نگاهی به مجموعه شعر پویا عزیزی
نوشته سینا سنجری


نگاهی به مجموعه شعر پویا عزیزی
نوشته سینا سنجری نویسنده : سینا سنجری
تاریخ ارسال :‌ 14 شهریور 04
بخش : اندیشه و نقد

 

 
 
نگاهی به «بلعیدن عقرب با زهر داغ» سروده ی پویا عزیزی
نوشته ی سینا سنجری
 
کتاب شعر «بلعیدن عقرب با زهری داغ» سروده ی پویا عزیزی، سومین کتاب شعر اوست که در آن بیست و یک شعر دو زبانه ( فارسی - فرانسوی ) آمده است . این کتاب در سال 2021 به دستیاری انتشارات ناکجا به چاپ رسیده است. برگردان فرانسوی شعرها کار تینوش نظم جوست .
در آنچه خواهید خواند، بر اساس این دریافت که شعر در زبان پدید می آید و این آشکاره گی معنا از راه زبان فرجام کار شعری ست، خوانشی زبان‌محور از این کتاب با خیره شدن بر ریزبافت واژگانی، نحو وآهنگ درونی ، سازوکار تصویرسازی وافزون بر آن، نمونه‌کاوی سطرهایی از هر شعر نمایانده می‌شود. سپس جایگاه زبان کتاب در پیوند با روندهای کارساز شعر امروز ایران (نیما و پسانیما، موج نو، شعر حجم، شعر دیگر، شعر دهه‌ی هفتاد و نثر شاعرانه) بررسی می‌گردد.
زبان شعری این کتاب با بهره‌گیری از ساختارهای هنجارگریز، تصویرسازی‌های مدرن و نوین و هم کرد ‌سازی‌های تازه، رویکردی دیگرگون در برابر روندهای کلاسیک و حتی نوگرای امروز نشان می‌دهد .آماج این جستار، پدیدارکردن نگاره ای فراگیر از توانایی‌ها و چالش‌های زبانی این کتاب و نشان دادن پیوستگی‌ها و گسست‌های آن با آیین‌های نوگرای شعر فارسی است.. چنانچه خواهیم دید این کتاب، با وجود برخی زیاده روی‌های زبانی، در آفرینش هم کرد‌های نوپدید و شورمند و گشایش پیوند میان کارآزمایی زیسته و زبان استعاری کامیاب بوده است
شعر بر بستر زبان آشکار می شود و راز این آشکارگی کارکرد دیگرگون زبان در برابر زبان خودکار است. پیش از روزگار ما و در بستر شعر کلاسیک فارسی آراسته به وزن عروضی و قافیه، اندک اندک زبان از آفرینش تهی و به زبان خودکار نزدیک شده بود. با آمدن نیما این خودکار شدگی زبان به کناری نهاده شد. از آن روز تا کنون،زبان شعر امروزین ایران از آیین های کلاسیک بازه گرفته و به سوی نوآوری در معنا، فرم (پیکره) و ساختار ره پیموده است. پس از نیما یوشیج، روند‌های گوناگونی مانند موج نو، شعر دیگر، شعر حجم و جریان‌های پسامدرن ریخت یافته اند که هر کدام با ویژگی‌های زبانی ویژه ای همراه بودند . در این میان، کتاب «بلعیدن عقرب با زهر داغ» با بهره‌گیری از نگاره های خشن، شکست‌های دستورزبانی و موسیقی درونی، تلاشی برای پیوند کارآزمایی‌های اگزیستانسیال با بیان شاعرانه دارد. این جستار با روش کندوکاو کیفی، بر محورهای زبان، تصویر(نگاره) و ساختار متمرکز شده و آن را با روند‌های مشابه همسنجی می‌کند.
• شاکله‌ی زبانی و چشم‌انداز فراگیر کتاب
زبان این کتاب «معناساز» است نه گزارش‌گر. معنا از مسیر کار شعری و در اینجا از دلِ شبکه‌ی تصویرها و تنش‌های آوایی/دستورزبانی زاده می‌شود. میدان واژگانی گرد سه قطب می‌گردد: زیست بوم(رود، باد، درخت، سنگ، سیل، خورشید/ماه)، تن (شانه، گلو، سینه، چشم، جمجمه)، و خشونت/جنگ (خون، خمپاره، فانتوم، دار). این سه قطب به‌گونه ای ارگانیک (اندام وار) در بیشتر شعرها درهم‌تنیده‌اند و به زبان، «آهنگ تراژیکِ پیوسته» می‌دهند.
یکی از برجسته ترین ویژگی‌های این کتاب، هم کرد(ترکیب)‌سازی تازه و تصویرپردازی استوار بر زیست بوم خشن و عناصر زهرآلود است. برای نمونه در شعر ششم می‌خوانیم: «تلخ / چون بلعیدن عقرب با زهری داغ/ خورشید را / بام روبرو / می‌دهد فرو». این تصویر چندلایه، هم حس دیداری و هم کارآزمایی بدنی از تلخی و سوزانندگی را می رساند.
در یک برابرنهاده گی، در شعر احمدرضا احمدی نیز گونه ای سربستگی(ابهام) تصویری دیده می‌شود؛ ولی نگاه عزیزی از گونه ی خشونت هستی‌شناختی است، نه لطافت مینیمالیستی. برای نمونه، احمدی در کتاب «طرح» تصویری ساده از «درخت» را به‌کار می‌برد، ولی عزیزی آن را به «درختی با طناب آویخته» بدل می‌کند که در برگیرنده ی تهدید و مرگ است.
• ضرباهنگ شعرها
اگرچه این کتاب از وزن عروضی بازه دارد، اما ضرباهنگی درونی و نحوی جایگزین آن شده است. شکست سطرها، تکرارهای معنایی و بازی‌های واجی، ریتمی پرتنش می‌آفریند.ضرباهنگ درونی در بیشتر جاها از تکرار واجی، شکست نحوی و ضرباهنگ گزاره‌های کوتاه به دست می آید. وزن عروضی در کار نیست ولی ضرباهنگ، سامان‌دهنده‌ی سهش(حس) و معناست. هرچند در شماری از سطرها وزن عروضی را نیز شناسایی کرد.
 برای نمونه در شعر دهم: «ای خاک سوخته / تو خشم رود را می‌شناسی / و بانگ رود رود مادری گریان را می‌خوانی در هر موج» (عزیزی، ۱۴۰۲، ص. ۸۴). بسامد «رود» و هم‌نشینی با «موج» گونه ای ضرباهنگ آبگون می آفریند که با خشم زیست بوم هم‌خوان است. این شگرد را می‌توان با شگردهای موسیقایی در شعر شاملو همسنجی کرد، اگرچه شاملو بر «لحن حماسی» پامیفشارد، درحالی‌که عزیزی «لحن تراژیک» را برمی‌گزیند.
• نسبتِ زبان مجموعه با جریان‌های شعر معاصر ایران
- نیما و پسانیما
این کتاب، تا اندازه ی زیادی وامدار کار نیماست. گذشته از کنار نهادن وزن عروضی، مکث‌های نحوی، گزینش طبیعت به‌مثابه میدان آفرینش معنا، «بدن-طبیعت» به جای «معنا-بلاغت». حرکت از «گزارش» به «تصویر»، در راستای راهیست که نیما رفت یا دست کم می خواست برود. ولی رادیکالیسم «تصویر-محور» و کم بودن نشانه‌های روایی/گفت‌وگویی، اثر را به سمت «حجم» می‌راند؛ در حالی که در نیما و شاگردانش نشانه هایی از یک خط روایی یا افق آموزه وار به چشم می آید.
- فروغِ متأخر، شاملو و موج نو
در این کتاب حضور رادیکالیسمِ تصویر ، جسارت در پیوندهای غیرمتعارف (حیوان/شیء/طبیعت/جنگ) و نیز برجسته سازی «منِ عاطفی-اجتماعی» و زبان خطابی در برخی قطعات (شعر ۱۰و۱۱) با آنچه در کارهای پایانی فروغ و نیز در شاملو دیده می شود همراهی دارد.
در برابر عزیزی آگاهانه از «بیان مستقیمِ عاطفه» با جمله‌های بلندتر پرهیز دارد؛ در کتاب بلعیدن عقرب با زهر داغ ، فشردگی معنایی و نحوِ کوبشی، پیوند با شعر دهه‌ی هفتاد را بیشتر به چشم می آورد.
- شعر حجم و شعر دیگر
در این کتاب در شماری از شعرها ( ۱، ۲، ۵) حجمی‌کردنِ حس و ساختنِ میدان‌های ادراکی به‌جای روایت؛ نه شرحِ یک چیز نه بلکه خودِ چیز، به‌نحوه‌ی ادراک‌شده است .
با این حال، در شعر حجم، گاه زبان به سمتِ ناب‌گرایی و حذف اشاره‌ی اجتماعی می‌رود؛ اما در این مجموعه ردی از واقعیت اجتماعی/جنگ آشکارا باقی است (شعر ۳، ۹، ۱۱).
در «بلعیدن عقرب با زهری داغ» گاهی حتا، نشانه‌هایی از جریان شعر مقاومت، موج نو و بینامتنیت با استوره‌های مرگ و زندگی دیده می‌شود. برای نمونه، در شعر یازدهم می نویسد: «پیش از آنکه گندم‌زار خوشه‌های خمپاره دهد» که یادآور لحن اعتراضی شعرهای جنگ یا ضدجنگ است، ولی با ساختی مدرن و استعاری. این بیان را می‌توان در امتداد گرایش‌های پسامدرن دانست که براهنی نیز به اینگونه کاربرد زبان اشاره کرده است
- دهه‌ی هفتاد و تجربه‌گراییِ فرمی/زبانی
نحوِ کوتاه/گسسته، رهاسازیِ وزن، برجسته‌سازیِ فرم (گرافیک‌نویسی در شعر ۱۰)، هجوم حوزه‌های معنایی ناساز (صنعت/طبیعت)از ویژگی های این کتاب است که آن را به شعر دهه هفتاد نزدیک می کند . در برابر برخی متون دهه‌ی هفتاد به شیوه ای خودآگاهانه به «حذف مرکز عاطفی» می‌رسند؛ ولی این مجموعه، با همه ی فشردگی بیانی اش، همچنان «سوگ/رنج» را به‌عنوان کانون متن نگه می‌دارد.
- نثر شاعرانه و هایبرید مدرن
کاربرد چیدمان‌های بصری، ترجیع‌گونگی، و «مینیاتورهای تصویری» (نماهای کوتاه/برش‌دار) زبان را به نثر شاعرانه‌ی امروز هم پیوند می‌دهد؛ اما به دلیل غلبه‌ی استعاره‌های توان مند، کار همچنان در قلمرو «شعر» باقی می‌ماند.
• برجستگی ها و ویژگی های زبانی کتاب
در این کتاب با الگوهای تکرارشونده‌ی زبانی در بازه های موتیف،نحو و آوا روبرو می شویم. در شماری از کارهای موسیقی ساینده و خشنی از راه کاربرد واج های «س/ش/ص» و «خ/ق/غ» برای برساختنِ تنشِ آوایی که با مضمون هم‌نواست، اجرا شده است. زیست بوم با درخت و رود و گندم زارش گونه ای دارنده حافظه و خاطره ی مردمان است(شعرهای ۵، ۱۰، ۱۱) و آنتی تز ویرانی و امید در سقوط خورشید (۶)، نورِ باژگونه (۵)، ستاره‌ی لرزان/دار (۷/۹) الگوی تکرار شونده ای ست از نور/تاریکی.
عزیزی در این کتاب، تخیلِ تصویریِ قدرتمندی دارد. به ترکیب‌های نوپدیدی چون «ماه آرد شده»، «دراکوبِ مجنون»، «گندم‌زارِ خمپاره» بنگرید و اندکی در ظرفیتِ رسوبِ معناییِ بلندمدت آن بیندیشید.
او همچنین از اقتصاد بیان و ضرباهنگ کوبش بهره فراوان می برد. به‌ویژه در آغاز و پایانِ شعرها، ضربه‌ی زبانی هوشمندانه و کارساز است.
هم‌بستگی نمادها و مضمون نیز دیگر ویژگی این کتاب است. هم سازها یا ناسازهایی چون طبیعت-بدن-جنگ به‌جای دکوراسیون متن و افزودن بر شکوه شنیداری، سازوکارِ سازنده یا آفریننده ی معنایند. نیز می توان افزود کتاب به فرمالیسم سنجیده با بهره‌گیری از چیدمان بصری ( شعر۱۰) و ترجیع‌گونگی (شعر۱۱ ) همراه با کارکرد معنایی وفادار است.
از کاستی های کتاب هم اگر بخواهیم بگوییم نخست یک نواختی آزاردهنده ی لحن است. تراژدی ممتد، خطرِ «خستگیِ همدلی» می‌آفریند؛ عزیزی می تواند با افزودن گریزگاه‌هایی از (طنین رهایی/تعلیق) تعادلی میان تراژدی سنگین و حس امید بیافریند.
دیگر اینکه در شماری از آنات، ابهامِ نازا کار لذت بردن از شعر را بیهوده به تعویق می اندازد. این ابهام در برخی شعرها برای نمونه‌ در شعر ۶ (عقرب/عقربه/روده‌ی ساختمان) دیده می شود که به لَنگر معنایی بیشتر نیاز دارد. یا در شعر شماره دو برخی شکست‌های نحوی («کاکلی که سپید است دیگر…») ریتم (آهنگ) را می‌شکند ولی به‌ اندازه ای بسنده «کارکرد معنابخش»شان روشن نمی‌شود. همچنین در شعر سوم پرش فرجامین به «رازی که ترک‌ام می‌گوید» اگرچه شاعرانه است، اما پیوند بازگرداندگی اش با خطوط پیشین کم‌جان می‌ماند
تراکم زیادی تصویر هم کاستی دیگری ست که در شماری از شعرها به چشم می خورد در حالی که تصویر باید در شعر شفاف باشد و دیده نشود در همانحال که خود سازنده ی شعر است. انباشت تصویرها گاه رشته‌ی چرایی/عاطفی را پنهان می‌کند و خواننده برای لنگر معنایی، ناچار از بازخوانی‌های چندباره است آنسان که گویی فشردگی معنایی، جایِ تنفسِ عاطفه را اندکی تنگ می‌سازد. برای نمونه در شعر پنجم تراکمِ استعاره (آب/باد/نور) «کانون دید» را می‌پراکند و محور عاطفی را محو می کند.
در یک نگاه کلی این کتاب قدمی بلند در کارنامه شعری پویا عزیزی است که بازه ای آشکار با کتاب های پیشین اش دارد و نشانگر افقی ست که پیش روی اوست.
 
 
ونکوور آگست 2025
 
 
 
 
 
 
 
   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :