نگاهی به "الف مثل باران " سروده حبیب شوکتی / منصور خورشیدی

تاریخ ارسال : 14 خرداد 92
بخش : بررسی کتاب
الف مثل باران
حبیب شوکتی
انتشارات شاعر امروز
حضور غیبت باران
- منصور خورشیدی : مجموعه شعر حبیب شوکتی در صد و سه صفحه با شصت شعر در سال هشتاد و سه منتشر شده است . یک دهه از عمر این مجموعه می گذرد . نگاه مرا به این مجموعه به حساب همان سال انتشار می خوانید . داوری من در مورد شعر های این شاعر مهاجر را در مجموعه ی تازه نشر آن به گونه ی دیگر خواهید خواند .
راه طی شده در این مجموعه " از خواب سبز رسید ن " تا " آبخوان فصل شکوفه " با تانی شکل گرفت . " الف مثل باران " از سمت کوچه های رفتن درون عادت باران ، از تلاقی شبنم و شکوفه و زاده شدن در باغ اشتیاق ، خواننده را با خود همراه می کند .
در طول تمام راه شاعر شاخه می زند و در بی قراری های نازک و هاشور خورده خیال ، حسرت و هراس خود را منتشر می کند تا غیبت خود را آن سوی حضور باران در فراز و فرود های زندگی از نشستن و برخاستن از خواب بلند شبانه با اشارتی گذرا هفت آسمان عشق را پایکوبان و شلنگ انداز طی کند و از خود بی خود شود .
شکوفه از تلاقی شبنم گفت
و من کنار تو
از باغ اشتیاق زاده شدم . ( شعر : از خواب سبز رسیدن )
در این مجموعه حبیب شوکتی با تمام پدیده های پیرامون خود به شکل نمادین بر خوردی صریح و قاطع دارد . تلاش می کند که فاصله را کوتاه کند . فاصله ی میان انسان و جهان هستی !
نه پر پرواز
که فقط آسمانی اندک را طلب کردیم
به قصد پروازکی محتصر
تا از گیر زمین مان رها شویم ( شعر : قدم )
تمام آن چه در این مجموعه دیده می شود . از نشستن بر سفینه ی باد تا بیرون زدن از خویش ، از آن سوی باران تا این سوی آینه ،تلاشی است که فاصله ها کوتاه شود و شاعر رها از تمام وابستگی هایی که او را زمین گیر و دلگیر کرده است . و می خواهد که آسمان جولانگاه کبوتران عاشق شود .
جا به جایی واقعیت اشیا ، نه کشف محسوب می شود و نه جادو اما می تواند تغییر جا دادن واقعیت ها باشد . واقعیتی که در سطح خود را نشان می دهد تا در عمق همین پدیده ها معنای حقیقی خود را بروز دهد .
روی التفات تر ِ شبنم حساب کن
کنار بی قراری شب بنشین
و خواب سرد آب را
شمارش کن ( شعر : عبور باغ از حضور جوانه )
در تمام این مجموعه احساس می شود که فرایند سرنوشت شاعر حضور دارد که با سرشت باطنی او گره خورده است . و زمینه ی تحول معنایی را در کارکرد نحوی زبان با استفاده از آرایه های ادبی آماده کرده است .
ساختار برخی شعر ها نشان دهنده ی آن است . که با توصیف و روایت نیت ارائه ی محتوا را که بیش تر جنبه ی حسی و تخیلی دارد . با استفاده از استعاره ی کنایی ، مجاز ، حس آمیزی ، تقابل و تضاد و مراعات نظیر در سر دارد . از واج آرایی نیز برای خلق موسیقی کلام بهره برده است .
شعر " آغاز " در صفحه ی 25
انگشتانم را / درون روشنایی شب می کشم
و خون عزیز بارش را
بر روی پوست مرطوب بنفشه / نقش می زنم
و ان گاه خاموش
بی صدای روشن تو / مثله می شوم
تجلی کارکرد هجای " ش " در کلمه های فوق اشتیاق شنیدن را در مخاطب بیدار می کند . خلق ترادف از شکل ظاهری نشان از شروع زندگی شاعر و سرنوشت شعر محسوب می شود که ، مصوت ها و صامت ها ، رنگ و نور ، جلوه های حس آمیزی و تضاد در صدای روشن و روشنایی شب با ساخت تکنیکی برای دریافت غنای معنایی تلنگر بیداری را مدام در ذهن و زبان فرود می آورد .
شاعری که قدرت بهره وری از واج آرایی ، اشتقاق ، ترکیب ، جناس ، تضاد و پارادکس و مجاز را در رسیدن به آفرینش های شاعرانه می شناسد قدرت آن را دارد تا برای خلق موقعیت های تازه در شعر ، زمینه را برای استفاده از صورت های متفاوت کلمه آماده سازد تا روح کلام و معنای حاصل از تکنیک بیان در نظر مخاطب آسان جلوه کند .
شعر " از این همیشه خالی "
همیشه می خواستم
کنار ماهتاب بنشینم
و قطره قطره ی بی تاب روز را
درون حنجره ی صبحدم بنشانم
و نبض جاری باران را
به مهمانی گل ببرم
به احترام آب بایستم
و صبح صورت جانم را
درون عاطفه ی فصل
غسل بدهم
مفاهیمی که در خلق ارتباط شاعر با خواننده ی شعر وجود دارد به لحاظ مفهومی بیان زیبایی و عشق و رابطه با اشیا و پدیده ها است . گرایش فکری شاعرانی که در جهان مادی و در طبیعت هستی پیوند خود را با زندگی ارتقا می بخشند . و با واقعیت های بیرونی و عوامل موجود در طبیعت آشنا هستند . و عناصر مهم اجتماعی را برای ایجاد تحول در روحیه ی خود لازم می دانند . تا ادامه ی حیات در جسم و جان آن ها سبک جلوه کند .
اما در شعر الف مثل باران در صفحه 89
شاعر خواننده ی شعر را با پرسش های متفاوت در گیر می کند .
چه کسی
چهار چوب را
بر عکس های خاطره
قاب کرد
در جواب همه ی این پرسش ها شاعر به خود می رسد . تردید را با قطعیت از خود دور می کند . و با حسرت روز های رفته را این گونه بیان می کند ؟
نسیم می گذرد / از من
بی آنکه برگی
بر شاخه های جوانیم
تازه شود
شاعر در این مجموعه پر از هوای پرنده شدن ، پرش های زندگی خود را به سمت دلهره ی نازک قناری سوق می دهد !این نوع از بیان حامل پیام هایی است که موجب تحول در ذهن و زبان او می شود ! و دارای نشانه های برجسته از زندگی است . مثل تنهایی و عشق که در حقیقت فراخوان روابط جمعی به حساب می آید . و در اکثر شعر های این مجموعه صد صفحه ای به چشم می خورد .
تسلیم در برابر زیبایی هایی های موجود در طبیعت را با گرایش های فطری که از سرشت او بر می خیزد پیوند می زند .
به اجتهاد آبی دریا
سلام بگویم
و سبز باغ بهاران را
نماز بگزارم
و خطاب به کسی یا چیزی " و در تقاطع باران و گل / شکوفه زدی "
اما ضعف هایی در کار دیده می شود که از بیان صریح آن پرهیز می کنم . اما آنچه به طور کلی باید مورد توجه قرار گیرد در این جا عنوان می کنم . و آن :
توجه به نحو زبان که احساس می کنم این عیب پس از یک دهه از انتشار این مجموعه بر طرف شده باشد . تکرار در کاربرد فعل و عدم استفاده از فعل بدون قرینه و بزرگ نمایی در مفاهیم برخی عوامل و عدم استفاده از تصویر های تجسمی . جهت ارائه ی بخشی از حرف های نگفته در شعر . تا اندک فاصله ای با نثر ادبی و شعر ایجاد شود !
حضور غیبت باران
در نشست چهارم برگ
و شرح شرحه شرحه ی خاموشی
کنار فصل هیاهو ( شعر : فصل پنجم )
حبیب شوکتی توانمندی آن را دارد که در بیان مفاهیم و مضمون های جدید قدرت بیشتری از خود نشان دهد .و آگاهانه زمینه را برای تدارک نوعی از نگاه برای درک جدید ازجهان شعر فراهم سازد .
وقتی بهار
در من جوانه زد
در تو خواهم روئید
حرفی برای گفتن
در من بکار
نمونه ای دیگر از شعر " وزین قرار " برای جان روشن شعر معاصر که می خواهد برخاستن را بیاموزد . بلند شود و خواستن را در مکتب عشق زمینه رشد و تحول فکری خود قرار دهد . این گونه است که حبیب شوکتی زمینه ی بروز تحرک و پویایی را در این قطعه از شعر در خود بیدار می کند .
نشستیم با تو
که خاستن را بیاموزیم
و در مکتب محبت تو
خواستن را
جز عاشق بودن نیافتیم
. . .
و هراسی نبود
که این شعف نورس
کوتاه بیاید
خلاصه ی کلام ، شاعر به کرشمه ای از خود بی خود می شود . چون به درک راز رسیده است . و باید تلاش مضاعف از خود نشان دهد . تا به شناخت عمیق ترین لایه های زندگی برسد . زیرا " تمام کوچه پر از اشتیاق رفتن " است . اتفاقی که باید می افتاد . تا در این افتادن برخاستن را بیاموزد
منتظر مجموعه شعر دوم این شاعر " از غنچه تا مدد خاک " می مانم
لینک کوتاه : |
