نگاهی به سریال نوجوانی 2025
سید حمید شریف نیا


نگاهی به سریال نوجوانی 2025
سید حمید شریف نیا نویسنده : سید حمید شریف نیا
تاریخ ارسال :‌ 2 خرداد 04
بخش : اندیشه و نقد

 

 

 

«نوجوانی» (۲۰۲۵):

سقوطی دلهره‌آور به جوانی، خشونت و ورطه دیجیتال

 

داستانی که جرات پرسیدن «چرا؟» نه فقط «چه کسی؟» را دارد.
مینی‌سریال بریتانیایی نتفلیکس در سال ۲۰۲۵ با عنوان «نوجوانی» چیزی بیش از یک درام جنایی است - کاوشی روان‌شناختی در یک کابوس مدرن است. این سریال چهار قسمتی که توسط جک تورن و استیون گراهام ساخته شده و با شدت و حدت دقیقی توسط فیلیپ بارانتینی کارگردانی شده است، بر جیمی میلر، پسری ۱۳ ساله که مرتکب عملی غیرقابل تصور می‌شود، تمرکز دارد: قتل همکلاسی‌اش، کیتی لئونارد. اما «نوجوانی» به جای اینکه این جنایت را هیجان‌انگیز جلوه دهد، بینندگان را مجبور می‌کند تا با ناراحتی علیت کنار بیایند. چه چیزی باعث شد این پسر مرتکب چنین خشونتی شود؟ ما – به‌عنوان والدین، مربیان و یک جامعه - در این مسیر چه چیزی را از دست دادیم؟
با بازی‌های خیره‌کننده، واقع‌گرایی نگران‌کننده و ساختار جسورانه تک برداشتی در هر قسمت، «نوجوانی» به نقطه عطفی در تلویزیون مدرن تبدیل می‌شود. بیش از آن، این یک مطالعه تکان‌دهنده در مورد فرسایش روانی، غفلت سیستماتیک و فروپاشی آهسته و آرام همدلی در عصر دیجیتال است.
فرمت جسورانه: یک نزول پیوسته
هر یک از چهار قسمت «نوجوانی» در زمان واقعی و از طریق یک نمای پیوسته فیلمبرداری شده است. این تکنیک جسورانه، شبکه ایمنی تدوین مرسوم را از بین می‌برد و بینندگان را در هرج و مرج، تنش و نوسانات عاطفی که شخصیت‌ها تجربه می‌کنند، غرق می‌کند.
برای بررسی دقیق‌تر، قسمت به قسمت، وقایع یک کابوس را با شما دنبال می‌کنم:

1. «بازداشت» - پلیس در ساعات اولیه به خانه جیمی حمله می‌کند و والدین بی‌خبر او را شوکه می‌کند. دوربین هرگز تکان نمی‌خورد در حالی که ما شاهد ناباوری در زمان واقعی هستیم.

2. «بازجویی» - ما شاهد کشمکش روانی در حالی هستیم که جیمی مورد بازجویی قرار می‌گیرد. فشار، سکوت، اشتباهات - همه بدون هیچ تسکینی آشکار می‌شوند.
 ۳. «ارزیابی» - دکتر بریونی آریستون، روانشناس پزشکی قانونی، لایه‌های شخصیت جیمی را در طول یک مصاحبه طاقت‌فرسا آشکار می‌کند. این یک شاهکار از جنگ روانی ظریف است.

۴. «عواقب» - جامعه واکنش نشان می‌دهد. خانواده از هم می‌پاشد. قضاوت عمومی تشدید می‌شود. پرده آخر، تأملی بر گناه، مسئولیت‌پذیری و بیهودگی است.

این غوطه‌وری در زمان واقعی یک ترفند سینمایی نیست - بلکه یک چاقوی جراحی است. این آینه نشان می‌دهد که چگونه تروما آشکار می‌شود: به آرامی، دردناک و بدون توانایی توقف!

___________________________


جیمی میلر: آناتومی یک ذهن آشفته
تصویر اوون کوپر از جیمی، هسته احساسی و موضوعی فیلم «نوجوانی» است. او نقش یک شرور را بازی نمی‌کند. او نقش یک پسربچه را بازی می‌کند - گیج، بی‌ثبات و از نظر احساسی گرسنه. تصویر او، نوجوانی را نه به‌عنوان یک مرحله گذار، بلکه به‌عنوان یک میدان نبرد روانی شکننده به تصویر می‌کشد.
جیمی به‌طور مرسوم «شرور» نیست. او دمدمی مزاج و از نظر احساسی تکه‌تکه است. او بین پشیمانی و انکار، جذابیت و سرکشی در نوسان است. تصویر تحریف‌شده‌ او از خود، تحقیرش نسبت به آسیب‌پذیری (به‌ویژه در زنان) و تمایلش به کنترل، شکستگی‌های عمیق روانی‌اش را آشکار می‌کند.
مصاحبه‌ پزشکی قانونی در قسمت ۳ جایی است که جیمی آشکار می‌شود. از طریق کاوش دکتر آریستون، نوجوانی را می‌بینیم که توسط مردانگی سمی (Toxic masculinity) رادیکال شده، توسط سرکوب عاطفی خفه شده و توسط اتاق‌های پژواک دیجیتال زن‌ستیزی مجذوب شده است. او عواقب اعمال خود را به طور کامل درک نمی‌کند - او فقط درد و قدرت را می‌فهمد. 
اجازه بدهید به‌صورت مختصر مفهوم «مردانگی سمی» را بررسی کنیم: 
مردانگی سمی به هنجارها و انتظارات فرهنگی مضر مرتبط با مردانگی سنتی اشاره دارد که سلطه، سرکوب عاطفی، پرخاشگری و بی‌ارزش کردن ویژگی‌هایی که "زنانه" تلقی می‌شوند (مانند آسیب‌پذیری، همدلی) را ترویج می‌دهد. این کلیشه‌های سفت و سخت می‌توانند منجر به عواقب منفی مانند موارد زیر شوند:
سرکوب عاطفی: مردان ممکن است برای جلوگیری از ابراز غم، ترس یا ضعف تحت فشار قرار گیرند.
رفتار پرخاشگرانه: تشویق به خشونت به‌عنوان راهی برای اعمال سلطه یا حل اختلافات.
جنسیت‌گرایی و همجنس‌گراهراسی: تقویت کلیشه‌هایی که زنان و افراد LGBTQ+ را تحقیر می‌کنند.
آسیب به سلامت روان: میزان بالاتر افسردگی، سو مصرف مواد و عدم تمایل به درخواست کمک.
لازم به ذکر است که مردانگی سمی ≠ خود مردانگی (toxic masculinity ≠ masculinity itself) است. مردانگی سالم شامل گشودگی عاطفی، احترام به دیگران و خودآگاهی است. این اصطلاح فشارهای مضر اجتماعی را نقد می‌کند، نه کل مردان را.
مثال: مردی که از گریه کردن یا صحبت کردن در مورد احساساتش امتناع می‌کند، چون «مردان واقعی ضعف نشان نمی‌دهند»، نمونه‌ای از مردانگی سمی است. 


__________________________

فضا و فیلمبرداری: وحشت بدون فرار
کارگردانی بارانتینی، همراه با فرمت تک‌پلات، به سریال حال و هوایی مستندگونه می‌دهد. هیچ موسیقی متن برای هدایت احساسات ما وجود ندارد. در عوض، صداهای محیطی را می‌شنویم: تیک‌تاک ساعت، گریه‌های خفه، قدم‌های راهرو - که هر کدام به احساس گرفتاری می‌افزایند.
پالت رنگی سرد و بی‌روح است. نماهای طولانی و ثابت از اتاق خواب‌ها، کلاس‌های درس و میزهای آشپزخانه، حتی فضاهای آشنا را هم خفه‌کننده جلوه می‌دهند. این یک نمایش بصری از دنیای جیمی است: منزوی، تکه‌تکه و خالی از گرما.
____________________________
شکست خانوادگی و نهادی: مقصر کجاست؟
استیون گراهام و کریستین ترمارکو در نقش والدین جیمی، ادی و ماندا، بازی‌های دلخراشی ارائه می‌دهند. آنها بدرفتار نیستند. آنها به سادگی غایب هستند. از نظر احساسی فاصله گرفته‌اند. بیش از حد کار می‌کنند. خسته‌اند. آنها نشانه‌ها را ندیدند، یا تصمیم گرفتند خیلی دقیق نگاه نکنند.
وحشت واقعی فقط کاری که جیمی انجام داد نیست - بلکه این است که چقدر قابل پیشگیری بود.
معلمان او را در حال گوشه‌گیری دیدند. مشاور علایم هشدار دهنده را نادیده گرفت. والدینش سکوت را با کنار آمدن اشتباه گرفتند. پلیس فقط پس از فاجعه اقدام کرد. در هر سطحی، بزرگسالان او را ناامید می‌کنند. این سریال از این موضوع برای تبرئه جیمی استفاده نمی‌کند - بلکه از آن برای متهم کردن سیستمی استفاده می‌کند که نوجوانان آسیب‌دیده زیادی را در حال از بین رفتن می‌بیند.
_____________________________
قلدری سایبری و مردانگی سمی: معلمان نامرئی
بخش مهمی از تحول جیمی، مواجهه او با جوامع آنلاینی است که زن‌ستیزی را عادی‌سازی می‌کنند، سلطه را پاداش می‌دهند و آسیب‌پذیری عاطفی را مسخره می‌کنند. او فقط قربانی قلدری نیست؛ او همچنین یک مجرم است - آنلاین، با همسالان، از طریق زبان و عمل.
نوجوانی، اینترنت را نه به‌عنوان یک قربانی، بلکه به‌عنوان یک تقویت‌کننده به تصویر می‌کشد. باورهای جیمی توسط یوتیوب کاشته نمی‌شوند - بلکه توسط آنها پرورش می‌یابند. مانوسفر (manosphere) به مربی جایگزین او تبدیل می‌شود و احساس بی‌کفایتی و حق به جانب بودن را در او تقویت می‌کند. آنچه که به عنوان خودبیزاری آغاز می‌شود، به خشم تبدیل می‌شود و توسط هم‌آوایی صداهای ناشناس توجیه می‌شود.
این حقیقت تکان‌دهنده است: در غیاب راهنمایی سالم، نوجوانان جامعه را پیدا می‌کنند - حتی اگر آن جامعه سمی باشد.
بی فایده نمی بینم شرح مختصری از مانوسفر داشته باشم:
«مانوسفر» شبکه‌ای از جوامع آنلاین، اینفلوئنسرها و ایدئولوژی‌هایی است که بر مسائل مردان تمرکز دارند - اغلب از دریچه‌ ضد فمینیسم، نقش‌های جنسیتی سنتی و توانمندسازی (یا شکایت) مردان. این شامل گروه‌هایی مانند موارد زیر است:
فعالان حقوق مردان: تمرکز بر مسائل حقوقی/اجتماعی (مثلاً دعواهای حضانت، اتهامات دروغین).
هنرمندانِ جذاب (Pickup Artists)‌: تاکتیک‌های دوستیابی را به مردان آموزش می‌دهند، که اغلب دستکاری‌شده یا زن‌ستیزانه هستند.
فرهنگ Incel ("مجرد غیرارادی"): زنان/جامعه را به دلیل عدم موفقیت عاشقانه مردان سرزنش می‌کند و گاهی اوقات افراط‌گرایی را ترویج می‌دهد.
قربانی/MGTOW (Men Going Their Own Way) ("مردان به راه خود می‌روند"): روابط با زنان را رد می‌کند و ادعا می‌کند که جامعه مدرن علیه مردان است. 
____________________________
دیدگاه روانشناختی: واقع‌بینانه، بی‌رحمانه، مسئولانه
واقع‌گرایی روانشناختی این مجموعه ریشه در تحقیقات بالینی شناخته شده دارد:

• بیگانگی و غفلت اجتماعی: نامرئی بودن جیمی در مدرسه و غفلت عاطفی در خانه نشان می‌دهد که چگونه انزوا می‌تواند منجر به اختلال در تنظیم عاطفی و رفتار ضداجتماعی شود.
• کرختی عاطفی و فرسایش همدلی: نوشته‌های دفتر خاطرات او اشتیاق به "احساس کردن چیزی" را نشان می‌دهد، که با یافته‌های مربوط به حساسیت‌زدایی عاطفی در مجرمان جوان مطابقت دارد. 
‏• نکات مداخله‌ای از دست رفته: معلمی متوجه پرخاشگری او می‌شود. دوستی کنار می‌کشد. مشاوری از نشانه‌ها چشم‌پوشی می‌کند. اینها چراغ‌های هشداری هستند که جامعه اغلب نادیده می‌گیرد.

نقش دکتر آریستون کلیدی است - نه برای توضیح جیمی، بلکه برای آشکار کردن اینکه "شناخت" واقعی یک کودک در بحران چقدر دشوار است. او نمی‌تواند او را درمان کند. او فقط می‌تواند تشخیص دهد، گزارش دهد و امیدوار باشد.
_____________________________
واکنش جامعه: تحقیر عمومی و اندوه خصوصی
در قسمت ۴، تمرکز از جیمی به خانواده‌اش و جامعه تغییر می‌کند. مردم به یک شرور نیاز دارند و اگر جیمی (یک کودک) نتواند، به والدین تبدیل می‌شود. فروپاشی آرام ادی - عذرخواهی از خرس عروسکی پسرش - یکی از ویرانگرترین لحظات سریال است. این قسمت، درماندگی والدینی را به تصویر می‌کشد که از او محافظت نکرده، ندیده و ندانسته است.
شهر با خشم، ترس و خشونت واکنش نشان می‌دهد - نه فقط نسبت به جیمی، بلکه نسبت به خانواده‌اش. این سریال غریزه جامعه برای تنبیه به جای درک، و منزوی کردن به جای پیشگیری را نقد می‌کند.
_____________________________
نتیجه‌گیری: آینه‌ای که ممکن است نخواهیم به آن نگاه کنیم
تماشای نوجوانی راحت نیست. این یک تریلر جنایی معمولی نیست. این یک کالبدشکافی روانشناختی از یک دوران کودکی شکست‌خورده است. درخشش آن نه در وحشت خود عمل، بلکه در وحشت‌های آرام و انباشته‌ای است که پیش از آن وجود دارد: غفلت، تمسخر، بی‌تفاوتی، رادیکالیزاسیون دیجیتال.
جیمی میلر نه به‌عنوان یک هیولا - بلکه به‌عنوان یک آینه معرفی می‌شود. او هر آنچه را که نمی‌خواهیم ببینیم، منعکس می‌کند: ناتوانی ما در گوش دادن، اکراه ما در مداخله، ناتوانی ما در آموزش این که قدرت نه در کنترل، بلکه در شفقت است.
این فقط داستانی درباره یک قتل نیست. داستانی درباره مرگ تدریجی همدلی - و نیاز فوری به احیای آن است.

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :