" نگاهی به مجموعه شعر پاره خط " سروده ی سینا علیمحمدی؛سیامک بهرام پرور


نویسنده : سیامک بهرام پرور
تاریخ ارسال :‌ 14 آبان 89
بخش : و ...

 

سینا علیمحمدی از دسته شاعرانی ست که به عقیده من برای مخاطب خود احترام قائلند و به رسانه بودن شعر به عنوان یک هنر اعتقاد دارند .در این نوع نگاه شاعر به جای در غلتیدن به پریشان گویی های آنچنانی و تکنیک ورزی های افراطی و ابهام پردازی های مد روز به سراغ جوهر شعر و خلق فضا های شاعرانه در ساده ترین و برهنه ترین شکل خود می رود و سعی می کند با کشفهای شاعرانه اش مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد و نه با ژست های شاعرگونه اش !

از این دست شاعران در نسل جدید شاعران سپید سرا کم نداریم هرچند نسبت به خیل عظیم شعرهای ژورنالیستی و کارگاهی و کارخانه ای آن هم با تولید انبوه (!!!) این گونه شعرها هم چنان مورد کم لطفی واقع می شوند ....

برسیم به مجموعه پاره خط : از مقدمه آقای ضیا الدین ترابی که بگذریم با مجموعه ای طرف می شویم از شعرهای نسبتا کوتاه که در سطور پایانی خود ضربه نهایی شعر را پنهان کرده اند ...

چقدر این قیافه به من می آید

عینکی که با آن تو را نمی بینم

موهایی که هرگز انگشتانت را سیاه نکرد

ساعتی که برای پنجشنبه های غروب

هنوز بی تاب است

 

اما این لباس های لعنتی

آن قدر جیب نداشتند

تا عاشقم باشی

 

این شگرد در شعرهای بلند تر نیز به این صورت اعمال شده است که هر بند از شعر نقش یک شعر کوتاه را ایفا می کند و در سطور پایانی اش ضربه تصویری خود را دارد و در نهایت کلیت شعر با ترکیب همین بندها شکل می گیرند :

....

حالا چند سالی می گذرد

از فتح شلوارهای کوتاه

تو

آن سوی آب

روبنده ات را برمی داری

و من

به سلامتی آسمان خراشهای شهر

قهوه ام را با انگشتری عقیق سر می کشم

بی خیال تانک هایی که

هفت پشت پدرم را لرزانده بود

در پیاده روهای همین شعر

....

این شیوه پرداخت بیشتر در نتیجه شعر ترجمه در شعر امروز ما جریان پیدا کرده است که اتفاقا جریانی درست و خلاقانه و زیباست . نگاهی به آثار نزار قبانی و نرودا و لورکا و امثال آنها نشان می دهد که این شیوه چقدر در شعر کارایی و زیبایی دارد . اتفاقا نکته اینجاست که در شعر کلاسیک ما به خصوص در غزل کلاسیک – برای مثال غزلیات برجشته سعدی یا حافظ – این نکته به شکل جدی وجود دارد : بیتهایی خود بسنده با ضربه های توامان تصویر و البته قافیه در انتهای بیت و البته پیوند های ظریف عمودی در تار و پود شعر ...در حقیقت این ضربه های مکرر تصویر در انتهای هر بند و هر از چند گاه حضور مخاطب را در شعر جدی تر می کند و نمی گذارد کارش در شعری مطول به خمیازه برسد !...نکته ای که خیلی از شاعران – چه در عرصه کلاسیک و چه در عرصه نو – از یاد برده اند ...

خلاصه آنکه نقطه قوت مجموعه پاره خط کشفهای خوب و استفاده از فضاهای تازه برای خلق تصویر و به خصوص فضاهای شهری و البته کلانشهری ست :

 

پارک ملت

جای خوبی ست

برای تمرین دموکراسی

وقتی ایستاده ام

به انتظار کسی

که هیچ گاه نمی اید

حتی در خواب های شبانه ام

که انتخابات بزرگی است

میان آن همه ...

 

اما هنوزهم ایستاده ام

با دستانی که

فکر می کنند

کاش آغوشت

عدالت بیشتری داشت

 

نکته بعدی تکنیک های به کار گرفته شده در اثر است .برجسته ترین رویکرد تکنیکی شاعر استفاده از حرکتهای زبانی و ایجاد مفاهیم دوگانه – نه دو پهلو – برای واژگان و ایجاد فرصت برای اجرای لحنهای مختلف بر روی یک ترکیب است . به این نمونه نگاه کنید :

 

دست می اندازم

دست می کشم

درست وقتی که شیخ ، اجل معلق می شود :

ای ساربان آهسته ران کآرام جانم ...

در می رود !

شیرازه شعری که از پیشانی تو آغاز می شود

گفتم قبلت سلام بانو !

دوستت دارم !

در مضارع تو صرف نمی شود

لابد خیال برت می دارد

که دست می اندازم

به موت

قسم !

 

کاملا آشکار است که شاعر در سطر سوم به ایجاد تداعی «شیخ اجل» و به دنبال آن استفاده از ترکیب عامیانه و طنزآمیز « اجل معلق» است ...چنانکه در سطر 4 و5 همین کار را با بیت مشهور سعدی انجام می دهد .اما ماجرا به همین جا ختم نمی شود زیرا سطر 5 در خوانشی دوباره با لحنی متفاوت به سطر 6 تسری می یابد . در حقیقت شعر به این شکل قابل بازخوانی ست :

ای ساربان آهسته ران کآرام جانم ...

در می رود !

 

در می رود

شیرازه شعری که از پیشانی تو آغاز می شود ...

و البته باز هم به کلمه «شیرازه» که تداعی گر شیراز زادگاه شیخ اجل است باید توجه کرد .

در ادامه باز این تکنیک را می بینیم :« دوستت دارم !» هم در مواجهه با سطر بالایی و هم در تعامل با سطر پایینی بازخوانی می شود . و در نهایت در « به موت » هم همین اتفاق می افتد .

از همه اینها گذشته با رسید به این نقطه شعر به ایهام دو سطر آغازین هم پی می بریم ، ابهامی که در « دست کشیدن » است : هم به معنای دست را پس کشیدن و هم به معنای منصرف شدن ....

نکته اینجاست که استفاده از این تکنیک ها در شعر مورد بحث در بهترین شکل خود جفت و جور شده است و به عبارت دیگر از شعر بیرون نزده است و همین سبب شده است که با یکی از بهترین شعرهای مجموعه طرف باشیم .

اما همین تکنیک ها در برخی از شعرهای دیگر تصنعی به نظر می رسند چرا که فراخوانی مناسب و زمینه چینی شاعرانه برای شان انجام نشده است :

خط را بگیر و

این شعر را با شاعرش خط بزن !

د ِبه زن ! به زن !

بزن تا تمام این خط ها را حرامت نکرده ام

حرامت نکرده ام ...

گفتم که شاعر برای تصویر و مضمون اش اهمیت قائل است و به مخاطب توجه دارد اما باید به این نکته هم اشاره کرد که در برخی از شعرها ، شاعر مخاطب را دست کم می گیرد و توضیح واضحاتش سبب می شود ایجاز و در نتیجه زیبایی و غنای شعر از دست برود :

 

شاعر نیستم

شعر نمی گویم

می نویسم بهار

تا تمام خیابان را

باران نقاشی کنی

و بهانه امروز

برای سرودن

تنها تو باشی

تو

درست مثل بهار ...

 

از این بگذریم که کلیت شعر خیلی تازه نیست اما دو سطر پایانی شعر کاملا اضافه به نظر می رسند . حتی اگر شاعر می خواست بر بهار بودن «تو» تکیه کند به جای این دو سطر یک منادای « بهار!» کفایت می کرد ، هر چند به گمان من همان نیز لازم نیست .

یا مثلا در شعر خوب « نارس و کال» که اتفاقا همین ترکیب به نظر من در شعر حشو و زائد است :

 

چترهای عابران

نارس و کال

از کف خیابان به فردا می رسیدند

 

به نظر می رسد ترکیب «نارس و کال» موسیقی شعر را برقرار کرده است اما بی شک ترکیب دو صفت کاملا هم معنا چندان فصیح نیست . بماند که ترکیب «نارس» با «رسیدن» و موسیقی «کال» با «کف» ممکن است دلیل شاعر باشد اما باز هم به نظر من توجیه مناسبی برای استفاده از صفتهای مترادف نیست .

و به عنوان آخرین مثال برای برخی سهل گیری ها در پیرایش شعر اشاره می کنم به شعر خوب « دروغ » که بند 5 آن کاملا جدا از فضای شعر و بی ارتباط و اضافه به نظر می رسد .

خلاصه آن که سینا علیمحمدی نشان داده است که شعر را و کارکرد آن را و مخاطب خود را به خوبی می شناسد و بر روشهای تاثیرگذاری بر او و انتقال درست مفاهیم و کشفهای شاعرانه آگاه است و به نظر من با اندکی دقت افزونتر در گزینش واژگان و سخت گیری های بیشتر در پیرایش شعر می تواند گوهر شعر خود را بسیار خوش تراش تر در پیش چشم مخاطب بنشاند ...چنین باد!

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :