واقع شعر معاصر خصوصاً شعری که نقطه شروع آن دهه چهل بوده است و به نام موج نو مطرح و به دنبال آن شعر دیگر، حجم و موج نابادامه مییابد، از این آسیب بی نصیب نبوده است. بررسی جریان شعر در هر دوره، از این منظر قابل اهمیت است که میتواند خاستگاهها و آبشخورهای آن را تا حدی مشخص کند. شناخت خاستگاهها مانعی برای به انحراف رفتن خرد تاریخی یک ملت میتواند باشد. به گونهای که هنوز هم گاهی در مجامع ادبی میبینیم خوانش شعر "ری را" نیما با اشتباه مسلم روبروست و این اشتباه خوانی ریشه در ناشناخته ماندن خاستگاه شناخت "ری را" دارد. شناختی که گاهی با کج فهمی منجر به انحراف خرد جمعی میشود و "ری را" نام زنی میشود! و یا حتی تبدیل به یک وهم رمز آلود که تنها از آن یک واژه ی گنگ برداشت میشود.
در این مقال سعی خواهد شد با رویکرد "کتابگزاری گزارمانی و انتقادی" به اجمال به کتاب "از کف دستانم مرغان عجب میرویند" سودابه فضایلی پرداخته شود. سودابه فضایلی را از این منظر شایسته چنین تفصیلی میدانم که صاحب تالیفهای متعددی در زمینه اسطوره و نمادها است، و اشراف او به حوزه شناخت فرهنگ ها خصوصاً مشرق زمین میتواند ادله دقیقتری در نشانهیابی خاستگاهها و ریشهها نمایان سازد. بی دلیل نیست زیر عنوان کتاب "بررسی شعر اکنون..." نام میگیرد که ممکن است همزمانی نوشتن این کتاب_ و نه البته انتشار آن_ و انتشار کتاب "شعر به دقیقه اکنون" در ذهن تداعی کنندهی بررسی کتاب مذکور باشد. همانگونه که در مقدمه اشاره میشود منظور از "شعر اکنون"، شعر مدرن یا همان "موج نو" است خاستگاه تاریخیاش را هم اینجا و هم در نوشتارهایی دیگر به هوشنگ ایرانی و تندرکیا بر میگردانند. پس نباید دچار این کج فهمی شویم که منظور از بررسی "شعر اکنون"، بررسی کتاب شعر به دقیقه اکنون است که درسه جلد و طی زمان های مختلف در دهه شصت و هفتاد منتشر میشود.
با این حال در مقدمه کتاب، مولف به طور موکد اشاره دارد که متن وامدار چه پرسش های اساسی است. پرسشهایی که طی یک قرن هنوز پاسخ در خوری به آن داده نشده و با اینکه به نظر میرسد "پنبه آن زده شده" اما همچنان ذهن مخاطب را به خود مشغول ساخته است. سودابه فضایلی در مقدمه اشارههایی مستقیم و بی بدیل به این چالش ها میکند که مثلاً شعر برای قشر خاصی است؟ یا قابل فهم بودن یا نبودن آن با کدام معیار سنجیده میشود؟ با سنجش خرد سطحی و عام یا متاثر بودن شعر معاصر از شعر جهان؟...
نویسنده کتاب در مقدمه، از دو منظر اساسی و قابل تامل جریان شعر و تحولات آن را که در چند سطر قبل به اجمال به آن اشاره شد و نقطه شروع جدی و تثبیتی است را مطرح میکند: منظر موسیقیایی و منظر الهامی. دو منظری که بنیان های شعر و هنر مشرق زمین بدانها وابسته است. همواره موسیقی از ارکان اساسی شعر بوده و برای برای دعا نیایش و نزدیک شدن به خداوند به کار میرفته. از موسیقی گاتاخانی زردشتیان گرفته تا موسیقی مراسم سماع درویشان و خانقاهیان. از طرفی دیگر وجه مشترک الهامی در شعر شاید به خاطر کوشش مشترک برای رهیابی به ذات و سرچشمه شناخت باشد و اینگونه است که وجوه مشترک در نگاه شاعران ملل مختلف پیدا میشود.
بخش اول کتاب به شعر چین میپردازد. همانطور که میدانیم پیشینه کهن ادبیات چین به به دودمان ژو شرقی(۷۷۰ تا ۲۵۶ پیش از میلاد) و آثار کنفسیوس میرسد. یکی از کتابهای مهم و تاثیر گذار بر ادبیات چین همانطور که سودابه فضایلی در این بخش به آن اشاره میکند کتاب "یی چینگ" کتاب تقدیرات است. کتاب تقدیرات کهنترین کتاب مقدس چین باستان به جا مانده است که بیش از چهار هزار سال قدمت دارد. بنابر نظریهای ریشه واژنگاری این کتاب از خطوط پشت لاک پشت اقتباس شده است و مضمون این کتاب بیان تغییراتی است که در سطح کائنات رخ میدهد و امواج و رزونانس بخت را تشکیل میدهند.
در دوره دودمان و امپراتوری تانگ(۶۱۸ تا ۹۰۷ میلادی) اوج شکوه و عظمت شعر در ادبیات چین محسوب میشود. همانطور که سودابه فضایلی بیان میکند از شاعران مهم آن دودمان دوفو، لی بو و وانگ وی را میتوان نام برد. لیپو از شاعران رمانتیک ادبیات چین محسوب میشود که موتیفهای شعری او شراب، عشق و طبیعت بود. همانطور که به اجمال در این فصل کتاب نشان داده شده، میتوان اشتراکاتی بین ادبیات چین و ادبیات فارسی دید. دوره ادبیات تانگ چین به خصوص اشعار دوفو بیشتر به مسائل انسانی و اجتماعی میپردازد. اگرچه فاصله زمانی قابل توجهی بین شعر دوره دودمانی تانگ با شاعری مثل سعدی وجود دارد، اما هر دو شاعر_ سعدی و دوفو_ در پرداختن به مسائل انسانی و اجتماعی بسیار موفق بودند.
سودابه فضایلی مثالی از چن دسولونگ میزند:
نوری سرد بر بالشم و اشکی بی اختیار
لحظه پر از غم و رویا سرشار از اندوه
صدای شیپوری در کلبه سرخ فام من
و باد که بر پرده و شمع چنگ میکشد
رنگ باخته نور ماه از پس پرده گلدار
و غم، غم کهنه که به ناگاه پر میکند دلم را
و نگارنده این مقاله مثالی از آقای بیژن الهی نیز میآورم:
من نشسته بودم. نم رودخانه، در دستمال بود.
با تسلیی تو، خطوط بدنهای گورخران، از هم فاصله میگرفت.
و اسبی نفس زنان از روی دردم گذشت که سفید بود! تو بخواه! بخواه! که گلیمم زیر آسمان ها، غم بخشایش باشد.
همان طور که در رویکرد هر دو شاعر دیده میشود استفاده از عناصر طبیعی و تجربیات محیطی شاعر در پردازش مسایل انسانی جنبه ای برجسته پیدا میکند.
بخش دوم کتاب به شعر ژاپن میپردازد. همانطور که میدانیم ادبیات ژاپن بسیار متاثر از ادبات چین و هم چنین بودیسم هند قرار گرفته است. اگرچه بعدها نویسندگان ژاپنی توانستند سبکی خاص خو را بیابند اما تا اواخر دورهی اودو تاثیر ادبیات چین بر آثار ژاپن مشهود است. دوره ی اودو دوره پیشامدرن برای ژاپن محسوب میشود که از سال 1603 تا 1868 را در بر میگیرد. در این دوران، هایکو که کوتاهترین گونهی شعری جهان محسوب میشود باب میگردد. اگرچه این مقاله قصد بررسی جریان های شعری مشرق زمین را ندارد و تنها به بررسی و واکاوی کتاب سودابه فضایلی میخواهد بپردازد_ به قدر معرفت نگارنده_، اما برای بررسی لایههای پنهانی آن و رونمایی دلیل این هم نشینی با شعر اکنون به زعم نویسنده کتاب، گاهی لزوم این دقت را حس میکنم. با این حال هایکو ژاپنی با 17 مورا تشکیل شده است که گاهی وزن شعر هایکو بر اساس شمارش مورا ها تعیین میشود. مورا(Mora) واحدی در واجشناسی است که وزن هجاها را میتواند نشان دهد و گاهی تکیه مشخص کنندهی تکیه گاهها هستند. در این بخش نیز خانم فضایلی اشاره به یکی از شاعران معاصر ژاپن به نام ماساوکا شیکی(یکی از بزرگترین هایکو سرایان ژاپن) دارد.
مردی اسبش را می شوید
با خورشید غروب
در دریای پاییز ماساوکا شیکی
مجدد مثالی از شعر آقای بیژن الهی به خاطرم آمد:
همچنان که این پاییز فضایی
این سقوطی را که از یک یکِ ستارگان گرفته اند
زیر پرچمِ پوستش
که تمامی رنگهایش را بهار سپید کرده بود،
حس می کرد.
هایکو های دارای کی گو (Kigo) یا فصل واژهها مستقیم به فصل اشاره میکنند و یا نشانهای از فصل میآورند.
بخش سوم کتاب به شعر هند میپردازد. در شبه قارهی هند، 22 زبان رسمی وجود دارد و آثار بسیار زیادی نوشته شده است. از کتاب ریگ ودا که قدیمی ترین سرودههای مذهبی هند به زبان سانسکریت ودایی(زبان هندو آریایی) است گرفته تا اشعار رابیندرانات تاگور(برنده نوبل ادبی 1913). در این بخش هم سودابه فضایلی با اشرافی که به زبانشناسی و نمادها دارد، توجه مبسوطاش را به موسیقی و آواهای شعر هند نشان میدهد و از عناصر برجسته این شعر، توجه به آهنگ و کوتاهی و بلندی هجاها دارد.
نویسندهی کتاب در این بخش مثالهای متعددی می آورد. مثلا از ریگ ودا:
نه مرگ بود، نه زندگی جاوید، نه نشانه ای از شب و روز
به نیروی ذاتش، تنها و یگانه و ساکن دم می زد
جز او هیچ نبود
خارج از بحث هجا و آوا، مثالی از شعر محمد رضا اصلانی میآورم:
هر روز
بر جدار اين همهمه يخ ميبنديم
و شب
در خواب ماهيان
پيشگوئي جاودانمان تعبير ميشود[1]
و یا در بخشی از شعر تاگور
من میبینم چشمانت را که به تاریکی قلبم خیره شده
و در شعر بهرام اردبیلی:
هنگامی كه
نفسهاي باکرهات
در مدار روح گلوله مخدوش ميشود
به یاد آر كه
قلب سنگیي من
در اقصاي فریاد تو ميتپد
چه قرابت زبانی و فحوایی کلامی در این سطور میتوان دید! شاید اینگونه است که شاعراناش به سرزمینهای دور کشیده میشوند و خود را به تمامی در آن فرهنگ میاندازند...
در بخش چهار کتاب به شعر ایران باستان پرداخته میشود. از گاتاهای زردشتی سخن به میان میآورد. هفده سرودهای که از دیر باز از سخنان زردشت اسپنتمان میدانستهاند. سودابه فضایلی قرابتی بین گاتاهای زردشتی و گیتا_ قدیمی ترین شعر مقدس هند_ که هر دو به معنای سرود است میداند.
بخش پنجم مجالی است برای شناخت شعر عرب. اگرچه شعر در قبل از اسلام عمدتاً شعر قبیلهای بود و سینه به سینه منتقل میشد، اما با ظهور دین اسلام و گسترش خط عربی، شعر عرب نیز مکتوب گشته. یکی از شاعرانی که در این کتاب معرفی میشود زیاد الاعجم است. شاعر اصفهانی قرن دوم و سوم که شعر به زبان عربی میسرود و ناماش هم از همین خصیصهاش گرفته شده است. در شرح شعر عرب خانم سودابه فضایلی مدعی می شود که شاعران عرب از هزار و چهارصد سال پیش به در هم ریختن مصرعها و قالبهای معمولی ادبیات میپرداختند "و حتی قافیه واحد به کار نمیبردند، و حتی گاهی اوقات خود را از قید قافیه رها میساختند"
در بخش دوم به شعر غرب میپردازد. شروع این بخش با ادبیات یونان است. در این بخش نیز وجه قابل توجه نویسنده به موسیقی، وزن شعر، واحدهای آوایی و ترکیب هجاها در اشعار یونان است. به نظرم علاوه بر موارد یاد شده توسط نویسنده که به عنوان عناصر قابل بحث در شعر یونان محسوب میشود، جا دارد از ویژگی داستان پردازی در ادبیات نمایشی یونان باستان نیز یادی شود. قدرت داستان پردازی و ساختار روایی یکی از نقاط برجسته این ادبیات و منظومه ها محسوب میشود.
شاید شعر معاصر ما از این از این ویژگی بهره برده باشد. شاید به گونهای تطبیقی بتوان در مجالی دیگر به بررسی اشعاری مثل "خانه سریویلی" نیما یوشیج و یا "شقیقه سرخ لیلی" پرویز اسلامپور از منظر روایی نگاه کرد.
بخش دیگری به شعر لاتین و شعر ایتالیا میپردازد. اگرچه ادبیات لاتین و شعر ایتالیا در ابتدا ادبیات بزمی رزمی و عاشقانهای بود که شاعران دوره گرد همراه با چنگ برای مردم مینواختند و میخواندند که نزدیکی زیادی به نقالی و شاهنامه خوانی در ایران زمین دارد. وقتی به طور دقیق و ریزنگاهی به ادبیات ایتالیا خیره میشویم در مییابیم این فرهنگ نیز ریشههای شهودی و معرفتی مشترکی با مشرق زمین دارد. نحوه برخورد با عناصر طبیعی و به کارگیری آن در تجربهی فردی با پدیدهها شباهت قابل توجهی با شاعران مشرق زمین خلق میکند.
نردهای از نسیم
امشب
برای تکیه کردن اندوهم
جوزپه اونگارتی
و یا
با یک قلب
و دو پلک دور پرواز
کنار سایهات
مینشینی و
اندوه
تکهتکهات میکند[2]
هوشنگ آزادی ور
بخشهای بعدی به شعر اسپانیا، آمریکای لاتین، فرانسه، انگلیس، آمریکا، آلمان و نهایتاً اتریش به تفصیل میپردازد. کسی نمیتواند منکر تاثیر آثار ترجمهای که از زبان اروپا در شعر معاصر ما به وجود آمده است شود. ترجمههایی که هم از نظر ساختار بر شعر ما تاثیر جدی گذاشتند و هم زبانی. اگرچه تاثیر جنبشهای ناگهانی و جدی بعد جنگ جهانی دوم در اروپا و تفکر دگراندیشی بر آثار هنری از جمله نمایشنامه، سینما، رمان هم تاثیر خود را نشان دادند. به زعم نگارنده این متن،"شعر اکنون"_ به زعم نویسنده کتاب_ خالی از این تاثیر نبود.گیوم آپولینر فرانسوی و کالیگرام هایش که به عقیده لیچ (Leech) هنجارگریزی نوشتاری است، میتواند مفهومی ثانوی بر مفهوم اصلی ایجاد کند.
یکی از مثالهایی که در این کتاب از کالیگرام آپولینر زده میشود شعر "باران میبارد" است.
که در آثار طاهره صفار زاده، م. نوفل، بهرام اردبیلی و ... دیده میشود.
برهما گفت:
بهم پیوستم
تارهايي
براي آن كه آواز بخوانی
م
ت
م
ا
چیزی نمانده كه ق
يكسان شود
ر
ا
د
ي
پ
با این س
بهرام اردبیلی
پرداخت تطبیقی "شعر اکنون" با شعر جهان به خصوص شعر معاصر اروپا نقطه جدی و قابل تاملی است که در این بخشها سودابه فضایلی با آگاهی از آن بدان روی آورده است و خواننده را به سمت و سوقی سوق میدهد که آبشخور جدی تاثیر شعر دهه 40 و پنجاه از آن است. البته تنها تاثیر ادبیات اروپای معاصر بر این نحله ادبی نبوده و منکر تاثیر جدی متون کهن و شطحیات نمیتوان شد اما از کنار آن هم بی توجه نمیتوان رد شد. تاثیرات زیادی که متون اروپایی بر شعر معاصر در دهه 40 و 50 ما گذاشت و منجر به رویکردهای متفاوت شد. مثلاً بخشهایی از شعرهای سیاوش مطهری شدیداً تحت تاثیر اشعار ژاک پرور است. در شعر "پردهی آخر" از "کتاب چاپار" تاثیر ژاک پرور مشهود است.
نهایتاً بخش آخر کتاب: شعر اکنون است.
به ظرافت، هرآنچه را سودابه فضایلی از شعر دیگر ملل و فرهنگ ها ارائه داد، در این بخش در شعر اکنون آورده است. نمادگرایی ابتداییترین فصل در این بخش است. در تاریخ هنر ایران زمین، از سنگ نبشتهها تا دیوار نگارها، از تابلوها و نوشتهها مشهود است که نماد و اسطوره ید طولایی در این عرصه دارد. مثالهای متعدد و بجایی که در این فصل توسط نویسنده آمده، نیاز به دیگر مثالها از سمت نگارنده را بی نیاز میکند. در بخش دوم به مفهوم شعر اکنون میپردازد و با رویکردهای عرفانی و تفسیرهای گریز زدن به متون کهن میخواهد به مفهوم شعر اکنون وجوهی چندگانه بدهد. مثالهای خوبی در این بخش ارائه شده است که میتواند زمینه را برای خوانندهی حرفهای و آشنا به جریان شعر اکنون برای تعمق و تفکر ایجاد کند. البته فکر میکنم برای ارائههای گستردهتر ای کاش مثالهای دیگری بجز کتاب "شعر به دقیقه اکنون" آورده میشد. جزوههای، جنگها و کتابهای زیادی در انتولوژی مفهوم شعر اکنون میتوانست در این بخش ارائه شوند.
بخش دیگر به قالبهای تجسمی شعر اکنون میپردازد و بحث تقطیع را که تاثیر مستقیم در نحوه خوانش و ارتباط درست در بر قرار کردن با فضای شعر دارد را ارائه میدهد. یکی از کسانی که به درستی و با آگاهی زمینه اینگونه دقت در خوانش و نوشتار را مطرح کرد جناب آقای بیژن الهی بود. آقای الهی که در ابتدای "دوره سیاه در سرایش پارسی" تاکید بر نحوه خواندن درست دارد و در مقدمه "اشراقها" به صراحت بیان میدارد شیوه درست خواندن چگونه است را نباید نادیده بگیریم و ایکاش در این فصل خانم فضایلی به این مهم بیشتر میپرداختند. اگرچه این سخن بدیدن معنا نیست که ارزش نوشتار این فرزانه کاسته شده، که هیچ گاه توان چنین قضاوتی را نداشته ام.
به مقدمه ابتدایی "دوره سیاه در سرایش پارسی" با امضای فیروز ناجی دقت کنید:
چند اشاره برای درست تر خواندن: 1 –تقطیع مصرعها ترتیب دقیقی دارد. و موسیقی شعر را تنظیم می کند. پس هر شعری همان گونه که تقطیع شده باید خوانده شود و مصرعها نباید در ترنّم به هم چسبانده شوند. 2 –"و" اگر در آغاز جمله باشد یا قبلش ویر گول یا تیره ای آمده باشد، با فتحه خوانده می شود؛ و، اگر در میان جمله باشد، یا در ته یک مصرع، و قبل از آن هیچ نشانه ای نیامده باشد، با ضّمه خوانده می شود. 3 –"می" گاهی به فعل چسبیده آمده است و گاه جدا. به این ترتیب، مثلاً، "می آید" با تکیه روی "آ" ادا می شود و "میاید" بدون تکیه .4 –ویرگولها و نقطهها و تیرههای میانی مصرعها، جز شاید چند جای خاص که خوانندهی آشنا به آهنگهای مضمر در زبان فارسی عادتاً در خواهد یافت، مکث و سکته در آهنگ مصرع نمیاندازند. 5 –در "عقاقیر" خط سوم ، "بچه" و "خط" بی تشدید خوانده میشوند.
و در نهایت این کتاب به موسیقی شعر اکنون میپردازد.
در یک چشم انداز کلی، کتاب "از کف دستان مرغان عجب رویند" سودابه فضایلی راهگشایی برای نیم قرن سکوت منتقدین است. به فال نیک میگیرماش و برجستگیهای دقیق و قابل تامل در ریشه شناسی و بودن شناسیهایش را آبشخورهای پنهان شعر اکنون میبینم.
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه