نگاهی به مجموعه شعر " اسیر مثل مجسمه ی آزادی"
سروده مهرگان علی دوست
کوروش جوان روح


نگاهی به مجموعه شعر نویسنده : کوروش جوان روح
تاریخ ارسال :‌ 4 مهر 96
بخش : اندیشه و نقد

نگاهی به مجموعه شعر " اسیر مثل مجسمه ی آزادی"
سروده مهرگان علی دوست
کوروش جوان روح


"ای شیطان"

در نشانه ها فریبی آگاهانه وجود دارد و این فریبکاری در شعر با شکل گیری روابط  غیر منطقی با حدت بیشتری اتفاق می افتد.قدرت فریب از دو سو یعنی زبان حاکم و زبان شاعر به جنگی نابرابر می رسد.این تقابل در زبان شعر با بازی های زبانی  به تخریب و دستکاری در نحو و ساختارزدایی و در زبان بازی شکل هرج ومرج به خود می گیرد. اما گاه شعر به یک هم ساختی نه الزاما هم دستی با قدرت در جهت شکست زبان اقتدار می رسد و آن تحمیل وتکمیل ساخت های جدید،با بهره گیری از همان امکانات موجود در زبان معیار است.با بعد بخشی به زبان و تعدد نشانه ها که فاصله ی بین آنها در عین افزایش به تداخل رسیده است تا قدرت جدیدی دراین شیطنت زبانی رخ دهد.اگر شاعر دراین فریب قادر به گذشت از سد زبان مقتدر ونظم گرا نباشد به تعامل و حل شدگی در آن رسیده؛با هم دستی در نظم سیاسی وضعیت یکپارچگی و زبان بردگی را رقم می زند.شعررنگ وبوی موضوعی به خود گرفته و به معناهای متعین که خواست قدرت در جهت نظم زایی و محتواهای از پیش تعین شده است می رسد.(بنای مدرنیته تن دادن به یک رفتار همگون در رفتارهای زبانی است که با ایجاد شبه راویان کلان گو درحقیقت راوی زبان اقتدار هستند).در روی دیگر سکه، شاعر در این تعامل با زبان حاکم  خود ارجاع وقائم به ذات می شود و با فرار از تعهد و تعین با همان امکانات زبانی علیه زبان حاکم دست به شورش می زند.(رفتار ضداجتماعی به شکل تاختن به حقیقت و نفوذ در حوزه های ممنوع و شکست تابوهای اخلاقی و عادات و عرف زایی ) بهره گیری و فریب در زایش، شاعر را به دیکتاتوری جدید می رساند.یک نظام زبانی جدید که طبقه ای دیگر از بیان را با مختصات و دستگاه جدید رقم می زند. یک نوع زبان برزخی و شیطنت زبانی که قابل استناد به رفتارهای مهرگان علی دوست است که نماینده واقعی از فریب در شکست تقارن با تاخت وتاز به ترکیبات نامتقارن سنت و شبه مدرنیته و وضعیت ناخواسته پست مدرن در جامعه ایرانی است.با نگاه به شعرهای مهرگان که شامل 15 شعر بلند است این روایت گویی کلان را شاهد هستیم.اما او راوی شعر مدرن نیست بلکه از همان امکان در جهت خلق روساختی همگون و خطی به بن مایه ای متناقض می رسد.روایت ها درعین نشستی همگون در حال واپاشی هستند. در بیشتر خوانی، شعرها تن به گسست داده و روی دیگر شعر پست مدرن را رونمایی می کنند.مهرگان در این برزخ زبانی بین وضعیت مدرن در روایت کلان وحالت ارجاع به وضعیت سنت و طنز و تمسخر با فلسفه و رفتار پست مدرنی شکلی از شعر حقیقی را به نمایش می گذارد.در روایت، شبه مدرن است در شعر نشانه های سنت را با خلق فضاهایی که نقب به ناخودآگاه جمعی است می پراکند تا جایی که این ارجاع را با ساخت شعر کلاسیک در بین این روایت های طولانی جاسازی می کند.
زنگ فارسی با وزن کم مان
وزن زیادی به خوردمان دادند
الا ای یار بی رویا                     دریغ از نردبان و دار
بیا با ما بیا تا ما                        سراز این آسمان بردار
نوشتم من نوشتم اسب                 دویدم تا سر دیوار
کشیدم دست کشیدم مست             ندیدم من سر بی دار ص6

 برای تاختن به ناسازگاری های سنت و ناداشته های مدرنیته به پرسونای پست مدرنی می رسد و پشت نقاب بازیگری  ازمهمترین ابزار این وضعیت نسبی یعنی طنز پارودی بهره می گیرد. او در منفی گرایی به گذشته و تاخت و تاز به مظاهر آزار دهنده درون شکلی از خودآزاری در دیگر آزاری می گیرد و دراین مسیر در شک زایی عشق زدایی می کند.مرتب به عشق می تازد و قادر به پذیرش شکل فریبکارانه آن نیست.این خلاء را مرتب به بازی می کشاند.
از لباس زیرت پیداست خیلی آبی شده ای
ومن که شرمنده ات نیستم   سرخ !
حال بالش و لحاف هم بیاوری
این تشک دیگر جای ما نیست
باید خواب خود را جای دیگری ببینیم ص23
هرچه عکس با عشق گرفتم سوخت
کمی مهربان تر بایست
منم عکاسی
که به جای خالی خود در عکس
فکر می کندص33
عاشق هرکه شدم
جزدل پیچه نبود
دل به هرکه دادم
دیگر پس نداد
اولین عشقم را توی تظاهرات
آخریش را روی تخت
بعد ازگرفتن آلزایمر
گم کردم ص51
عشق برخوردی انسانی است
که از آدم سرمی زند
در آدمی دیگر به سر می برد
برای همین بود
همین نبود!ص58
یکی از مهمترین اشارات مهرگان درجهت خلق فضا های نامتجانس،  بازی است .فوتبال ، کشتی،بازیگر صحنه، بازی گل و پوچ ،دختر بازی، دوندگی، شعبده بازی که به پایان های بازمی رسد.شاعر باراه اندازی یک بازی روانی فضای شک را به حریف ، داور، تماشاچی، قوائد و قانون بازی  و یار مرتب گوشزد می کند.این تردید گسترده خاستگاه روانشناسانه دارد. بازی‌های روانی، الگوهای پیچ در پیچ رفتارهایی است که افراد از کودکی یاد می‌گیرند به کار ببرند، اما یاد نمی‌گیرند که ماهیت آن چیست . وجود انسان سه بخش دارد: والد (بخشی که مانند پدر و مادرها در پی نشان دادن درست و غلط زندگی است "سوپر ایگو"..)، کودک (بخش بازیگوش وجود ماست که نشاط و سرزندگی با خودش دارد، اما اهل فکر و حساب و کتاب نیست و می‌تواند حسابی ما را به دردسر بیندازد."نهاد یا اید"..) و بالغ (بخشی که اهل فکر و پردازش اطلاعات است و واقعیت را ارزیابی می‌کند."ایگو"..). افرادی که در بازی‌های روانی زیاده‌روی می‌کنند، رفته رفته نگرش آنها نسبت به مسائل زندگی بی‌رحمانه و سودجویانه می‌شود.خود حقیقی در گم گشتگی روابط جدید با جهان اطراف رقم می زند که تجزیه گر است.
آغوش گرم مادرم نذاشت دنیا را بگردم/دنیا دورم گشت /توی هشتاد دقیقه بعد نوشیدن الکل /دقیقه ی نود تیم ملی گل خورد که جای دایی به خاله نیاز دارد/ ومن بالا آوردم با سوت داور/ صورتت از مغز انیشتن/ پرچین تراست مادر!ص53
از رحم مادر جدا افتادم /بی جامه به بی رحمی جامعه رسیدم/ بازگشتم به آغوش گرم خانواده/ اما سوختم/ رحم کن آقای پلیس حالا که به این جام رسیدم ص55
حالا شکم مادر سنگ قبر من است/ قلبش، بالشم /معده اش تشکم/ روده هایش رودخانه ای که گاهی در آن غرق می شوم/ و گاهی روی شش هایش دراز می کشم /سیگاری توی قفسه سینه اش/ تنها به مرگ یعنی نه ماه بعد فکر می کنم ص36
تاویل های شاعر از زایش مادرانه تا حوا (مادر بزرگ) در سایه است و مظاهر قدرت مانند پدر ،رییس جمهور و قاضی و پلیس به تیره روزی گرفتارند. نمادهای بازی و پیروزی تن به شکست داده اند.ضدیت ها به خود تخریبی می رسد؛ تا جایی که شاعر را از پا می اندازد. به تاویل های خاص از مرگ وزندگی دراین سرنگون مداری می رساند.
حتی در آغوش عشقم/ پای صحبت یک رییس جمهور/داشتم می گفتم/ تمام دستمال های دنیا از درد سرم به خود می پیچند/ ماتم پوشیدن جوراب هایم را دارم/ شستن صورت چرک گرفته ام / دیدن چهره ی خواب آلود خود در آینه ی خاک خورده /
دارم می گویم حوصله شخصی خودم را ندارم ص62
مرگ چیست ؟
مثل تصور مدفوع مورچه
باور نکردنی است ص42
زندگی دفتر خاطراتی است که توش
شاعر از قلم می افتد
عاشق از پشت بام
پدر از پا می افتد
رییس جمهور از چشم ص60


در مجموعه شاعر کودک لذت جو را فعال نگه می دارد و والدین به عنوان سوپرایگوی ثانویه، فقط نقش مادر پررنگ و تکیه گاهی متزلزل و برگشت پذیر است و پدر تن به حذف و از پا افتادگی داده است و نمادهای اقتدار در بازی ها  در یک نگاه تند تردید حکم قطعیت و تقابل را دارند که اورا ضربه پذیر کرده اند.این بازی روانی اضطرابی گسترده به شاعر می بخشد تا با دستکاری در واقعیات به بافت غیر حقیقی برسد و توهم را به تنهایی خویش ببندد.  
تاریکی اتاقم را محاصره کرده
لامپ های اتاقم از ترس اعتراف به خواب
دارند خودشان را دار می زنندص13
چنگالی از ماکارونی
مرا به بعد مرگ برد
کرم ها در دهانت زبانت را می خورندص29
شاعرچنان در این طنز غوطه ور است که با شکست مرزهای ذهن به تمسخر می سد. تکنیک مهم مهرگان  ساخت کاریکلماتور های متعدد است که اگر چه ناخودآگاه به این توانایی تکیه دارد اما از فرط تکرار در وضعیت اتوماتیک به عادت می رسد.ذهن به شکل سیال به حذف زوائد از دو مقدمه در یک برخورد استقرایی به ترکیباتی می رسد که در یک هم نشینی بُعد پیدا می کنند و خودبسنده می شوند. تمرکزمهرگان جانشینی و مجاورت در تداخل سطرهایی است که وجه مشترک در کلماتی دارند که با صورتی مشابه اما معنایی متفاوت به هم بستگی می رسند و در عین ساختی هم گون محتوایی متناقض می یابند. زبان رسمی را با دست برد در اصطلاحات به چالش می کشد و دراین شیطنت رفتاری زبان خود را با معناهای تودرتو تحمیل می کند.در سوی دیگر بعلت تکرار دستش دراین بازی رو می شود و به بازی گرفته می شود.چیزی که در نام گذاری مجموعه به آن اذعان می کند.اسیر مثل مجسمه آزادی ...اسیر با شکلی از بندگی در تجسدی که رها شدگی را در افسون زبان به سر دارد ونمی شود.مکانیزم روانی شاعر رفتار ضد اجتماعی در یک رفتار خودتخریبی است.با محوریت نشانه های سیگار، الکل و اعتیادسرایی...شاعر در این ضدیت به ضد خود تبدیل می شود. وجه معترضه شاعر با شعر زنگ های بی رنگ مدرسه شکل تاختن به سیستم آموزش و پرورش را می گیرد.نهاد هم ساز و مرجع جامعه پذیری که برای  همسازی و همنوایی فرد با ارزش ها ، هنجارها و نگرش های گروهی  و اجتماعی  است.  اجتماعی شدن فراگردی است که به واسطه آن  هرفرد، دانش ها و مهارتهای اجتماعی لازم برای مشارکت مو ثر و فعال در زندگی گروهی و اجتماعی را کسب می کند. در نظام محافظه کار مهمترین مرجع خلق هم گونی مدرسه و دانشگاه است. با خلق و پرورش موجوداتی یکپارچه قادر به تن دادن به وضعیت های منظم و کدگذاری شده درخاستگاه های اجتماعی هستند.اما شاعر قادر به چنین تن دادگی نیست او خلق و تجربه خود را در این لمس محیطی و کشف من فاعلی و شناسا می خواهد.
همیشه تعطیل مدرسه می رفتم
وهروقت دلم برای خانه تنگ می شد
کمی برف روی مدرسه می ریختم و
کرکره هاش پایین می کشیدم ص4
وجه پرسش گری با شک به امور شروع می شود تا تفاوت ها رقم بخورد.در سیستم آموزش پراگماتیسم بر خلاقیت و انتقادگرایی تاکید می شود تا علایق شخصی بر قوانین تربیتی بچربد.درنظام آموزش سنتی که معلم پدر روحانی بود مخالفت جزای ناظم را با خود به همراه داشت. دراین جامعه شناسی تلقین الگوهای مشابه، تفاوت را در قلمرو زندگی انسان امری دور از ذهن می کند.
زنگ علوم ما همه گاوها را نعره می کردیم
معلم هیچ وقت ما را به صحرا نبرد تا چرای ما را ببیندو پاسخ دهد
چر اسب آبی   آبی نیست؟
چرا گوسفندها  راه بهتری برای مردن به قصاب ها نمی دهند؟
دقت در همین چند بند که با گستردگی بیشتری در شعر مربوط جریان دارد این تمسخر آشکار را با زبان طنز نشان می دهد..گاو وگوسفند و نعره های مشابه و عدم پاسخگویی در زایش پرسش های نمادین.این وجه اعتراضی با دستکاری در زبان به شاعر لحنی خودساخته می دهد که جنبه خود تخریبی دارد.
وقتی به درس املاء می رسد با دستکاری در گرافیک کلمات و خلق عوی سگ از اوی ضمیر شخصی با مدلول های کلامی شوخی می کند.خلاقیت شاعر دراین بازی رونمایی می شود که با دستکاری در صورت، تفاوتی در ماهیت امریعنی محتوا ایجاد نمی شود.
عو غراراست بن بصطها را خت کشی کند و با اتمینان اض آن عبور کند.عو با صلیبحایش خورشید را جر می دحد.....عو هنوز در به در دنبال یک مطرصک می گردد....دال ها در زنجیره مدلول ها گرفتارند و تحرک طبقاتی در یک نظام بسته به جای عمودی افقی اتفاق می افتد.یک نوع بازتولید که هر نسلی در نقش از پیش تعین شده اسیرجبری اجتماعی است.
من از این انشاء نتیجه می گیرم که ما باید از انسان غارنشین زندگی اجتماعی یاد بگیریم و یک چمدان انسان اجتماعی به غارها بفرستیم تا قدر تنهایی شان را بدانند.
قدرت استدلال در رشد زبانی و مرحله تفکر صوری به حالت قیاس و استقرایی یعنی از کل به جزء یا از خاص به عام است و با منطق میان گزاره ای انجام می شود. منطق کودکانه از استدلال تمثیلی یعنی از جزیی به جزیی و از خاص به خاص آن هم با شیوه هایی است که تحت تاثیر امیال آنهاست.کودکان فکر می کنند که دیگران دنیا را درست همانند آنها می بینند و رویدادها و اشیا بدون ارتباط را در رابطه علت- معلولی با هم درنظر می گیرند.[Forwarded from کوروش جوانروح.شعرسخت]
در زنگ انشاء که دانش آموز به خودافشایی جهت خلق موضوع به ناارتباطی بین غار و تعطیلات اشاره می کند و با خلق گزاره های مقدماتی به فصل مشترک خود و انسان غارنشین در تنهایی می رسد با این تفاوت که تنهایی انسان اجتماعی خلاف انسان غارنشین باید به فراگیری برسد تا درک درستی از خود بیابد.او منطق استدلالی خود را دراین قیاس بنا می نهد که بیشتر تمثیلی و تحت تاثیر عوالم کودکانه است.شاعردر زایش تنهایی در ادامه مجموعه به گسترش آن دامن می زند وشوخ طبعی و بازیگوشی هایش را نهادی می کند.
بازی می دادم حتی
کلاس های بغلی را
اما سهم من
تکل از پشت بود
از جانب دوستان هوادارص10
بارت می گوید: زبان به محض آن‌که طنین اندازد حتی در ژرفنای موقعیت‌های دوستانهٔ یک سوژه، در رکاب قدرت است. بدین‌سان در زبان الزاما با دو حوزه مواجه‌ایم: اقتدار گزاره‌های مثبت و تکرار جمع‌گرایی.آیا این نوعی جبروجودی در زبان است یا به شکست این اقتدار می توان اندیشید.رگه های شعر پست مدرن با شک به قطعیت ها ، نسبی سازی اموروعدم تعین با من های متکثرو طنزو لحن گردانی با منفی گرایی و تفرد هویت چند پارچه به مهرگان علی دوست داده است.او درک درستی از شعر وضعیت دارد. با بکار گیری درست تکنیک ها در جانشینی و هم نشینی های اصیل  در بسیاری از سطرها وقتی به تخیل شاعرانه می رسد دقایق ظریف را به وجود می آورد. مانند
 آدمی که از خر شیطان بالا رفته بود
انگشت مردم را روی پیشانی شان گذاشت
تا دیگر اورا با انگشت نشانه نگیرندص37
 و فاصله گذاری و سپید خوانی که مخاطب چالاک را به کنش وادار می کند تا متن –مخاطب- مولف ادامه هم شوند مانند"شعر ماتم"ص19
و ارجاعات در لحن گردانی که حتی با آوردن اصطلاحات عام وبومی به دموکراسی کلمات می رسد و با کارکردی دوگانه شعر را صاحب لهجه می کند مانند شعر" دست به آب"ص25
تغییر در گرافیک کلمات چه در غلط نویسی و چه در خلق و کشف زبان مغفول که در تعدد ملول ها زنجیره ی دال ها را نه فقط در حذف نشانه که در تکثیر مدلول گوشزد کرده ؛ زبان گفتار را نوشتاری می کند تا شعردیداری شود مانند شعر "ژنده نیستم"ص15
روایت های گسسته همراه با بازی های زبانی و فرم زایی جهت ایجاد بعد و عمق بخشی و چند خوانشی با طنز پارودی و آیرونی مانند شعر" هرجایی "ص45
پرسش گری ووجه اعتراضی در رفتار ضد تابوها ، عدم قطعیت و پایان های باز جهت به چالش کشیدن مظاهر قدرت و تاکید برنسبی گرایی و شک برانگیزی مانند شعر "اسیر مثل مجسمه آزادی"ص48



همه...نشان از شاعری متفکر وخلاق می دهد. در این میان خود شاعربه علت گرایش شدید به تفرد در دام من بزرگ گرفتاراست.
من ش نه استعلایی است و نه قادر به تکثیر فراگیر است و قرار گرفتن در موضع دانای کل روایت ها را به حدیث نفس می رساند. ما را به دنیای شخصی شاعری زخم خورده می رساند که در یک خودتخریبی و انزوا اسیر خیال آزادی است و درست از همین اقتدارگرایی  در رکاب قدرت قرار می گیرد.
چه با نمک غصه می خوری کنار سفره
دلت از زندگی سیر است
و دیگر هیچ اتفاقی
موهای تنت را سیخ نمی کند
غربت را تنها سطل زباله می فهمد
و کوچه ای که آشغالی مثل من
در آن راه می رودص64

 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :