نگاهی به رمان «اشراق درخت گوجه سبز» اثر شکوفه آذر
علیرضا فراهانی


نگاهی به رمان «اشراق درخت گوجه سبز» اثر شکوفه آذر
علیرضا فراهانی
نویسنده : علیرضا فراهانی
تاریخ ارسال :‌ 10 خرداد 99
بخش : اندیشه و نقد

زوال رهایی

میان کتاب هایی که در چند وقت اخیر و به ویژه در این ایام قرنطینه خواندم ، رمان «اشراق درخت گوجه سبز» از شکوفه آذر برایم تجربه تازه ای در امر خواندن ادبیات داستانی ایران بود . زیرا در چند سال و شاید حتی بتوان گفت در دو سه دهه ی گذشته کمتر آثاری از نویسندگان ایرانی خارج از کشور بوده که هم به لحاظ محتوایی و هم به لحاظ تکنیکی و دارای بودن روح یک اثر ادبی ، توانسته باشد به ذائقه ی خواننده و مخاطب جدی ادبیات داستانی خوش بیاید و این احساس به خواننده ی جدی منتقل شود که تجربیات نویسنده از فضای زیستی - ادبی داخل کشور دور نیست .

«اشراق درخت گوجه سبز» تجربه ی تازه ای است از این نظر که در آن اثری از امر سانسور و از آن بدتر و زننده تر بیماری خودسانسوری نمی بینیم . رهاشدگی ذهن نویسنده از هرگونه ترس و واهمه در امر نوشتن ، سبب شده تا خواننده نیز رهاشدگی در متن را تجربه کند . این تجربه در هر دو سویه ی متن یعنی ساختار و فرم از یکسو و مضمون و محتوا از سویی دیگر اتفاق افتاده است .

«فروپاشی» ، مهمترین ویژگی و خصیصه ی این رمان است که ضمن انسجام ساختاری و فرمی روایت ، از ابتدا تا انتهای اثر ، در حال اتفاق افتادن است . فروپاشیدنی که بطور قطع از بطن تجربه ی زیستی نویسنده و روزگاری که در آن زیسته ، سرچشمه گرفته است .

نویسنده از همان ابتدای اثر ، زندگی خانواده ای را نشان می دهد که به دلایل سیاسی اجتماعی در دوره ای از تاریخ معاصر ، مجبور به طرد زندگی طبیعی خود می شوند و به روستایی به نام «رازان» که گویی از خطه ی مازندران است پناه می برند . اما این دور شدن از وضعیت موجود نیز منجر به رهاشدن یا رها کردن این خانواده از تضادهای بوجود آمده ، نمی شود . تضادهایی که با جابجایی قدرت در سطح کلان بروز یافته و به تدریج موجبات از هم گسستگی هر یک از اعضای این خانواده ی ایرانی را بوجود آورده اند . خانواده ای که با پیش زمینه های فرهنگی ، هنری ، سیاسی در کنار هم سالها زیسته اند . همذات پنداری این تجربه ی زیستی برای بسیاری از خانواده ها در دهه ی 60 خورشیدی ملموس و محسوس است .

اما قدرت و قدرت طلبان محدوده و محدودیت نمی شناسند . وقتی ابزار و امکانات قدرت بطور کامل در دست قدرت طلبان افتاد دیگر میل و اراده سلطه یابی به پرت افتاده ترین نقاط ممکن نیز می تواند هیچ پناه یا پناهگاهی را برای کسی باقی نگذارد .

شروع «مسئله» یا «موضوعیت» فروپاشی در رمان دقیقاً همین نقطه است . با کشف روستای «رازان» و ورود انقلابیون و عناصر قدرت به آنجا ، به تدریج برای هر یک از افراد این خانواده مصیبت و فاجعه هایی اتفاق می افتد که منجر به جدایی تدریجی آنها و در نهایت فروپاشی یک خانوده و حتی در وسعتی کلان تر نیز روستای رازان می شود . این اتفاق دقیقاً و مشخصاً در منافات و جهت مخالف شعارها و مبنای فکری تحول و انقلابی بوده که با استفاده از نیروهای مردمی و در بطن وقایع اجتماعی رخ داده است .

شکوفه آذر در رمان «اشراق درخت گوجه سبز» از تاریخ زنده و مستند معاصر و به طبع آن نام ها و شخصیت های حقیقی و حقوقی آشنا در چند دهه ی اخیر بهره برده است . این اتفاق بگونه ای افتاده است که رمان از مسیر خلق یک اثر هنری-ادبی خارج نشده است . این مسئله ای بسیار حساس و مهم است . زیرا بسیاری از آثار ادبیات داستانی خارج از کشور در همین یکی دو دهه ی گذشته با بکارگیری همین روش نتوانسته اند که وجه هنری رمان نویسی را حفظ کنند و به ورطه ی شعارزده گی یا در بهترین شکل ممکن به تاریخ نویسی غلطیده اند . اما این هوشیاری در ذهنیت شکوفه آذر وجود داشته که نمی بایست رمان نویسی تبدیل تاریخ نویسی شود . از همین روست که می توان ویژگی های خیال پردازی و رویاانگاری را از جمله مولفه های مهم رمان «اشراق درخت گوجه سبز» دانست که با واقع نگاری و حضور زنده ی تاریخ تلفیق می شود .

نویسنده با بهره گیری از عنصر تخیل و با استفاده ی درست و بجا از برخی رسوم و سنت های آیینی-ماورائی رایج در جامعه ای سنت زده ، همچون «آیینه بینی» ، «احضار ارواح» ، «نشانه بینی» و ... توانسته دامنه ی خرده روایت های بسیاری را در طول اثر بگشاید و در هر یک از آنها ضمن شرح و تشریح اثرگذاری شان در میان فرهنگ مردمان ما ، نگاه انتقادی خود را نیز به آنها داشته باشد و حتی گاه آنها را با آغشته گی به طنز نیز به سخره گیرد . آنچه که در این رمان بیش از هر نکته ی دیگری قابل اعتناست به نمایش گذاردن تقابل دو یا چند نحله ی فکری در فرهنگ و جامعه ی ایران است که همچنان نیز در حال نوعی نبرد فرهنگی اجتماعی سیاسی هستند . یکسو حضور فرهنگ مردمانی با درک و فهم دنیای مدرن و دانش محور که از طریق تحصیلات عالیه ، مطالعه و ... توانسته با جهان روزگار خود ارتباط گیرد و  سعی دارند تا زیستی منطبق بر این درک و فهم داشته باشند . از سوی دیگر حضور فرهنگ مردمانی سنتی و واپس گرا که با به قدرت رسیدن و احاطه بر جامعه از هر لحاظ که سعی دارند تا به نوعی دیگر سلطه گری ماقبل از خود را ادامه دهند .

نکته ی ویژه ی دیگری در این مجال قابل اشاره است ، به بازی گرفتن کلمه ی «اشراق» در نامگذاری و در برخی از بخش های این رمان است . واژه ی «اشراق» در فرهنگ عرفانی ما جایگاه بخصوصی دارد . «اشراق» در فرهنگ عرفانی ما در دو معنای به نور و درخشندگی الهی رسیدن و همچنین به جمع و جامعیت عرفانی پیوستن ، بوده است . شکوفه آذر هر دوی این معناها را به بازی می گیرد و یا به نوعی دیگر تخریب می کند . زیرا از یکسو می توان گفت در سراسر رمان جای رسیدن به نور و درخشندگی معنوی ، خواننده مدام با حرکت به سمت تاریکی و ظلمت مواجه است. هر کدام از اتفاقاتی که برای شخصیت های خانواده می افتد هولناک و رو به تاریکی است و ما در پایان رمان با زوال هر یک از شخصیت ها روبرو می شویم . از طرف دیگر مسئله ی فروپاشی این خانواده بعنوان یک نهاد کوچک اجتماعی است . از ابتدا تا به انتهای رمان شاهد جدایی تدریجی شخصیت های خانواده از یکدیگر نیز هستیم و همین امر نیز در تعارض با معنای به جمع رسیدن و جامعیت عرفانی در کلمه «اشراق» است .     

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :