نگاهی به مجموعه ی "باخودم حرف می زنم " سروده ی روجا چمنکار ؛ میخوش ولی زاده


 نگاهی به مجموعه ی  نویسنده : میخوش ولی زاده
تاریخ ارسال :‌ 5 مهر 89
بخش : اندیشه و نقد

حرف حساب

نقدی بر مجموعه شعر«با خودم حرف می زنم» از، روجا چمنکار

همانگونه که می دانید و یا نمی دانید، پیش از خانم چمنکار دو مجموعه شعر با عنوان های « رفته بودی کمی برایم جنوب بیاوری» و « سنگ های نه ماهه» منتشر شده است.میل دارم در این مجال حرفی از آن دو مجموعه به میان نیاورم و نگاهی داشته باشم به مجموعه ی اکنون ، با نام « با خودم حرف می زنم». رنگ بنفش در برگرفته ی روی جلد و تصویر نقاشی شده از زنی که در مسیر باد در خلسه ای فلسفی ایستاده است در حالی که پای در موج های دریا دارد یا موج های کویر، حرف از شعر های این مجموعه دارد.«من غرق خون/ ریزی ام/ شدید/ از دهانم حباب در می آمد و/کف دست های تو آبی/برای نفس کشیدن نداشت/کافی ست خوابم ببرد/ فردا/دلفین های آبی / از شال موهایم برای خودشان/دریا ساخته اند /ولی/ پاهای من درد می کند/ هنوز» (شعر،بخارقهوه-ص27). این مجموعه با عنوان توجه بر انگیز «با خودم حرف می زنم » با بیست و یک شعر در پنچاه و شش صفحه توسط « نشر ثالث» سال هزار و سیصد و هشتاد و هفت منتشر شده است.

آنچه که از نگاه من در این مجموعه دیده می شود :

یک: عاشقانه سرودن

اگر نگاهی به شعر های این مجموعه بیندازیم به روشنی مشخص است که تعدادی از شعر ها با نگاه تغضلی سروده شده اند. از این میان خواننده به منِ شاعر و توِ معشوق بر می خورد که عمده ی شکل شعری عاشقانه از همین جنس است. در این باره می توان شعر های «اصلآ نباش!» (ص9)،«وسترن»(ص11)،«شب که می شود»(ص13)،«عاشقانه »(ص15)،«می خواستم پرنده باشی»(ص30)،«قلاب تو»(ص35)،«آخرین قهوه»(ص43)،«بازگشت»(ص56)اشاره کرد.

در ذکر نمونه ها بسنده می کنم به خواندن شعر« اصلآ نباش»( ص 9)«

اصلآ به دیدنم نیا/ دوستت دارم را توی گل های سرخ نگذار/ برایم نیار/ اصلآ به من / به ویلای خنده داری در جنوب     فکر نکن/ سردرد نگیر/عصبی نشو / اصلآ زنگ در، تلفن ، خواب ، خیال ، خلوت مرا نزن/ این قدر نمک روی زخم من نپاش / اصلآ نباش!/ با این همه / روزی اگر کنار بیراهه ای عجیب حتی / پیدایم کردی/ چیزی نگو/ تعجب نکن/ حتمآ به دنبال تو آمده بودم».

دو: زبان شعری و تصویر سازی

واژه ها جزئی از زبان شعری هستند. بی شک کلمات هستند که در همنشینی و استفاده از عادت های دستور زبان و خرق عادت ها ، خیال انگیزی ها، آرایه ها...، سرانجام به انتقال معنی و تصویر می انجامند. در شعر های این مجموعه ، شاعرانگی گاهی در یک کلمه اتفاق می ا فتد، گاهی در بندی با تمام ارکان جمله و گاهی در بندی که در آن حذف فعل صورت گرفته است . در بسیاری از موارد حذف فعل ها به قرینه ها درست و به جا انجام شده است. (ص 46) «/ شب ها / مرا به خودم برگردان/ به تنفس نامنظم عصا/ به کلمه/ کلمه/ هم». از این منظر مقدم بودن معنی بر زبان و پرهیز از بازیهای زبانی، شعرهای این مجموعه را، میانه رو بر زبان و پیشرو در زبان شعری روز نشان می دهد. تصویر سازی ها و تخیل نیز به تبعیت از زبان شاعر و پایبندی به آهسته و پیوسته رفتن ، ما را دچار شگفت انگیزی و تعجب نمی نماید بلکه بیشتر تصورات موجود در ذهنمان را به یاد می آورد. (ص45)«/در موج ها که بی تو به سمتم می آیند/ در شعله ی کبریتی می زنم و/دودش توی چشم خودم می رود/در من هم/ پیر زنی با عصای شکسته در من می کوبد/ نفس گیر قدم های تو بود.» هر چند که در این میان تصویر سازی و خیال انگیزی شاید دغدغه ی اول شاعر نباشد اما گاهی به تصویر های بکری بر می خوریم.(ص38)«/ لب هایم را از پشت بام فراری بده/ لرزش صدایم را از پشت بام فراری بده/چشم هایم را/ نه/ بگذار همیشه باز بماند و سیاه/ به گردنبندی که توی گردنم انداخته اند/ دوباره آویزان می شوی/ دوباره/ آبشار های مخفی به چشم هایت می آیند/ صخره های و حشی به اندامت/ چیزی میان دست هات و/ لرزش صدایم ردو بدل می شود/ نه / متوقفم نکن».

سه: سوژه پردازی و خلق فضاهای اسطوره ای

منظورم از سوژه پردازی آن هست که جسمیتی عینی و واقع نما شده در شعر توسط شاعر پرداخته شده است که به شعر های این مجموعه شخصیت و اعتبار  می دهد. اسطوره ها به مدد دنیای واقع و خیال پردازی پردازندگان شکل می گیرند. ما در اثار اسطوره ای عالم خیال را ترجیح می دهیم به عالم واقع و نگاهی خود فریبانه ای را در کمال اگاهی اختیار می کنیم و از این فضا ها لذت می بریم و برانگیخته می شویم، همچون خواب دیدن و یا سهیم شدن در بازی های کودکانه.

(ص50/ روی عرشه)«/سوتِ کِشتی دریای مرا زخمی کرد / و این تازه شروعِ بازی بود       کاپیتان/ حالا از من / فقط موهای خیسم را به جا می آوری/ و ساعت شماطه داری/که زنگ نمی زند و می لرزد/ می لرزد/ با نهنگ ها و وال ها/ می لرزد/ با شانه هاش و دست هاش/ رقاصه ای بدوی/ روی عرشه من بودم     کاپیتان!/  »

چهار:حرکت در فضای فلسفی، جهان بینی مشترک

فضای فلسفی در شعر های این مجموعه زمانی به چشم می آید که شاعر شروع به پرسیدن می کند ، او سعی در بازسازی گذشته دارد و این خود نگاهی هستی شناسانه است.( گمشده/ص28)«/پیدایم کن از اثر انگشت روی فنجان ها/ توی کافه ها/ از ایستادن پشت ویترین ها/ چسبیدن به عروسک ها/ به درخت گیلاسی که به نامم بود/نیمکتی زرد    رزی سفید      روزی برفی/ پیدایم کن از ارزیدن زیر ترس  توی گریه / وسط رقصی بندری   استکانی کمر باریک     شبی تاریک/ حافظه ام کجاست؟ خانه ام کجاست؟ خنده ام کجاست؟/»

جهان بینی مشترکی که اکثر شاعران امروزی با آن می سرایند در شعر های این مجموعه نیز به چشم می خورد. گفتن از دلبستگی ها و عشق، معرفی و شناخت روانشناسانه از خود به شکل غیر مستقیم و به تصویر کشیدن محیط اجتماعی امروزی همه از دغدغه های شاعر این مجموعه است.(ص 28 / گمشده)«/پیدایم کن از پاورچین زیر پنجره/ پنج شنبه   مترو     ایستگاه آخر/آخر اسمم چه بود؟/ اسمم چه بود؟/ پوستم چه رنگی بود؟/پیدایم کن از ردپای کلمات/ جلوی سینما   توی پارک   انتهای خیابان دراز/ خیابانی دراز/ دیروزی دراز/ روزی دراز/ رازم چه بود؟/ سایه ام کجاست؟/ تهران   میدان ولی عصر     جنب بانک ملی ایران/قسمت اشیاء گمشده/پیدایم کن/ از میان سایه های بی نشان اشیاء گمشده».

پنج:قافیه پردازی و استفاده از صدای کلمات

همان طور که می دانید ، قافیه یکی از عناصر شعر کلاسیک به شمار می رود که در اشعار امروز با قالب های کلاسیک و اشعار نیمایی استفاده می شود. شاید قافیه از بین دیگر عناصر شعری هم چون ، وزن عروضی و  ردیف کاربردی ترین عنصر می باشد که در شعر سپید امروز شاعرانی هم چون خانم چمنکار از آن بهره می برند.(ص9/اصلا نباش)«/ عصبی نشو/ اصلا زنگ در،تلفن،خواب،خیال،خلوتِ مرا نزن/این قدر نمک روی زخم ِ من نپاش/ اصلا نباش!/» . قافیه پردازی به این شکل خود به همراه استفاده از کلماتی با واج های مشترک و هم جنس در شعر ها به موسیقی و صدای آهنگین می انجامد که خود این نیز تلاشی است برای پر کردن جای خالی وزن عروضی و گاهی برای ساختن چنین وضعیتی شاعر از تکرار کلمات استفاده می کند.(ص28 /گمشده) «/ پیدایم کن از ردپای کلمات/ جلوی سینما     توی پارک    انتهای خیابان دراز/ خیابانی دراز/ دیروزی دراز/ روزی دراز/ رازم چه بود؟/ سایه ام کجاست؟/ و گاهی نیز این شکل تکرار به خود سطر های کشیده می شود که ما نند این شکل که در آن ما تکرار عینی سطر ها را می بینیم با جابجایی کلمات.(ص34/مشروح اخبار) همراهی بفرمایید/ و هوا/ با رگبار های پراکنده / پیش بینی می شود/ با هراس های پراکنده/ پیش بینی می شود/ با بچه های پراکنده / پیش بینی می شود/ با انفجار های پراکنده…/ با عرض پوزش/».

شش:ارجاعات جغرافیای ، اجتماعی و شخصی

در شعر های این مجموعه ، ارجاعات خارج از متن زیادی وجود دارد که این ها گاهی محدوده ی جغرافیایی را در بر می گیرند و گاهی شهری و شخصی به نظر می رسند. در این فضا نیز شاعر طبع آزمایی نموده تا شاید بتواند عناصر زندگی امروزی را به شکل عینی در شعر ها به چالش بکشاند.(ص10/اصلا نباش) «/ اصلا به من / به ویلای خنده داری در جنوب    فکر نکن/ سردرد نگیر/ عصبی نشو/ اصلا زنگ ِ در ، تلفن، خواب ، خیال ، خلوت مرا نزن/ این قدر نمک روی زخم من نپاش / اصلا نباش!/».( ص28/گمشده) «/ پیدایم کن از پاورچین زیر پنجره/ پنج شنبه    مترو    ایستگاه آخر  /... / پیدایم کن از رد پای کلمات/ جلوی سینما    توی پارک   انتهای خیابان دراز/.../  تهران    میدان ولی عصر    جنب بانک ملی ایران  / قسمت اشیاء گمشده/ پیدایم کن/.../»

هفت: دلبستگی ها و دایره ی واژگان

همانگونه که می دانید عده ای از شاعران دلبستگی  خاصی به برخی از کلمات دارند که  باعث می شود در هنگام شعر نوشتن بیشتر حواس شعری خود را این کلمات جذب کند.در شعر های این مجموعه نیز  چنین کلماتی به چشم می خورند که خود این نیز محدود به کلمات نیست و ما گاهی می بینیم توجه به موضوعات خاص هم چون ،طبیعت  شهری و غیر شهری، مضامینی هم چون عشق ، مرگ و روزمرگی ها و در نهایت معرفی شاعرانه و به کار گرفتن اجزاء بدن انسان و جنبه های اروتیک دیده میشود. ( ص38/مدال) «/ مادر! / وسواس عجیبی گرفته ام در شانه کردن مو هام/ چرا انقدر فر شده اند/ چرا این قدر خاکستری/ متوقفم نکن!/ این جنگ، آخرین تلاش من برای زنده ماندن خواهد بود/ لب هایم را از پشت بام فراری بده/ لرزش صدایم را از پشت بام فراری بده/ قلبم را از پشت بام فراری بده/ چشم هایم را/ نه / بگذار همیشه باز بمانند و سیاه/ به گردنبندی که تو ی گردنم انداخته اند/ دوباره آویزان می شوی/ دوباره/ آبشارهای مخفی به چشم هایت می آیند/ صخره های وحشی به اندامت/ چیزی میان دست هات و/ لرزش صدایم ردوبدل می شود/».

- نقطه سر خط

در انتها می خواهم نگاهی کلی به انتشار این مجموعه داشته باشم.از طرح جلد گرفته تا عنوان قبلی رد شده در مرحله ی  مجوز چاپ و تعداد شعر ها و ناشر و خود شاعر به عنوان کسی که با قصد انتشار این مجموعه به خود گفته است که دو مجموعه پیش از این دارم و حالا این هم سومی. تعدادی از شعر های این مجموعه جزء شعر هایی بودند که پیش از این در سایت ها و وبلاگ های ادبی و گاهی با حضور خود شاعر در جلسات ادبی  ارائه شده است. می خواهم از خودم بپرسم آیا صرف این که کسی تعدادی شعر در زمان کوتاه و یا بلندی آماده دارد دلیل بر چاپ مجموعه شعر می شود؟! و یا باید در چاپ مجموعه دنبال شخصیتی تکرار نشده و

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :