نگاهی به مجموعه شعر نیلوفر نام دیگر زخم است
سروده ی نیلوفر شریفی
سیروس نوذری
تاریخ ارسال : 9 خرداد 97
بخش : اندیشه و نقد
مجموعه شعر «نيلوفر نام ديگر زخم است» ايهام بالقوه ای در ذاتِ خود نهفته دارد و شاعر پيش از آن كه به طبیعت و محاکاتِ آن اشاره نماید، زخم هايِ انساني دردمند را به فراخور جنگ به تصویر می کشد و آنگاه در مقامِ یک زن از مرزها فراتر گام می نهد و چهره ویرانِ خاورمیانه را با ابعادِ گسترده ای از چشم ها عبور می دهد و ما به صدایِ مرگ گوش می سپاریم و کار شاعر یکسره در جهانی که مرگ از زندگی پیشی می گیرد چه خواهد بود؟
از همين منظر به سادگی ميتوان دريافت با شاعري مواجهیم، بيش از آن كه به فرم و ساختار شعر توجه نماید با نمايههاي انساني و اجتماعي درگير است البته این نه امتيازي براي شاعر است نه نقصاني برایِ او.
آن چه در ساختارِ اين مجموعه جلوه مينمايد، برایند عاطفیِ پرشور شاعر است که در نحو زبان و کارکردهایِ موسیقایی به تکرار ديده ميشود؛ جملات كوتاه در يكديگر نوشته و تنیده ميشوند و ناخودآگاه به ریتم درونی اشعار شتاب ميدهند و اين شتاب با درونمايههايِ اشعار هم خوانیِ موثری دارد.
از طرفی دیگر گزینشِ واژگان و تركيباتِ متعدد نوعي خروش و خشونت را القا ميكنند، نامِ آدمها، شهرها در يك بيزماني خاص به هم گره می خورند و با تكرار برخي كلمات كه بسامد بالايي نیز در اين مجموعه دارند، همه و همه نشان ميدهند كه ساختارِ اغلب شعرها بيش از هر چيز در بيان و شهود، بن مایه هایِ بصری را به اجرا می گذارند و اين رفتارِ آگاهانه وجهي اسطورهاي به فضايِ اشعار ميبخشد. زيرا در ساختارِ اسطوره،حوادث هرگز از منطقِ زماني و مكاني روشنی پيروي نميكنند. پهلوانانِ شاهنامه فواصلِ بعيد را چنان در زماني كوتاه طي ميكنند كه انگار زمان از معناي دروني خويش تهيست و يا آدميان چنان عمرِ طولاني دارند كه در منطقِ عادي حيات امكانپذير نيست یا شخصيتهايي که در طولِ داستانها انگار هميشه جوانند يا هميشه پير.
به نمونههاي زير توجه كنيم :
- من چند نفر بودم / در اهواز / تبريز / گيلان
و يا :
- تو در بروكسل بودي / در آمستردام / در پاريس / بغداد / كابل / مزار شريف / تودر فرودگاه بودي / در كنسرت بودي
با اندکی تامل درمييابيم كه مخاطب با توجه به سیر روایی متن در يك زمان واحد و همزمان در مكانهاي دیگری نیز حضور دارد.
به نمونههاي زير توجه كنيم :
- صدایِ تو رنگ خاك بود / و صدايِ گرم تو / روي پوست تاول ميزد / و صدايِ ويران تو / از پوست/از گوشت / از استخوان ميگذرد.
و يا :
- من در زمانم / در ماهيت اشياء / من در غروبم / در بال پرندهاي كه ميبرد / روز را / من / در رگهايِ شبم / وقتي قرصِ ماه / عميقتر ميخواهد / درد را / زخم را
کارکردهایِ عاطفی به تکرار در گستره ی متن جاریست و شاعر با زنانگی مفرد به جانِ متن چنگ می زند و شاید از این رهگذر ضمیرِ شاعر معطوف به بازگوکردنِ آتشی ست که لحظه به لحظه در درونش شعله ور می شود و اسلوبِ نوشتاری شریفی با الگوی شعرِگفتار به شکل می رسد.
در قرائت شعر شریفی با زنی عاصی رو به رو هستیم که سفره دلش را گشوده و مویه می کند برایِ آن چه که از دست می رود و این کنشِ روان شناختی با بسامد بالایی در محتوا تنیده می شود. زیرا هنگامی که زنی سوگواری می کند در جستجوی یافتنِ روزنه ای برایِ تسلایِ خاطر است و شریفی با چنین دستمایه ای می خواهد تاریکی درونش را آزاد سازد و به زبانِ تمامِ زنان زمین سخن بگوید اما هیچ گاه التیام نمی یابد.شعر او آینه ای تمام قد از رنجِ انسان معاصر است.
مجموعه «نیلوفر نام دیگر زخم است» شهودی شاعرانه و زنانه است و شاعر می کوشد با نوسانِ عاطفی و رفتاری مالوف سرنوشتِ زنانِ جنگ زده را در عصر حاضر به رشته یِ تحریر در آورد.عصری که عسرت و بیگانگی در آن موج می زند و شریفی برای بیانِ اندیشه اش از وجه تمثیلی زبان بهره می جوید و اغلب شعرها سرشار از تصاویر ناهمگون و پر تُنش است که در خروجی اثر به ساختی ارگانیک می رسند.گاه شاعر با گسستِ معنا از اجرایِ شعر باز می ماند اما در ادامه با پیوندِ دوباره یِ نشانه ها و تکرارِ عبارتی از پیش تعیین شده فضایِ خالی متن را پر کرده و در این راستا بر ترکیب سازی تکیه می کند.
- هياهوي سرخ آژيرها/ نخلهاي سوخته/ كودتايي سياه/ رويش استخوان/ رجهاي گوشت/عادت سرخ/سيبهاي سياه /تكههاي انگشت/كمربند انتحاري
هر چند شعرهاي اين مجموعه به فراواني به عناصر بومي وطن اشاره دارد اما در مجموع نظرگاه شاعر وسعتِ جغرافيايي وسيعتري را در بر می گیرد و از اين منظر ميتواند بيانگر آلام و مصائبِ مناطق وسيعي از خاورميانه باشد و شاعر برایِ تسهیل معنا با گزینشِ نام های خاص نقشِ زنان را در تاریخ پر اهمیت جلوه می دهد.
مونس/ عايشه / آمنه / ليلا / نيلوفر / محيا
نگاه شاعر صرفا بيشتر به خاورميانه معطوف است از يك سو افغانستان و از سوي ديگر کشورهایی که تبعاتِ سوزان جنگ را تجربه کرده اند. با اين ويژگيها.. روشن است كه گاه شاعر به دام شعار زدگي می افتد و اين رفتارِ درونی بازتابِ بيرويه و هجومِ عواطف شاعر است :
من زنم / زادهي جنگ، تبعيد / زني كه هنوز / ميان قرص نان / و برنج / مردد است
ص 33
اما شاعر غربت نشين از تاثيرات شعر ايران بينصيب نمانده است، گاه شعر او يادآور اشعار چريكي اواخر دهه چهل و اوايل دهه پنجاه است.
صداي تو / سرود گلولهها /. صداي تو / هياهوي سرخ آژيرها
و يا :
راديوها / روزنامهها ميگويند / مرزها آرام ديد / و از گلوي تفنگها / شكلهاي رخ / روييده است
فمنيسم حاكم بر اين اشعار به روشني در متن رخ نموده است. مجموعه واژگاني مثل : زن / خياطي / آشپزخانه / چادر / روسري / و ...
و يا :
و من / در بيست سالگي / مرگ را / مرگ را/ زير دار قالي / سرخ زاييدم
اما با رویکردِ فمنيستي شاعر گاه عبارت هایِ درخشانی می بینیم كه در متن عمق بيشتري يافتهاند و بازتاب نگاه عميقِ زن به ابعادِ جامعه است :
- و دستهايم / مهربان بودند / وقتي زخم را ميبستم / وقتي / رنده ميكردم / انگشتهايم را /
- و يا
آه ... زناني محوي در شعرهايم ميگريند / و من از شيون آنها / هر صبح / بيدار ميشوم
و يا :
نام من ليلاست / نيلوفر نيست / نام من تاريخ است
اما در پايان اين مختصر باید به اين نكته اشاره كنم كه شاعر در القایِ فضاي خشونت بر اين مجموعه كاملاً موفق بوده و اين به خودیِ خود امتياز چشمگيريست.در اين زمانه بسيارند شاعرانی كه شعرهايشان تنها همنشينِ كلماتي سرد و بيروح است كه در جانِ مخاطب نفوذ نميكنند. به گفته حافظ : غلام آن کلماتم که آتش انگیزد /نه آب سرد زند در سخن بر آتش تیز
و مجموعه «نيلوفر نام ديگر زخم است»سرشار از كلماتي ست كه آتش ميافروزد و تا بُنِ استخوان نفوذ ميكند.
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه