نگاهی به مجموعه داستان «سرم را چسباندم روی تن شان» از شیرین ورچه
علیرضا فراهانی
تاریخ ارسال : 31 شهریور 99
بخش : اندیشه و نقد
می نویسم ؛ پس زندگی را ثبت می کنم
نگاهی به مجموعه داستان «سرم را چسباندم روی تن شان» از شیرین ورچه
علیرضا فراهانی
مجموعهی «سرم را چسپاندم روی تن شان» نوشتهء شیرین ورچه، که انتشارات "تا-نونوشت" منتشر کرده، مجموعه داستانی خواندنی است . مجموعهای با داستانهایی که چه به لحاظ فرم و ساختار و چه به لحاظ مضامین و موضوعات در یکایک آثار این مجموعه، ذهن و اندیشهی مخاطب را با خود همراه می کند و میانشان کنش و واکنشهایی را بهوجود میآورد.
زبان صمیمی و نثر شیوا و رسا، شاید مهمترین ویژگی و عنصر واصلی است میان خواننده و داستانهای شیرین ورچه. همین ویژگی در نخستین داستان این مجموعه موجب می شود تا انگیزشی در خواننده ایجاد شود که سراغ دیگر داستانهای مجموعه نیز رود و آنها را دنبال کند. به زعم نگارنده آنچه سبب شده است تا نویسنده به این زبان صمیمی و شیوا در آثارش برسد، درک درست او از ژانر «داستان کوتاه» است. زبانی که نه قصد پیچیدهگویی دارد نه سودای به رخ کشیدن زبانورزی یا زبانبازی. بلکه تنها قصدش استفادهی درست و متناسب از زبان در جهت ساخت داستانهایش است .
انتخاب زاویه دید و هماهنگی آن با زبان، از دیگر نکاتی است که بهخوبی در این مجموعه داستان از آن استفاده شده است. کمتر مجموعه داستانی را در سالهای اخیر – حداقل در وسع خوانش نگارنده – دیده ام تا بدین اندازه در داستانهایش، زاویه دیدهای مختلف و ضمیرهای روایی متعدد به کار رفته باشد و خواننده را از یکنواختی تجربیات روایتی بیرون بکشد. انتخاب ضمیر راوی بر اساس زاویه دید در داستان کوتاه اهمیت بسزایی دارد و میزان خلاقیت و تجارب نوشتاری نویسنده را نشان میدهد. برای نمونه در این مجموعه داستان ، دو داستان «هندسه ای که قرینه نشد» و «کلاغ سر» به خوبی نشان می دهد که شیرین ورچه تا چه اندازه نسبت به هماهنگی انتخاب زاویه دید و ضمیر راوی، تجربه ی نوشتاری داشته است .
از دیگر ویژگیهای مجموعه داستان «سرم را چسباندم روی تن شان» ، تخیلی است که در بیشتر آثار این مجموعه وجود دارد . تخیلی که حد و اندازهاش را در حدود یک داستانِ کوتاه نگه میدارد و نه از آن فراتر می رود و نه دچار تزلزل میشود . تخیل در داستان های شیرین ورچه به خواننده کمک می کند تا به جهانهای ذهنی تجربی نویسنده ورود پیدا کند و نکته مهم این است که نویسنده نیز به این جهانهای درونی خود شکل عینی میدهد . یکبار دیگر به همان داستان «کلاغ سر» اشاره میکنم . داستانی که اگر چه با دنیای واقعی و عینی موجود مطابقت ندارد، اما نویسنده بگونهای این جهان ذهنی را ساخته است که برای خواننده باورپذیر میشود و همراه آن همذاتپنداری میکند .
از دیگر نکات قابل توجه در مجموعه داستان «سرم را چسباندم روی تن شان» ، تعدد موضوعات و مضامین مختلف روایی است . ما در این مجموعه با تکرار مواجه نیستیم . این نشان دهندهی آن است که ذهن نویسنده با گسترهی وسیعی از انعکاس کنش و واکنشهای انسانی در سطح جامعه مواجه است. اما آن چیزی که این گستره را در مواجهه با خواننده جذابتر می کند شیوه بهکارگیری تکنیکهای داستانی و روایی آنهاست . این همان چیزی است که پیش از این اشاره شد که حاصل تجربیات درونی نویسنده در امر نوشتن بسیار است و همین امر این مجموعه داستان را برای کسانی که سراغش روند ، خواندنی خواهد کرد .
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه