نگاهی به مجموعه داستان باجی اثر نعمت مرادی
نوشته ی احمد عدنانی پور


نگاهی به مجموعه داستان باجی اثر نعمت مرادی
نوشته ی احمد عدنانی پور نویسنده : احمد عدنانی پور
تاریخ ارسال :‌ 15 آذر 99
بخش : اندیشه و نقد

باجی مجموعه  داستانی  به هم  پیوسته ی روستایی مشتمل بر دوازده داستان، دوازده شخص، دوازده ماجرا.  وقایعی زنجیره وار از  امور شگفت انگیز، جنایت و بعضا معما که عمدتا در روستایی به نام دو روزنه اتفاق می افتد. اگر بخواهیم  به نام روستا توجه نشان دهیم بنظر می رسد که با عنوانی مفهومی روبرو هستیم اینطور که در فرهنگ عامیانه کرمانشاه، " دوروزنه " به معنای نمایاندن قضیه به شکلی دیگر، دروغ و... منظور اینکه وقایع را به گونه ای دیگر گفتن است. به عبارتی می توان به دو روزنه سرزمین عجایب هم گفته شود. سرزمینی که در آن هر اتفاقی امکان وقوع دارد. ماجراهای این روستا بیشتر از قصه ها و باورهای بومی نشات گرفته و اینطور که می توانیم  در مورد مجموعه ی باجی  نگاهی به باورهای اقلیمی و عقیدتی داشته باشیم، هر چند که در این مطلب چنین موردی مد نظر نیست. اینگونه که توجه این متن معطوف به ساختار وقایع و چگونگی انجامشان است.

از دوروزنه  گفتیم و عنوان چند معنایی اش که از یک سو در برگیرنده ی واقعیت زیستی و از سوی دیگر بیانگر عقاید بومی که در جنبه ای از وقایع شگفت یا ماوراء طبیعی گفته می شوند. چنین وضعی را  می توان  برای مردمان دوروزنه به گونه ای ترسیم کرد که  از یک طرف نگران غارت پاچه بلوطی ها هستند و از سوی دیگر باید حواسشان  به ماموران امنیتی است که به حریمشان تجاوز نکنند در حالیکه بخش اصلی وقایع مجموعه ی باجی در باور چنین مردمانی جا دارد. باورهایی که امروزی نیستند و اگر بخواهیم زمانی برای وقایع مشخص کرده باشیم بنظر باید به اواخر دهه ی سی یا اوایل دهه چهل کمی قبل یا بعد توجه کنیم. تاریخی که به درستی معلوم نیست به چه علت به آن  دوره اشاره دارد به هر حال وقایع دوروزنه ای ها نه در گیر و دار پاچه بلوطی ها و نه در مقابله با امینتی ها بلکه در  امور شگفت تعریف می شود.

مجموعه داستان باجی با وجود تفاوت در بیان وقایع، بنظر که  ساختار روایی یک دستی   دارد. اینطور که همه ی دوازده داستان  این مجموعه که با اسامی زنانه شروع می شوند.  دلیل انتخاب این اسامی به گونه ای بیان کننده باورهای بومی ای است که قصد دارند  در مقابله با واقعیت ساخته شوند به همین خاطر در روایت این زن ها همیشه یک مرد تکمیل کننده وقایع حضور دارد  و در کنار این دو همان طور که امکان داستان های روستایی طلب می کند یک حیوان نیز وجود دارد، حیواناتی با کارکردی دوگانه که از طرفی قابلیت اهلی شدن و از طرفی در خدمت جادو و جنایت.

روایات  اغلب سوم شخصی آغاز می شوند  تا اطلاعات رفتاری اشخاص مورد نظر به سرعت منتقل شود، در این بین آغاز بعضی از داستان ها با گفت و شنودهایی میان اهالی پیش می رود که تا پیش از این و به شکل منسجم تری در داستان های روستایی دهه پنجاه بوجود آمده بود.  اکثر شخصیت ها مجموعه ی باجی البته اگر بشود بهشان گفت شخصیت تلاش دارند تا حال کنونی شان را با گفتن مسائل گذشته توضیح دهند.  که اغلب بیانی مردانه است تا به نحوی بتوانند زن های از دست رفته یا بدست نیامده شان را بازگویی کنند و در نهایت ماجرا به جنبه ی زنانه ی  یعنی تاویل پذیر وقایع ورود کنند، به جنایت یا موردی از حسرت، افسوس و یا شگفت زدگی برسند که همه شان یک جوری با باجی می-رسد!

باجی مرکز ثقل وقایع،  زنی است که هم انسان است، هم جن و هم دیو، پری و خلاصه اینکه؛ موجودی است که با هر که دلش بخواهد هر کاری می کند و مردمان ساده دل روستا از این پلیدی هیچ وقت آگاه نمی شوند! همین پیوند یک طرفه و قابل پیش بینی تا حد زیادی ساختار  داستانی را متزلزل می کند. اینطور که پس از خوانش داستان سوم انتظار داشته باشیم که نعمت مردای بعد از معرفی و فضا سازی اولیه حالا بخواهد گزاره های زیستی و هویتی این منطقه ی خاص و بنظر ناشناخته اطراف نخودکوه را به گونه ای دیگر ادامه دهد که  مثلا بروز چنین وقایعی چه امکانات و ضرورت هایی  ایجاد میکند. اشاره به امکان و ضرورت یعنی اشاره به گسترش و نفوذ وقایع در رفتار و هویت اشخاص داستان، محدوده ای از گفتمان که نیاز به گزاره سازی وایجاد ساختاری قابل شناسایی دارد که در این مجموعه اکثر اشخاص کاغذی اند و چیزی بیشتر از چند اسم نیستند  و یعنی اینکه قرار است همان کاری را انجام دهند که باید. خصوصیت فردی چندانی از خود بروز نمی دهند و اکثرشان در مقام قربانی ظاهر می شوند. قربانیانی که یا اسیر انقامند و یا درگیر هوس!
اکنون پرسش مهم این است که این گزاره سازی مگر چه اهمیتی دارد و برای مجموعه ای پر از امور معمایی و شگفت انگیز چه چیزی باید انجام میشد که نشده است؟
زمانی که از زندگی در منطقه ای  خاص و مردمانی با حوادث شگفت صحبت می کنیم باید بدانیم که علاوه بر کیفیت حادثه و رفتار ساکنین بایستی نوعی فاصله میان حادثه و کنش ایجاد شده باشد تا فرمول کنش و رخداد به ماندگاری ای نسبی در ذهن مخاطب برسد. چنین فاصله ای با گزاره سازی ایجاد می شود.  بخش مشهود گزاره ها در مجموعه  داستان باجی، بروز نشانه هاست که یا به صورت علامت بر فیگور، تنه یا هر چیز قابل دیدنی قرار می گیرند. به گونه ای که وجود علائم بر اندام قربانیان نشانگر هجوم است جای پنجه، دندان و یا سر تراشیده و... اینطور بنظر می رسد که فرد مورد هجوم از طرفی غافلگیر شده  و از سویی دیگر قربانی یک مراسم خاصی که باجی به عنوان تنها عامل آن شناخته شده است. عاملی که با علامت گذاری قربانی های خویش بنظر در حال انجام و  تکمیل نوعی مراسم  است، مراسمی که درست و حسابی معلوم نیست چرا باید انجام شود و  انجامش چه نتیجه ای دارد. ولی با زوایای توصیفی و دوربینی که  علاقه به توصیفات نمایشی و دوربینی نویسنده را نشان می دهد که به درستی گاهی دور و گاهی نزدیک بیان می شوند با این وجود ولی حتی چنین تعلق دوربینی و نمایشی نتوانست در مورد تعلیق ابهامات وقوع کمک چندانی کند تا در نتیجه ی چنین ابهاماتی اینطور بنظر برسد که باجی چیزی جز یک مجری صرف و باعقیده نیست که قرار بوده فقط  به عنوان یک اصل متحرک عمل کند تا چیزی را در چیزی نشانه گذاری کرده باشد!

بررسی این ملاحظات حدودی از فهم در بدنه ی معما گونه ی باجی را به وجود می آورد هر چند که بخش دیگر گزاره ها بنظر می رسد که تا حد زیادی نادیده گرفته شده. بخش دوم گزاره ها تصویری نشانگانی ندارد بلکه نهادینه است و معمولا از روح و روان اشخاص سر بر می آورد و در رفتار آنها نمایانگر مجال نمایانگری دارد. موردی که در اشخاص این مجموعه داستانی تاثیری کمرنگ و ناتوان دارد. گزاره های شخصیت ساز اگر درست به کار گرفته شوند باعث می شوند تا رفتار و کنش اشخاص باورپذیر و  وقایع امتدادی در ذهن مخاطب پیدا کنند. در مجموعه ی باجی شخصیت ها به دلیل آنکه گزاره های رفتاری شان شکل نگرفته از ارتباط به ذهن مخاطب که هیچ حتی در رابطه به وقایعی که برای خودشان اتفاق می افتد، رفتار به خصوصی از خود ارائه نمی دهند چه برسد به اینکه که بخواهیم در مورد  رفتار ما قبل وقوع و هویتشان صحبت کنیم. بروز چنین علائمی داستان ها را در سطح ماجرا نگه می دارد و بخش دوم داستان در مورد عقاید و نوع زیست بومی باشد را عملا کنار گذاشته می شود تا مجموعه ای با ماجراهایی اینچنین امکان تامل بیشتر را از مخاطب خویش سلب کند.

حرف آخر اینکه مجموعه داستان باجی با وجود پتانسیل بسیار زیاد در بیان وقایع ولی عاجز در ارتباط داده ها عمل میکند، این گونخ که  نبود گزاره های ارتباطی امکانات خوانش چند باره  را از بین خواهد برد تا در نهایت مانند تمام مجموعه های این چنین فقط بتوان به ماجراها نسبت جالب داد و با کمترین ماندگاری ذهنی از کنارش عبور کرد. موردی که نه مختص مجموعه باجی بلکه در بیشتر آثار امروز ادبیات ایران به چشم می خورد و به نظر کم کم دارد به یک روال طبیعی تبدیل می شود تا هر بار  به کنایه از پهنه ای وسیع و عمقی اندک گفته شود!

 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :