نگاهی به نت ها به ریل سروده محمد آشور / حمیدرضا اکبری شروه

تاریخ ارسال : 24 شهریور 93
بخش : اندیشه و نقد
ویتگنشتاین ،هر منوتیک و محمد آشور
نت ها به ریل –مجموعه شعر
ناشر : داستانسرا-1392
نوشته :محمد آشور –
محمد اشور شاعر شعر های تحرک و پر معنایی است که روایتی فلسفی از اشیاء دارد . اندیشه ایشان روایی و در زبانش اتفاقاتی می افتد که نظریّهی تصویری زبان را مطرح میکند یعنی همانی که ویتگنشتاین در جریانات فلسفی خود بیان می داشت که : زبان، مرکّب از قضایایی است که عالَم را متمثّل میسازد، امّا عالَم، فقط در زبان، تصویر نمیشود، بلکه نقّاشی یا عکس، نقشهی جغرافیایی و حتّی یک قطعهی موسیقی، در زمرهی تصاویر جهان هستند. همانطور که در یک قطعهی موسیقی، از طریق صفحه و شیارهای روی آن و با امواج، صدا پیدا میشود، واقعیّتها و روابط میان آنها به صورت منطقی، از طریق زبان، ارائه میشود .(Stiver, 1996, 39).
قطار
بر
دسته ی
گیتار
راه
می افتد
نت ها از پی هم فر می خورند
بر fretهای گیتار می دوند
شعر حالا همین سکوت میان صدا هاست –ص-102
ویتگنشتاین، در پژوهشهای فلسفی، که محصول دورهی دوم فلسفی اوست، بر نظریّهی کاربردی یا ابزاری زبان، تأکید دارد. وی، با بیان نظریّهی «بازیهای زبانی در پژوهشهای فلسفی، چنین عنوان میکرد که معنای کلمات را از استعمال آنها در موقعیّتهای مختلف، میتوان فهمید و کلمات، بیرون از هر متن و موقعیّتی، فاقد معنا هستند و حدّ مشترکی ندارند. براین اساس.
زبان، تصویری منطقی از جهان، ارائه میکند. به عبارت دیگر، زبان، تصویری است که واقعیّت را بازنمایی و تصویر میکند. امّا گزارهی معنادار، لزوماً صادق نیست. اگر بتوان برای تصویرِ گزارهی معنادار، مصداقی واقعی یافت، گزاره، صادق است و در غیر این صورت، کاذب میباشد. «یک گزاره، تصویر واقعیّت است. گزاره، یک الگوی واقعیّت است، آنگونه که به واقعیّت میاندیشیم
این، بدان معناست که شکلهای گوناگون گزاره، میتواند شکلهای گوناگون امور واقع را نشان دهد.
(Wittgenstein, 1969, 4.01)
توجّه ویتگنشتاین برای شناخت جهان، همانند راسل،به زبان ایدهآل است تا از ابهامات زبان طبیعی، به دور باشد. در رویکرد زبان ایدهآل، گزارهها به بسیط و مرکّب، تقسیم میشوند. گزارههای مرکّب، از ترکیب گزارههای بسیط و با استفاده از ادات منطقی «و»، «یا»، «اگر» و... ساخته میشوند. به همین طریق، حقایق عالَم، به حقایق بسیط و حقایق مرکّب، تقسیم میشوند. حقایق بسیط، یک وضعیّت امور هستند که از ارتباط اشیاء، حاصل آمدهاند.
تصوّر ویتگنشتاین، بر این است که اگر ما میتوانیم زبان را برای صحبت دربارهی جهان، به کار بریم، باید گزارههایی باشند که مستقیماً با جهان مرتبط باشند، به نحوی که صدق و کذب آنها را نه گزارههای دیگر، بلکه جهان، معیّن کند. او اینها را گزارههای بنیادین میخواند... گزارههای مرکّب، تابع ارزش گزارههای بنیادین هستند (فَن، 1381، 22ـ23).
ویتگنشتاین، بر اساس نظریّهی تصویری، میگوید: اگر جملهای، از روابط و نِسَب ممکن یا محقّق میان اشیاء، تصویری ارائه دهد، آن جمله، معنادار است، ولی اگر تصویری از رابطهی میان اشیاء، بیان کند که آن رابطه، نه ممکن باشد و نه محقّق، بلکه محال باشد، در آن صورت، آن جمله، بیمعناست.
در کتاب نت ها به ریل از این دست گزاره ها فراوان دیده می شود . کمپوزیسیون و نحله فکری شاعر در این مجموعه روابطه اشیاء را با نسبیتی در خور الگویی در زبان و معنا بیان می کند .مثلن :
عیار این بیست و چهار را از ساعت بپرسی اگر ..خوابیده
از پرنده اگر .. پریده
و آن که اگر دیده ..لابد شتر که دیده ، ندیده !
عیار این ساعت را از که بپرسم که ثانیه اش قرن هاست ؟
از پنج عصر به بعدا را جزء از لورکا از که بپرسم ؟!
لطفا شما که اشاره ات بالا ست
پایین بیار اول و دوم از اجازه بگو که ازکه بپرسم ؟!
از ساعت اگر که خوابیده
از پرنده اگر که پریده و..... ص-49
از آنجا که زبان در امر تولید شعر بسیار مهم می آید باید بیاورم که نقش زبان، ابتدا در دلالتهای ضمنی بنا نهاده شده، لذا ما با تئوری استعاره،همانند زبانشناسی بدوی و قدیمی آن را خاتمه میدهیم. و باید بیان کنم استعاره با نگهداری دو معنی ناسازگار و درحالت کشش، به تأثیر خود نائل گشته و دیدگاه جدیدی را آشکار میسازد. استعارهها، میتوانند، ساده،گسترده، بیش از اندازه مورد استفاده قرار گرفته و تازه و بدیع باشند. و استعاره مند بودن متن شعر ها همسو با شکل گیری شعر ها خود وشعر دو همزاد دیرینهاند. زیرا شعر «تکیه گاه و پناه زیباترین لحظههای پرعظمت و پرشکوهِ تنهایی و خلوت انسان بوده است. روشنترین همنشین شب غربت او» (حقوقی، 1371: 137). انسان هستی خود را در شعر باز یافته است و متقابلاً از طریق آن خود را بیان کرده است. در قلمرو شعر، پدیدهها و اشیا روحانی، آسمانی و اخلاقی میشوند؛ بیآنکه غیرطبیعی یا ماوراء طبیعی شده باشند. (آشوری، 1373، ص 28).
اگر زبان را پدیدهای ذهنی - روانی بدانیم و به قول زبانشناسی از روزگار ما، زبان را آینة ذهن در نظر بگیریم (درزی، 1380: 29) و از سوی دیگر شعر را حادثهای بدانیم که در زبان اتفاق میافتد (شفیعی کدکنی، 1370: 3) آنگاه به راز پیوند ناگسستنی شعر و زبان و روان پی می بریم. به همین سبب، ابتدا به رابطة شعر با زبان و سپس، تأثیر آن بر روان می پر دارند . آنچه مسلم است زبان در کارکرد عادی خود بیشتر بار اطلاعاتی دارد و در جهت ایفای نقش اصلی خود - که ایجاد ارتباط است - به کار می رود. چنانکه با توجه به شمای ارتباطی یاکوبسن شش عنصر درگیر فرایند ارتباط اند. حال اگر جهت گیری پیام به سوی هر کدام از آنها باشد، نقش ویژهای برای آن به وجود می آید حال اگر جهت گیری پیام به سوی خود فرستنده باشد، نقش آن عاطفی است. اگر جهتگیری پیام بهسوی گیرنده باشد، نقش کوششی، اگر به سوی زمینه، پیام، رمزگان یا تماس باشد به ترتیب نقش ارجاعی، ادبی، فرازبانی و کلامی را موجب میشود (احمدی، 1374: 48) نمونه های زیر نقش های ششگانة زبان را در امر ارتباط بهتر مشخص میکنند.
1. نقش عاطفی: اصواتی چون (نچ نچ)، ای وای
2. نقش کوششی: این کتاب را بخوان!
3. نقش ارجاعی: امروز باران میآید.
4. نقش فرازبانی: عمو یعنی برادر پدر.
5. نقش کلامی (همدلی): متوجه هستی چه میگویم؟
6. نقش ادبی: تنم به پیلة تن هایی ام نمی گنجد. (صفوی، 1380: 55)
شعر به عنوان یکی از آفرینش های هنری زبان دارای نقش ادبی است و این امر هنگامی تحقق مییابد که جهت گیری پیام به سوی خود پیام باشد. از طرف دیگر، نقش ترغیبی (کوششی) هنگامی شکل میگیرد که جهت گیری پیام به سوی مخاطب است (همان: 55). بنابراین، هدف مورد نظر این مقاله بیشتر معطوف به همین نقش زبان است؛ یعنی، تأثیری که نقش ادبی زبان بر مخاطب و گیرندة پیام میگذارد. و ازاین کار کرد ها در شعر های اشور به وفور آورده شده اند .
-مردی که چشم بند سیاهی دارد –ص-31
-برو عزیز من –ص-21
-فهمیدی نفهم ؟ ص-17
-دستت را به برق نگیر ... می گگیردت !.... هار است .ص-17
هرمنوتیک مبتنی بر واقعیت نت ها بر ریل
هرمنوتیک یک نظام فلسفی است که در این نظام با مشکلات تئوری تأویل و تفسیر مواجه میگردیم.نظام هرمنوتیک خارج از مشکلاتی که در بررسی کتاب مقدس، نقد ادبی و تفسیر قانون، با آن مواجههستیم، رشد نموده و پارادایم مسلط برای فهم تفکر نوگرایی جدید و ساختارشکنی گردیده است. مشکل قرائت و فهم یک متن، سبب استعاره جدیدی برای همه انواع برداشت ها و نیز فهم پدیدهاجتماعی و علمالحیات، گردیده است. در یک سطح ساده، هرمنوتیک قرائت یک متن، با مؤلف، متن وخواننده آغاز میگردد. متن اساساً توسط ساختار تعمّدی اثر مؤلف، تأثیر پذیرفته، اما استقلال خودش ازمؤلف را نیز دارا میباشد. متن، همیشه روح خود را نیز دارا میباشد. معانی که از مقاصد نویسندهمستقل باشد، در متن موجود میباشد، همچنان که روحیه شخصی و پیشفرضهای فرهنگی ـاجتماعی نوسینده که در آن فضا زندگی میکرده و قلم میزده، ناخودآگاه در متن انعکاس یافته است.بدین ترتیب مطلب قبل و بعد نویسنده، عنصر ضروری و لازم در قرائت و فهم متن بوده و بسیار اهمیتدارد.
هرمنوتیک ساختارگرا، متناوباً درصدد بوده تا متن را مجزای از نویسنده و یا مقاصد نویسنده رابهتر از آنچه نویسنده فهمیده، درک نماید. در هر یک از این حالتها، ساختارگرایان، بر این باورند که آنهاصاحب برخی از تئوریهای انتقادی میباشند که قرائت صحیح قابل شناخت و فهمیدن را میسرمیسازد. به هر حال خواننده، روحیه و پیشفرضهای فرهنگی و اجتماعی خویش را دارا بوده و اساساًاینکه چگونه متن خوانده و فهمیده میشود، بر او تأثیر میگذارد. بنابراین خواننده، همچنین با قبل و بعداز عبارت موردنظر، درگیر میباشد. یک تئوری انتقادی، به پیشفرض قرینهای که قرائت و فهم اقتباسشده ازقبل را معین میسازد، وابسته میباشد. به علاوه، متن همچنین، تاریخ تفسیر خودش که قبلاًامکان قرائتها و قرائتهای مجدد را تجویز کرده، گسترش و توسعه میدهد. بدین ترتیب هرمنوتیکپویا، به سرعت، در پیچیدگی، انفجار حاصل میکند. هرمنوتیک خودش را به عنوان مشکل تسلسلمطرح میکند، همچنان که حکم پیش از قضاوت، توضیح و تفسیر را نشان داده که این توضیح، فهم ودرک متن را معین میکند که این هم حکم پیش از قضاوت را مجدداً مشخص میکند. این پویایی بهعنوان توصیف و تعریف نه فقط در قرائت و فهم یک متن، بلکه قرائت و فهم مرحله پدیدههای اجتماعیو حیاتی مشاهده میگردد.با بیان مطلب گفته شده در این مجموعه شعر ؛فهم متن شعر ها برحس نوستالوژیکی مبتنی می شود که گاهن بر روایتی صدق می کنند که خواننده را به تاریخ می برد . و از همین اندیشه می توان فهمید
شاعر حرف برای گفتن دارد .
می روم معشوقه ی کسی را از چنگ چنگیز خوان در آورم
که غول خوان و مرحله ی آخر است !
لیلی را از مجنون بدوزم
و تا به چشم عین الله نزده لیلا را از صمد آقا !
و عاشق اش شوم
یا خنجری نیش اش زفولاد بسازم و
در دو نینی دو چشم هایم فرو کنم که پاشنه ی آشیل اند
. آرزوی دو پول سیاه کنم تا بر دو چشم بگذارم
و بلند بلند بخوابم ! ص-40
حمید رضا اکبری شروه
1392-آذر –بوشهر
لینک کوتاه : |
