نگاهی به "دلقك ها گريه مي كنند" علی رضا نوری / منصور خورشیدی


نگاهی به نویسنده : منصور خورشیدی
تاریخ ارسال :‌ 15 آذر 90
بخش : بررسی کتاب

 دلقك ها گريه مي كنند

علي رضا نوري

نشر : آهنگ ديگر

وقتي كنار پنجره مي رقصي

 منصور خورشيدي

 

دفتري باز در برابر من كه با بيان ساده شعر هاي متحولي در خود جاي داده است . نه تلاشي براي ثبت جادوي زبان در كار ديده مي شود و نه با ساده نويسي سمت و سوي تازه اي باز كرده باشد .

اين دفتر از آن علي رضا نوري همداني است . كه با صراحت مي گويد :

 

سگی که رو به غروب پارس می کرد

جوانی من بود...

 

اتفاق روزمره در زندگي اين شاعرزمينه بروز و حضور شعر ها را رقم زده است . و آن وقتي است كه نمي تواند خورشيد را براي كسي به ارمغان بياورد . مجبور مي شود تا با خودش كنار بيايد و درد مندي هاي خود را ميان اشيا پراكنده كند .  

 

"زمین دارد با زخم هایش کنار می آید

 اثاث های خانه جنون آنی گرفته اند.

 بخند به دست فروش ها که زخم های زمین اند.

 زندگی دارد روی یک پاشنه می رقصد."

 

نگاه شاعر به طبيعت اطراف انديشه ي او محسوب مي شود . هر آن چه در آن وجود دارد . در مرز ميان واقعيت و تخيل رقم زده مي شود.وقصدي براي تصوير سازي هاي مصنوع در كار ديده نمي شود. هر آن چه سروده است . صادقانه و صميمي است .

 

" مرا به خاطر اين نام خانوادگي كه روي دست من مانده است ببخش "

 

يا :

 

"از یک شانه ام درخت سیب روئیده است

ازشانه ی دیگر انگور. "

 

هيچ تلاشي براي در هم ريزي بافت كلام در خلق اتفاق ديده نمي شود گاهي نماد ها، استعاره و مجاز به ويژه كنايه(از نوع استعاره مكنيه) قلمرو سخن را در مدار ديگر قرار مي دهد كه موجب حيرت خواننده ي شعر مي شود .

 

"شبی که به دنیاآمدم

رباب قابله گفت

این پسرقلبش راجاگذاشته است

تشت زائو راگشتند

مادر راگشتند

بعدها تو درجنوب به دنیاآمدی

با قلب کوچکی

پرستارمی گفت

برای زندگی یک قلب بس است."

 

تلميحي از شخصيت هاي بزرگ ادبي ، عرفاني و ديگران در كار به چشم مي خورد كه در ارتباط تنگاتنگ با مضمون مورد نظر شاعر است .

 

" چهار نفر

زیرنورماه می خندیدند

یکی احمدشاملوبود

که معشوقه اش را

دوستان قدیمی اش دست می اندازند

یکی خدابیامرز/دختر رز بود

بدون ترس از محتسب

وآن یکی

عموچارلی بود

که داشت رو به آسمان شکلک در می آورد..."

 

یک مجموعه شعر، حضور شاعر در گستره ي شعر است. درجهان بيني شاعرآن چه وجود دارد ، از درون به بيرون پرتاب مي شود. تا  نیاز مخاطبان خود را بر آورده كند عبور از اين مرحله چندان ساده نيست . مگر آن كه در سرايش شعر به فكر خواننده ي شعر نباشد .

 

" بارها به آن چشمان قهوه ای غلیظ گفتم

تو بایدمعشوقه ی خیام باشی

که از خاکت

هیچ کوزه ای درست نشد.

 این روزها برای خودت کسی شده ای

اسمت راگذاشته اند

اصحاب کف."

 

زمينه ي ساخت برخي از شعر ها  داراي جايگاه وسيعي از جلوه هاي زيباي تصويري است ومعناي حاصل از آن نشان دهنده ي جوهرشعر، حتا بيان انديشه هاي شاعرانه است.

 

" زیباتر ازتمام زنان جهان می رقصی

 وقتی از شاخه جدامی شوی "

 

يا :

 

" وقتي كنار پنجره مي رقصي

 موهايت را باز كن

 باد ها بلند مي شوند "

 

يا :

 

" زيبايي جهان

از پشت شيشه

دردناك تر است "

 

گاهي از راه تصوير به درون متن مي رسيم . گاهي محتوا را در كاركرد كلمه يا تركيب هاي كلامي جستجو مي كنيم كه ما را به تفكر شاعر نزديك تر مي كند . در هر شكل مهارت و تجربه ي شاعر شرط اصلي محسوب مي شود .در رسيدن به آن چه از شاعر توقع داريم .

 

 

" یاخداحافظی گرم مرا برسان

 به برف هایی که پشت زیبایی ات می بارند

 به سنگ ریزه های هرشب. به دختران کوهستان

 بگو شرمنده ام

فرصت نشدبدون عینک ببینم شان."

 

اين نوع از بيان را مي توان دردمندي هاي شاعر در جهان شعر قلمداد كرد . روايتي از درون ، حسب حالي كه بنا به شرايط موجود در ذهن شاعر جا باز مي كند .

 

 " در خواب هاي مان طغيان كردند

اطاق پر شد از ماهيان مرده

كه سمت آب هاي آزاد مي رفتند "

 

يا :

 

" از کوه پایین می آیی

 کوزه در آب می زنی

 و من

 پایین رودخانه منتظرم

 آب تصویری از تو را

 با خودبیاورد."

 

نوع خاطره ‌سازی از پديده ها در فرآیند پیچیده‌ای اتفاق می‌افتد که ذهن انسان و روان‌ گوينده يا بيان كننده ي روايت را از رخدادهای زندگی، گرفتار تناقض مي كند . و به مرور در زندگی مفاهیم نمادین و نشانه‌ای پیدا می‌کند.

 

" همیشه دلت می خواست

 درقبایل عرب به دنیا می آمدی

 زنده به گورت می کردند

 من از راه می رسیدم."

 

يا :

 

" زنان وقتی از خواب می پرند

 جوان می شوند

 شیطنت می کردیم به خواب شان نمی رفتیم

 خروس ها

 صبح را

 به خاطر ما به تعویق می انداختند

 اهالی ده

خروس های شان را برای مان می ریختند. "

 

 

علي رضا نوري در حقيقت راوي نگاه و زاويه ي ديد خود مي باشد . و تفكر اودر ميان واقعيت و امر محسوس مستقر است  . تا به سمت يك تحول در واقعيت اشيا برسد . و زمينه را براي درك پديده هاي موجود در زبان شعر آماده كند .

 

 " عمر، پروانه ای نبود

 که در اتاق می چرخید

 مورچه ای بود

 که زیرپا له اش کردیم

 رودخانه ای که از سرزمین هیچ می آمدوُ

 به دریاچه ی ابد نمی رفت

وتمام یعنی

 برف می بارد"

 

 

 شاعردر ميان لفظ و معناي حاصل از آن تفرج مي كند . از نگاه به ذهن و از ذهن به زبان ، به اعتبار همین دیدگاه می خواهد در بیان مفاهیم و مضمون های جدید موفق عمل کند .و آگاهانه زمینه را برای تدارک نوعی از نگاه برای قرائت جدید از شعر فراهم سازد.

" بار ها به این الوند لاکردار گفتم :

 صم بکم نشسته ای که چه

 

بعد از این همه سال

 باید برای خودت غاری دست و پا می کردی

 

لااقل می توانستیم روز های تعطیل

 دست معشوقه را بگیریم

 

سری به هم بزنیم

 ما باید سالها پیش تو را طاق میزدیم "

 

و سر انجام به اين نكته مي رسد كه :

 

" در توان ما نبود

 پدران را انکار کنیم

 

می دانستیم

 فرزندان ناخلف

 مقطوع النسل می شوند

 

 

می دانستیم

 در هزاره های بعد

 باستان شناسان

 

شرمندگی ما را از زیر خاک بیرون می کشند "

 

يا :

 

"  باید بگردم

 جای تولدم را عوض کنم

 

ببینم کجای دنیا می شود

 به خاطر یک بوسه زندگی کرد "

 

نگاه آخر اين كه :

 

مفاهيم دیدنی برای شعر امتیاز محسوب نمی شود . شاعر باید از چیز هایی بگوید که معانی از دل تصویر و از متن بر خاسته شود .

 

شاعر مامور تکوین واژه ها برای ورود به جهان شعر است . تا تعبیر پذیری در نظر مخاطب آسان جلوه کند .

 

کار کرد کلمه در شعر ارتباط مستقیم با توانایی شاعر دارد . تاملی که روی سطر ها و مصراع های نیرو مند از خود به جای می گذارد .

 

شهريور ماه 1390

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :