نگاهی به تاریخ و هزاره ی دوم آهوی کوهی سروده شفیعی کدکنی
محمد کشاورز بیضایی
تاریخ ارسال : 28 اسفند 93
بخش : اندیشه و نقد
تاریخ و هزاره ی دوم آهوی کوهی
محمد کشاورز بیضایی
تأثير دو سويه ی تاريخ بر هنر و هنر بر تاريخ از ديرباز استمرار داشته و خواهد داشت، چرا كه هنر نيز مانند سایر دستاوردهاي بشري، پديدهاي اجتماعي بوده و عوامل و عناصر آن از تعامل و مناسبات بين انسانها به وجود آمده است.
مضمونهاي تاريخي اگر اصيل باشند حتماً جای خود را در ادبيات باز می کنند. يك موقعيت تاريخي بايد توازي ادبي و هنري خودش را در ساخت ادبيات پيدا بكند؛ و اگر آن را پيدا نكند، آن مضمون در واقع خارج از ادبيات باقي ميماند (براهني، 1380، 23).
بنابراين مضمون ها و رويدادهاي اصيل و واقعي تاريخي، توجه شاعران و نويسندگان را به خود جلب ميكند. در شعر نيز، شاعران براي غنيتر كردن شعر خود و همچنين ثبت برخي از لحظههاي تاريخي از آن بهره ميبرند.
محمدرضا شفيعي كدكني نيز به مطالعه در تاريخ ايران علاقمند است. در اين راستا، بخشی از ذهنيت وي در اشعارش، از موضوعات و رويدادهاي تاريخي شكل گرفته است.
در مجموعه ی هزاره ی دوم آهوي كوهي در برخي از سرودههاي شفيعي نقبي را از دل شاعر به تاريخ و جغرافياي تاريخي ايران ميتوانيم مشاهده كنيم، از چشمانداز برخي از شهرهاي تاريخي چون نيشابور تا اشاره به برخي از رويدادها و حوادث تاريخي كه بر آن شهرها و ايران گذشته است. هزاره ی دوم آهوی کوهی شامل پنج دفتر به نامهای مرثیه های سرو کاشمر، خطی ز دلتنگی، غزل برای گل آفتابگردان، در ستایش کبوترها، و ستاره ی دنباله دار میباشد.عنوان هزاره ی دوم آهوی کوهی از شعر ابوحفص سغدی« آهوی کوهی در دشت چگونه دوزا/ او ندارد يار چگونه بوذا»(صفا،1363، 121-128) گرفته شده است.
از آنجا كه شاعر در موقعيت نااميدانة بعد از تجربههاي پي در پي اجتماعي معاصر، از دورة مشروطه تا روزگار خويش است، شكست تاريخي كه جاي خود دارد، پس جاي شگفتي نيست كه تاريخ را «سطل تجربه اي تلخ و تيره» بداند كه با دشواري و اميد تا «آستان روشني روز» ميآيد اما «دوباره در دل ظلمت چاه سرد و تر» رها ميشود (عابدي، 1381، 84 ـ 85).
تاريخ سطل تجربهاي تلخ و تيره است
تا آستان روشني روز آمدن
پيمودن آن مسافت دشوار با اميد
وانگه دوباره در دل ظلمت رها شدن
(شفيعي كدكني، 1376، 37).
در شعر «هزارة دوم آهوي كوهي» با نگاه به كاشيهاي ماوراءالنهر، گذشته و فراز و نشيب تاريخي ايران در ذهن شاعر مجسم ميشود و با بيان و لحن مملو از اندوه و تأثر كه منتج از گذشتهاي بزرگ و باشكوه از منظر وی است، خواننده را به تأمل و تفكر در تاريخ ميكشاند، تاريخ نيشابور، هري، فرغانه و فرخار كه روزگاري بخشهايي از سرزمين و تاريخ ايران بودهاند. در نگاه شاعر انگار گذشت تاريخي آن شهرها در نقوش بر جاي مانده بر كاشيها گنجانده شده است.
تا کجا می برد این نقش به دیوار مرا؟/تا بدانجا که فرو می ماند/چشم از دیدن و لب نیز زگفتار مرا/ لاجورد افق صبح نشابور و هری است/که در این کاشی کوچک متراکم شده است/می برد جانب فرغانه و فرخار مرا... (همان ،29)
در نخستين شعر دفتر «سرو كاشمر» از مجموعه ی هزاره ی دوم آهوي كوهي شفيعي شعري در ستايش حماسهسراي بزرگ ايران فردوسي سروده است، كه در خلال آن دردها و ناملايمات تاريخي و فرهنگي ايران را با فردوسي در ميان ميگذارد:
اگر در غارت غزها و گر در فتنة تاتار
و اگر در عصر تيمور و گر در عهد اينهايي
هماره از تو گرم و روشنيم اي پير فرزانه
اگر در صبح خرداد و اگر در شام يلدايي
چو از دانايي و داد و خرد داد سخن دادي
مرنج ار در چنين عهدي فراموش به عمدايي
(همان، 16 ـ 17).
شفيعي در شعر «زنان نيشابوري» از مجموعة هزاره ی دوم آهوي كوهي ـ دفتر مرثيه هاي سرو كاشمر ـ توصيفي زيبا و پر مغز از زنان زادگاهش شهر نيشابور عرضه می کند، زناني كه ميتوان آنان را در هيأت و شكلهاي گوناگون در روزها و دورهها مشاهده نمود: در هنگام خوشهچيني، در هنگام درو با كودكي در پشت، در ستيز با دشمنان غز، ترك و تتار، پشت بر زين و ... .
ميتوان در خشكساليها/ گرد خرمن/ خوشه چينش ديد./ميتوان با كودكي بر پشت/ در دروزاران و آن گرماي گرم نيمة مرداد/ داغ و سوزان و عرقريزان جبينش ديد./ ميتوان با چادري فرسوده و تاريك/ نوحهخوان برگورها/ زار و حزينش ديد/ ميتوان در حمله غزياتتاروترك/ در ستيز دشمنان بر پشت زينش ديد/ ميتوان در آن سفال آبي ساده/ چنگ بر كف/ نغمهگر/ چون رامتينش ديد/ نغمه خويش/ از حصار مسجد نور/ ار برآرد/ هر مخالف را كند مغلوب بيدادش/ تاتوان در حلقه شادي نگينش ديد./ اين زن گرد نيشابوريست/ ميتواني آن چنان يا اين چنينش ديد/ ميتواني بيش از اينش ديد./ (كدكني، 1378، 379 ـ 380)
عناصر¬و¬توصيفات شعر به شكلي نمايشي (دراماتيك) در ذهن مخاطب عبور ميكنند. اين توصيفات آنقدر ملموس است كه خواننده در طي مطالعه ی شعر به تصويري زنده و جاندار از زنان نيشابوري دست مييابد.
درشعر «شهر من» از دفتر مرثيههاي سرو كاشمر، شفيعي¬دورنمايي¬ از طبيعت، تاريخ، فرهنگ و سرگذشت شهرش نيشابور را ـ در قسمتهاي آغازين شعر ـ متجلي مينمايد.
نيمش از حقيقت و نيـمي زيـادها
شهريست در محاصرة ريگبـادها
نيمي ز باغهايش ويران و زير شن
نيم دگر زابر بـهارند شرمـِگـن
سيمرغ ز آسمانـش بگريخــته دور
بسيار كركسانش، هر سوي، در عبور
ريگ روان ز مشرق دروازههاي مرو
خود را كشانده بر سر نيلوفران و سرو
يك پارهاش در آن سوي شنها و ريگها
افتاده در كرانة آن دشتها، رها
... (شفيعي، 1376، 31).
شفيعي با استعانت از دانش و بينشي عميق نسبت به ادبيات، اوزان عروضي و همچنين بهرهگيري ازمکانیزم های شعری، با زباني شفاف و نرم، موقعيت تاريخي و جغرافياي شرق ايران را در گذشته و حال نشان ميدهد.
به طور كلي، شفيعي در برخي از اشعارش در مجموعه ی هزاره دوم آهوی کوهی، نگاهي با شكوه و در عين حال نوستالوژیک به مظاهر و گذشتة تاريخي ايران دارد كه در خلال آن ميتوان به نوع نگاه و همچنین عشق و علاقه وی،¬ به مظاهر و اشکال تاریخی ایران واقف شد. شفيعي، عشق به تاريخ و گذشته ی ايران را به شکلی ساده و زيبا با خواننده در ميان ميگذارد.
-منابع و مآخذ :
ـ براهنی، رضا. (1380). بحران رهبری نقد ادبی و رساله ی حافظ. گفتگو: ملک ابراهیم امیری چ 1. تهران: دریچه.
ـ شفیعیکدکنی، محمدرضا.(1378). سفرنامه باران، نقد و تحلیل و گزیده اشعار. به کوشش حبیب الله عباسی. چ 4 .تهران: روزگار.
ـ ---------------. (1376). هزاره ی دوم آهوی کوهی. چ اول. تهران: کارنامه.
ـ عابدی، کامیار. (1381). در روشنی بارانها ـ تحلیل و بررسی شعرهای محمدرضا شفیعیکدکنی «م. سرشک
ـ صفا، ذبیح الله .(1363). حماسهسرایی در ایران. چ 6. تهران: امیرکبیر ». چ اول. تهران: نشر کتاب نادر.
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه