نگاهي به دلوز و امر سياسي / علیرضا عباسی

تاریخ ارسال : 19 اردیبهشت 90
بخش : اندیشه و نقد
نگاهي به دلوز و امر سياسي
پال پيتون - ترجمه ي محمود رافع
عليرضاعباسي
ژيل دلوز، 1925- 1995 م ، يكي از شاخص ترين چهره هاي انديشه ي پست مدرن است و مي توان وي را در كنارساير انديشمندان سياسي پساساختارگرا ، نظير فوكو،از تاثير گذارترين انديشمندان در فلسفه بر شمرد .
آشنايي دلوز با گوتاريدر سال 1969 منجر به تاليف متون بسيار تاثيرگذار و ارزشمندي مانند آنتي اوديپ : سرمايه گذاري و اسكيزوفرني(1972) ،هزارفلات(1980) و نيز فلسفه چيست ؟(1991) بعنوان آخرين كار مشترك ، شد.
آنها پنداشتي ساختارگرايانه از فلسفه اختيار كرده و با اين نظر نيچه كه فلاسفه ديگر نبايد مفاهيم را ارمغان هاي پيش رسيده فرض كنند و اين راي وي كه خلق مفاهيم جديد فعاليتي ذاتا سياسي است موافق بودند.
آثار مشترك دلوز و گوتاري را در واقع مي توان ادامه ي كارهاي اوليه ي او پنداشت اما بي شك سهم دلوز در انديشه ي سياسي ماحصل كار مشترك وي با فيلكس گوتاري است .يكي از برجستگي هاي ويژه ي انديشه ي سياسي اين دو دگرگونه سازي انديشيدن به سياست است ، هرچند از نظر دلوز كارهاي وي داراي همان ارزش هايي هستند كه در فلسفه ي سنتي و بويژه در آثار لوكرتيوس ، اسپينوزا و نيچه قابل دريافت است.
وفور اصطلاحات نا متعارف در آثار دلوز ، دلوز- گوتاري ، بر مبناي قلمروزدايي مطلق انديشه و بازقلمروسازي ، باعث شده وي عليرغم تعهدش به موضوعات نظريه ي سياسي رايج بعنوان فيلسوفي عميقا سياسي شناخته شود.
دلوز بهمراه گوتاري با استوار كردن مباحث خود از جامعه و سياست بر مفاهيمي مانند مونتاژهاي ماشيني ، چندگانگي ، ناهمساني ، فرايندهاي قلمروزدايي و بازقلمرو سازي ، اشكال تصرف ، شدن ها ، كوچ گرايي و ميل، به غولي در انديشه ي قرن بيستم بدل شده است. گستره ي انديشه ي وسيع دلوز او را به تحقيق و پژوهش در زمينه هاي ديگري نظير جامعه ، خلاقيت ، ادبيات ، روانكاوي ، سينما و نقاشي نيزكشانده است.
كتاب دلوز و امرسياسي ترجمه اي است از عنوان اصليDeleuze and the political نوشته ي Patton,Paul كه توسطمحمود رافع، به فارسي ترجمه شده است ، اين كتاب در سال 1383 و در زماني كه شايد آشنايي چنداني درخوانندگان فارسي زبان با نام و آثارو انديشه ي دلوز وجود نداشت ، توسط انتشارات گام نوبه چاپ اول و سپس در سال 1387 بچاپ دوم رسيد.
اهميت ترجمه ي اين كتاب ، مباحث نسبتا جامع و اشارات عمده اي است كه در آن نسبت به انديشه ي سياسي دلوز وجود دارد و اين خود دليلي است كه كتاب دلوز و امر سياسي در رديف آثار فلسفي ارزشمندي قرار گيرد كه در سال هاي اخير ترجمه شده و در اختيار جامعه ي ادبي فرهيخته و خوانندگان فارسي زبان قرار گرفته است.
قابل يادآوري كه ترجمه ي آثار و آراي فلسفي در مجموع و بطورخاص آثار انديشه ي فلسفي – سياسي از اين دست اولا بدليل وفور اصطلاحات هنجارگريز و نامتعارف و سپس بدليل شيوه ي انتقال مفاهيم در عين امانت داري به متن و انديشه ي پيچيده ي نهفته در آن كه در زبان ترجمه دچار دشواري هاي صد چندان بيشتري مي شود ، امري بسيار خطير مي نمايد .
دشواري هاي دلوز و امر سياسي در زبان مفهومي و انديشه ي استوار بر مفاهيم جديد مشهود مي باشد و همت مترجم اين كتاب قابل توجه و تحسين است.
كتاب دلوز و امر سياسي بجز مقدمه ي مترجم و پيش گفتار اوليه كه هركدام درحكم راهگشاي مناسبي براي ورود به مباحث مي باشند و نيز چند بخش مهم پاياني ، داراي 6 فصل اصلي مي باشد كه مباحث مطرح شده در هر فصل مجزا ، بصورت قابل ملاحظه اي در اشتراكي پيچيده ، به روابط بي پايان فلسفه و سياست به عنوان مختصري از رويارويي هاي مفاهيم فلسفي و رخدادهاي سياسي اشاره مي كنند .
توجه وافر دلوز به انديشه و شناخت توانايي انديشه را مي توان از فصل اول (مفهوم و تصوير انديشه) دريافت.
دلوز انديشه را مساله ساز توصيف مي كند و بالاترين توانايي آن را ساختن مسايل جديد بر مي شمارد وي معتقد است هر مفهوم در شبكه اي از روابط با مفاهيم ديگر جاي مي گيرد ، مفاهيم همواره در پيوند با مسايلي مطرح مي شوندكه در عين ناهمساني داراي وابستگي و بد و بِستان با يكديگرند ، اين شبكه روابط “شدنِ” يك مفهوم را شكل مي دهد .
به عقيده ي دلوز در ناهمساني و تكرار (1994) ، تصوير جزمي انديشه كه تاريخ فلسفه را مقهور خود ساخته انگاره ي خود را از كنش هاي شناخت اخذ كرده ، دلوز مدل شناخت را رد مي كند و در مخالفت خود ابراز مي كند : شناساييِ امر معلوم نيست كه پارادايم انديشيدن را در اختيار ما مي گذارد ، بلكه ترديدهاي ما در مواجهه با امر مجهول است كه انديشه را باعث مي شود.
پنداشت دلوز از فلسفه ،مفاهيم دلوزي: چندگانگي هاي باز ، تصوير جزمي انديشه و ماهيت و رسالت فلسفهمباحث فصل اول را تشكيل مي دهند. دلوز و گوتاري هنگامي كه مفاهيم فلسفي را ، مفاهيمي غير ارجاعي و فارغ از هنجار حقيقت و كذب توصيف مي كنند با اين ادعاي فوكو كه فلسفه ، توليد كننده ي امور موهوم است هم راي اند. در فلسفه چيست(1994) رسالت فلسفه ، خلق مفاهيمي است كه عرضه كننده ي رخداد هاي محض اند: "فلسفه ، معرفت است اما آنچه اين معرفت مي شناساند ، رخ داد محض است"، رخداد هاي محضي كه در قالب مفاهيم بيان مي شوند ، همانند معناي محضي هستند كه در مولفه هاي خويش جريان دارند. ريشه هاي اين بيان را مي توان در نظريه معناي دلوز در كتاب "منطق معنا"(1990)يافت.
در فصل دوم كتاب و در بخش ناهمساني و چند گانگيابتدا به اين سئوال پاسخ داده مي شود كه منظور از فيلسوف ناهمساني بودن دلوز چيست ؟ سهم متمايز و برجسته ي دلوز در فلسفه ي ناهمساني بسط نظريه ي فلسفي چندگانگي است ، دلوز هم مانند دريدا ، هگل را مورد انتقاد قرار مي داد و او را نماينده ي سنت متافيزيكي مي دانست كه هويت يكسان را اصطلاح اوليه ي خود تصورمي كرد و ناهمساني را اصطلاحي فرعي يا انحرافي مي شمرد.
دلوز در وارونه سازي مكتب افلاتوناستدلال مي كند كه حتي در ديالوگهاي افلاتون هم ، جهانِ نظم يافته و سلسله مراتبيِ بازنمايي ، همواره از جانب شكل ديگري كه ذات اش نه در شباهت به طبيعت واقعي اشيا ، بلكه در ظرفيت همانند سازي اين طبيعت هاست ، تهديد مي شود.
دلوز در ناهمساني و تكرار به دنبال مفهوم ناهمساني محض يا ناهمساني دروني است . اين نوع ناهمساني نمي تواند سوژه ي ساختار بازنمايي باشد كه افلاتون مطرح كرده است . معرفي جهاني كه در آن ، ناهمساني بر همساني تقدم دارد ضرورتا مفاهيم ديگر را هم متاثر از خود مي سازد.
در چندگانگي عملي و مفهوم ناهمسانيمي بينيم كه مفهوم دلوزي ناهمساني دو بخش دارد : تعيين محتواي عملي يك چند گانگي كه دلوز آن را ناهمسان سازي مي نامد و از طرفي تحقق اين چندگانگي در اجزاي مولفه اي و گونه هاي خاص كه دلوز آن را ناهمساني سازي مي نامد.
يكي از نكات مهم كار دلوز اين است كه او ناهمساني را بر هويت همسان تقدم مي دهد . ناهمساني اصطلاح بنياديني است كه هويت همسان تمام اشيا را بايد بر مبناي آن درك كرد.دلوز يك حوزه ي استعلايي صورا واحد را طرح مي كند بي آنكه فرض كند كه اين حوزه داراي وحدت حقيقي است.
به باور دلوز مسايل سياسي پيش روي جامعه در عين آنكه بيان روابطي ايده آل هستند كه يك ايده ي جامعه را تعريف مي كنند ،اما اين مسايل ، ايده استعلايي جامعه پذيري يا سازمان دهي اجتماعي را بيان نمي كنند .
ايده ي استعلايي جامعه فقط در خلال دوره هاي گذار تحقق مي يابد . بطور خلاصه آبژه ي استعلايي جامعه پذيري ، انقلاب است . انقلاب از اين منظر ، توان اجتماعي ناهمساني ، تضادجامعه ، يا خشم ويژه ي ايده ي اجتماعي است. آزادي و مسايل جامعهاز مباحث ارزشمند ديگري است كه در فصل دوم به آن پرداخته شده است.
مونتاژهامهم ترين مفهومي هستند كه در هزار فلات(1987) عرضه شده اند و هزار فلات را مي توان نظريه ي مكرر مونتاژها وصف كرد . تنها عمل پيوستگي و ارتباط تحليل هاي بسيار متفاوت هر فلات با فلات ديگر ، خود مفهوم مونتاژ است.
مونتاژها و ماشين هاي اجتماعيبعنوان زباني مفهومي و نه استعاري از مهم ترين و پيچيده ترين مباحثي هستند كه دلوز و گوتاري در هزار فلات مطرح كرده اند ، آنچه را كه آنها مونتاژ مي نامند در وهله ي اول يك چندگانگي است .مونتاژها برحسب يك ساختار چهارسويه بر روي دو محور تعريف مي شوند كه در بخش مونتاژها و ماشين هاي اجتماعي به آنها پرداخته شده است.
ادعاي تقدم ناهمساني بر هويت ، اگر در سطح مفهوم نامعيني از ناهمساني و تقدم نسبي آن باقي بماند ، در دفاع فلسفي خود ، با محدوديت هايي مفهومي و سياسي مواجه خواهد شد.
هويت ها ، ناهمساني ها را در پيش انگاره ي خود دارند و در آنها جاي مي گيرند ، ناهمساني ها هم دقيقا به همين نحو ، هويت ها را در پيش انگاره ي خود دارند.
اما از نقطه نظر سياسي ، استدلالاتي كه ارزش ناهمساني را بيش از ارزش هويت يا برابري مي دانند سوژه ي آن چيزي هستند كهفوكو"ظرفيت چندگانه ي تاكتيكي گفتمان" مي نامد.
سياست ناهمسانيمستلزم چيزي بيش از يك فرمول ساده انگارانه درباره ي تقدم نسبي ناهمساني بر هويت است. اين سياست مستلزم تعيين مفهوم ناهمساني و تصريح انواع ناهمساني ها در معناي هستي شناختي ، اخلاقي يا سياسي است. تفاوت بين شيوه هاي نگرش به اقليت در سياست و ناهمساني مطرح شده اند.
در فصلقدرت، دلوز به تلقي و برداشت فوكو از قدرت و وجوه اشتراك انكار ناپذير با وي تاكيد مي كند و در عين حال به تفاوت پنداشت خود در ويژگي هنجارمند روي كرد به قدرت اشاره دارد وي همچنين به درك نيچهاز قدرت و نيز به افتراق او و متقدمانش تاكيد ويژه اي دارد و بر خلاف كساني كه نيچه را متفكري غير نظام مند يا نظام گريز مي شمارند ، معتقد است نيچه فيلسوفي دقيق است كه اصطلاحات جديد بسياري را براي مفاهيم جديد بسيار دقيقي بكار مي برد.
دلوز اراده ي معطوف به قدرترا در كنار مفاهيمي چوننيهيليسمو بازگشت ابدياز مهمترين مفاهيمي مي شمارد كهنيچهخلق و به فلسفه عرضه نموده است.
احساس قدرت،قدرت يك پيكر،افزايش پيكرهاي منفرد ، پيكر مركبو...اصطلاحات مفهومي هستند كه تعاريف آنها در بخش قدرت و اراده ي معطوف به قدرت آورده شده و در هستي شناسي توصيفييانقد قدرت اين ويژگي ها با اشاراتي به “ مراقبت و تنبيه و تاريخ جنسيت” (فوكو) و نظر اجتماعي ماركسيست هادر حوزه ي اجتماعي و دولت بسط مي يابد.
همچنين در قدرت و ارزشيابي ؛نيروي كنشي و واكنشي، دلوز با اشاره به مبحثلوياتانچنين نگرشي را سركوبگرانه معرفي مي كند و هم راي با فوكو قدرت را لزوما زيان آور و در خصومت با منافع ديگران نمي پندارد.ازنظر آنها اعمال قدرت در واقع در برخي جهات خود شكل دهنده و تعيين كننده ي منافع ديگران است.
تلقي دلوز و فوكو از قدرت تلقي نابهنجار است. از نظر دلوز در نيچه و فلسفه(1962) به اين نتيجه مي رسيم كه نظريه ي اراده ي معطوف به قدرت نيچه مي تواند زمينه اي براي ارزشيابي قدرت باشد.
از نظر نيچه ، اين خود ارزشها هستند كه بايد ارزشيابي شوند كه اين گفته ي وي در تقابل با نقد كانتقرار مي گيرد زيرا در نقد كانت ، خود ارزش ها مقولاتي ريشه دار ، مورد پذيرش و غير قابل نقدند.
در اين فصل همچنين ، تعريف مفاهيمي چون نيروهاي فرادست و فرودست و رابطه ي آنها در طرح نظامند دلوز، عملكرد نيروهاي كنشي و واكنشي و خطوط مولار ، مولكولي و گريز كه در سراسر هزار فلات به آنها اشاره مي شود، آورده شده است.
فصل چهارم كتاب به مباحث قابل توجهي در فلسفه دلوز ، دلوز-گوتاري ، نظير سياست ميل، مفهوم ميل، ميل و جنبه ي انفعالي قدرت، شدن هاو آزادي انتقاديمعطوف است .
پاسخ دلوز و گوتاري به مسئله ي چگونگي امكان انقلاب به سرمنزلي مي انجامد كه مي توان آن را سياست ميل ناميد ، در بيشتر مونتاژهاي ميل كنش هاي انقلابي حاكمند.
مبحث اصلي سياست ميل بازشناسي ويژگي هاي سياست ميل و شناخت ريشه ي اين سياست در مفهومي غير روان كاوانه مي باشد.عليرغم اينكه سياست ميل اصطلاح مبهمي است كه به جنبه هاي مختلفي از كار مشترك دلوز و گوتاري ارجاع دارد اما آشكارترين جاي عيان شدنِ آن در كارهاي دلوز و گوتاري استدلالي است كه نشان مي دهد ، ميل در تمام فرايندهاي اجتماعي و سياسي درگير است و حضور دارد.
مبناي تحليل دلوز و گوتاري از صورت هاي قلمرويي، مستبد و سرمايه داري ِسازمان اجتماعي، ماشين هاي انتزاعي ميل است و ماشين هاي انتزاعي ميل همه جا حي و حاضرند.
دلوز و گوتاري در پاسخ به اين كه انقلاب چگونه امكان پذير است؟ فقط در پايان آنتي اوديپ (1977) به آن پرداخته اند كه آن را نيز مي توان در مفهوم ميل جست.
پس از مفهوم ميل در ميل و جنبه هاي انفعالي قدرت به تفاوت هاي قدرت و ميل ونقاط مخالفت دلوز و گوتاري با فوكو در زمينه ي مونتاژهاي ماشيني پرداخته شده و نيز به انطباق مفهوم دلوزي شدت و فشردگيبا مفهوم انفعال اسپينوزا و احساس قدرت نيچهتاكيد شده است.
مراد ازشدن،گذرهايي است كه يك مفهوم در خلال آن ها دگرديسي مي يابد و در عين حال ، شباهت خانوادگي خود را با تعاملات قبلي اش حفظ مي كند.بهترين مفهومي كه مي تواند بيانگر رابطه ي بين قدرت و ميل در انديشه ي دلوز و گوتاري باشد مفهومِ شدن است.
شدن هاي مورد علاقه ي دلوز و گوتاري را نمي توان صرفا ديگر شدن تلقي كرد . شدن مورد علاقه ي دلوز و گوتاري اقليت شدن است ، چيزي به اسم اكثريت شدن وجود ندارد.
دلوز و گوتاري اقليت را در تقابلش با اكثريت تعريف مي كنند ،ولي تاكيد مي ورزند كه ناهمساني بين اين دو، ناهمساني اي كمي نيست چراكه اقليت هاي اجتماعي مي توانند از نظر تعداد ، بيش از اكثريت باشند.
اهميت اقليت در نگاه دلوز و گوتاري ، اقليت شدگياست و آنها اقليت شدگي را پتانسيل هر عنصر براي انحراف از استاندارد يا هنجار اكثريت مي دانند. در همين بخش به نمونه هايي از پتانسيل هاي قلمروزدايي اكثريت ، نظير كودك شدن ، زن شدن و حيوان شدن اشاره شده است.
روشن شدن مفهوم آزادي براي بررسي اصول دلوزي اخلاق ضروري است و آزادي انتقاديمفهومي ست مستتر در نظريه ي مونتاژها.
آزادي انتقادي با مفاهيم استاندارد آزادي مثبت يا منفي ليبراليسم تفاوت دارد . كانون آزادي انتقادي دلوز ، ايجاد تغيير درسوژهاست . اين مفهوم نسبت به ماهيت فردي و جمعي سوژه بي تفاوت است حال آنكه ، رويكردهاي سنتي ليبرال سوژه ي فردي را سوژه ي مورد نظر خود فرض كنند ، مانند توصيف كلاسيك آيزابرلينو دفاع او از آزادي منفي و نيز نقد چارلز تيلوراز آن مفهوم.
در اين فصل آورده شده كه آزادي انتقادي ، برعكس مفاهيم سنتي آزادي مثبت يا منفي ، به آن لحظاتي از زندگي اطلاق مي شود كه فرد با گذر از آن لحظات ، تبديل به فرد ديگري مي شود.
آزادي انتقادي ، شكستن مرزهايي است كه توان كنوني فرد در بودن يا كردن را تعريف مي كنند و نه خود بودن و كردن را.
همچنين در اين فصل به استدلال دلوز و گوتاري در اين مورد كه ما چه به عنوان فرد و چه به عنوان گروه از انواع خطوط شكل گرفته ايم ، اشاره شده و دسته بندي خطوط بر مبنايخطوط مولار ، خطوط مولكولي و خطوط گريز، معرفي گرديده است.
در ماشين هاي اجتماعي و دولتبه شباهت تصور دلوز و گوتاري از تاريخ جهاني كه عرضه مي كنند با نظريه ماترياليست تاريخي ماركس اشاره شده، اما اين تاكيد نيز وجود داردكه دلوز و گوتاري معتقدند ماشين انتزاعي ميل و قدرت اند كه ماهيت هر جامعه اي را تعريف مي كنند.در اين فصل همچنان در روند وفور اصطلاحات نامتعارف مفهومي به انواع ديگري از مفاهيم نظيرماشين ابتدايي قلمرويي ،ماشين استبدادي ، ماشين تصرف ، ماشين سرمايه داري متمدن ، سوسيوس و آكسيوم گذاري از منظر دلوز و گوتاري و...پرداخته شده و به معنايي كه دلوز و گوتاري از سرمايه داري در وجه كاپيتاليسم تعريف مي كنند ، اشاره گرديده است.
در دولت و قلمروزدايي دلوز و گوتاري معتقدند انواع ويژه اي از دولت يكي پس از ديگري جايگزين هم مي شوند .آنها به مفهوم دولت-صورت تحت عنوان يك ماشين انتزاعي مي پردازند كه همين مفهوم به مثابه ي ماشين تصرف در فصل آخر دلوز و امر سياسي مورد تحليل بيشتري قرار گرفته است.
بخش پاياني از فصل هاي اصلي كتاب ، كوچ ، تصرف و استعماردر مجموع شامل نگاهي دقيق تر به مفاهيم دولت-صورتيا دستگاه تصرف و ماشين جنگي كوچ گرمي باشد كه از بخش هاي ماشين هاي دگرديسي ، كوچ هاي واقعي يا خيالي ، مستعمره سازي ، قانون و تصرف قلمرو و عنوان مالكيت بومي يا محلي ، تشكيل شده است.
دلوز و گوتاري در مستعمره سازيبه صراحت بيان مي كنند كه دولت ، برابر با شهرياري است . از نظر آنها بين شهرياري و لايه بندي فضاي سياسي رابطه ي تنگاتنگي وجود دارد و معتقدند كه سازه هاي اصلي يك دولت-ملت علاوه بر قدرت شهريار عبارتند از سرزمين و مردم.
مراد از سرزمين منطقه ي جغرافياييِ قلمروزدايي شده و مراد از مردم جريان رمزگشايي شده ي كار آزاد است.
در بخش پاياني به توصيف درباره ي قانون عنوان مالكيت بومي پرداخته شده و اين قانون ، ماشين جنگي اي قلمداد شده كه داراي تاثير قلمرو زدا بر نهادهاي قضايي و دستگاه تصرف استعماري كشورهاي داراي حقوق عرفي است ، در اين بخش اشارات جامعي نيز به مفاهيمِ تصرف قانوني ، شيوه هاي استعماري ، سيستم قضاييِ استعمار ، مفهوم شناسايي و... شده است.
قسمت پاياني كتاب دلوز و امرسياسي خود بخش قابل توجهي براي مراجعه و اخذ اطلاعات جامع در زمينه ي شرح مختصر كتاب ، آثار دلوز ، دلوز-گوتاري ، منابع و واژه نامهمي باشد.
در آخر باز هم به ارزشمندي مطالب كتاب دلوز و امر سياسي بعنوان يكي از منابع مفيد جهت آشنايي با خردِ فلسفي- سياسي ِ قرن بيستم و شناخت فلاسفه ي مطرح و داراي جايگاه در انديشه ي معاصر و نيز به ترجمه ي كم نقص و قابل تحسين آقاي محمود رافع ، عليرغم پيچيدگي هاي وسيع مفهومي در زبان ترجمه چنين اثري
اشاره مي شود و نيز به سخن ايشان در مقدمه ي كتاب : در جامعه اي كه هنوز دل به واردات خود دارد ، جز ترجمه ي اين كالا چه گزيري مي ماند؟
لینک کوتاه : |
