نيم نگاهي به مجموعه شعر « پيشامد»؛ سرودة كاظم بهمني/عبدالصابر كاكايي


نيم نگاهي به مجموعه شعر « پيشامد»؛ سرودة كاظم بهمني/عبدالصابر كاكايي نویسنده : عبدالصابر كاكايي
تاریخ ارسال :‌ 17 خرداد 90
بخش : اندیشه و نقد

نيم نگاهي به مجموعه شعر « پيشامد»؛ سرودة كاظم بهمني‏
يك سيب و يك چاقوي زنجاني
عبدالصابر كاكايي‏


«پيشامد» نخستين مجموعه شعر شاعر جوان، كاظم بهمني، در قالب غزل است كه در بهار 89 توسط نشر شاني پيش روي دوستداران ادبيات قرار گرفت.

پيشامد كتابي است با طرح جلدي نه چندان جذاب، كه در اين بحران مخاطب و ناشناس بودن شاعران جوان، طرح جدل، نخستين جاذبه و يا دست‌‌انداز است تا مخاطب در حال گذر لحظه‌‌اي بايستد و كتاب را تورقي كند.

اين كتاب 32 غزل عاشقانه را در بر گرفته است. عاشقانه‌هايي كه گاه در فضايي سنتي و با المان‌هاي كهن شعر تغزلي، مخاطب را با خود همراه مي‌كنند و گاه با نگاه، زبان و اصطلاحات امروزي و نزديك به گويش عاميانه، با مخاطب خودماني مي‌شوند. بخش اعظمي از غزل‌هاي اين كتاب داراي همان فضاي شناخته شدة عاشقانه فارسي است؛ با معشوقي اثيري و دست نيافتني كه عاشق در دوري‌اش مي‌سرايد؛ در حسرت حتي نيم نگاهي و گاهي مرگ خود را مي‌طلبد در اين فراق. اما لحن خودماني، نزديك به گويش عاميانه و سرشار از اصطلاحات امروزي، غزل‌هاي عاشقانه بهمني را براي مخاطب جذاب مي‌كند. اين لحن حتي فضايي فراهم مي‌آورد كه معشوق را از آن جايگاه دست نيافتني به راوي و مخاطب نزديك مي‌سازد.‏



همچنان كه برگ خشكيده نماند بر درخت

مايه رنج تو باشم رفع زحمت مي‌كنم

اين دهان باز و چشم بي‌تحرك را ببخش

آنقدر جذابيت داري كه حيرت مي‌كنم

‏ (صفحه 9 كتاب)

....‏

زن غساله چه مي‌ديد كه با خود مي‌گفت:

مادرت كاش به جاي تو پسر مي‌آورد!

قسمت اين بود كه يك مرتبه خاموش شود

آخر او داشت سر از كار تو در مي‌آورد

‏ (صفحه 50 كتاب)

....

روي زرد و لرزشت را از كه پنهان مي‌كني؟

‏ نقطه ضعف برگ‌ها را باد پيدا مي‌كند

‏ (صفحه 52 كتاب)

....

لايق تو خسرو بود و مايه داراني چو او

شرط بندي با كسي چون كوهكن كار تو نيست

لُب مطلب:» كار هر بز نيست خرمن كوفتن

گاو نر مي‌خواهد و مرد كهن « كار تو نيست

‏ (صفحه 54 كتاب)

....

... با مرامي كه من از تو با وفا دارم سراغ‏

‏ مي‌روي دوزخ مرا وقتي ببيني در بهشت

‏ (صفحه 56 كتاب)

....

من خودم گفتم فلاني را برايم جور كن

پس گرفتم حرف خود را از ته دل، پس بگير!

در مسير خانه اش ديشب حريفان ريختند

نعش ما را لااقل از اين اراذل پس بگير

(صفحه 66 كتاب)



استفاده از تركيب‌ها و اصطلاحاتي نظير: «رفع زحمت»، «كاش به جاي تو پسر مي آورد»، «سر از كار تو در مي‌آورد»، «نقطه ضعف»، «مايه داران»، «لُب مطلب»، «با مرامي»، «فلاني را برايم جور كن» و... نمونه‌‌اي است از انبوه اين اصطلاحات در شعرهاي كاظم بهمني كه به فرهنگ لغت عامه مردم، به ويژه جوانترها تعلق دارد كه شاعر نيز از همين نسل است و به دور از هرگونه ارزش گذاري، طبيعي است كه مخاطب جوان با اين اشعار ارتباط راحت تري برقرار مي‌كند.‏

‏ البته استفاده از اين تركيبات و اصطلاحات به ويژگي ذاتي زبان بهمني بدل شده است و برچسب نچسبي نيست كه براي امروزي نماياندن بيان با زور بر شعر چسبانده باشد. جنس نگاه شاعرِ «پيشامد» به دنياي پيرامون و همچنين به كار بردن اصطلاحات عاميانه، فضايي طنزآلود و يا لحني نه چندان جدي به غزل‌هاي كاظم بهمني داده است كه از وجوه بارز اين كتاب است:



دوستي با تو ميسر كه نشد نقشه كشيدم

با رفيقان شما دوست شدن فلسفه دارد...

...آمدي بر سر قبرم، نشد از قبر درآيم

تازه فهميده ام اين بند كفن فلسفه دارد

(صفحه 62 كتاب) ‏

‏....

مي رسد يك روز فصل بوسه چيني در بهشت

روي تختي با رفيقان مي‌نشيني در بهشت

تا خدا بهتر بسوزاند مرا خواهد گذاشت

يك نمايشگر در آتش، دوربيني در بهشت

‏ (صفحه 55 كتاب)

....

به كشته مرده‌هاي تو قسم كه چشم محشرت

‏به خاطر معاد تو اجل ارائه مي‌كند

«رفاهِ» دست‌هاي تو شنيده ام به تازگي

براي جذب مشتري بغل ارائه مي‌كند

‏ (صفحه 32 كتاب)

....

آيا تو هم با چشم باز و خيس از اشك

خواب كسي را روز و شب بيدار ديدي؟

رفتي مطب بي‌نسخه برگردي به خانه؟

بيمار بودي مثل من، بيمار ديدي؟

حقا كه با من فرق داري لااقل تو

او را كه مي‌خواهي خودت يكبار ديدي

‏ (صفحه 28 كتاب)

....

مانده ام روزي اگر باز بيايي به زمين

‏ چه بلايي به سر «اهل نظر» مي‌آيد؟‏

مانده ام لحظه ي پيچيدن عطر تو به شهر

ملك الموت پيِ چند نفر مي‌آيد؟

‏ (صفحه 14 كتاب)‏



اين جدي نگرفتن، يكي از ويژگي‌هاي بارز شعر جوان امروز است كه شاعر جوان به نمايندگي از نسلي كه بخش اعظمي از جامعه را در بر گرفته، با مسائل و پديده‌هاي پيرامونش، گاه با شوخي و برخوردي سرسري و نه چندان جدي و شايد بتوان گفت غير رسمي ارتباط برقرار مي‌كند. نگاهي اين چنيني كه نمونه‌هاي فراوان در شعر جوان امروز دارد، گاه با معشوق شوخي مي‌كند و با زبان طنزآميز او را از آن جايگاه دور از دست، پايين مي‌آورد و در دسترس قرار مي‌دهد. اين بيان غير رسمي به شعرهاي اجتماعي نيز وجهي خودماني و صميمي مي‌دهد:‏



امشب بيا يك سر به خوابم ماه تابان

‏ حالي بپرس از مادر پيرت پسرجان!

ديگر سراغ از ما نمي‌گيري، كجايي؟

شايد كه يادت رفته قولِ زير قرآن

دست تو از وقتي به دست حوريان است

كمتر مي‌افتي يادِ اين دستان لرزان

تو همنشيني با جوانان بهشتي

لطفي ندارد ديدن ما سالمندان!

شرمنده ام مادر! دلم خيلي گرفته

‏ ناراحت از حرفم نشو، رو بر نگردان...

*

پيش سماور رو به رويايش نشسته

مادربزرگ پير من با چشم گريان

چيزي نمي‌گويد ولي از چشم‌هايش

مي‌شد بفهمي در اتاقش هست مهمان

دارد برايش چاي مي‌ريزد ولي او

مثل هميشه لب نخواهد زد به فنجان

عطر عجيبي خانه را پر كرده شايد

عطرگلي باشد كه مانده زير باران

(صفحه 59 كتاب)



در اشعار بهمني مانند بسياري از غزل‌هاي عاشقانه شاعران جوان، تلميحات كهنه شدة شيرين - فرهادي و يوسف-زليخايي نيز مي‌توان يافت و گاه در لحن و بيان امروزي اشعار لغزش‌هاي زباني نيز به چشم مي‌خورد؛ مانند استفاده از « ناگه» در اين بيت:‏

‏ او كه مي‌خواند تو را قافله ساكت مي‌شد

عمه ناگه به ميان حرف سفر مي‌آورد

‏ (صفحه 49 كتاب)



‏كه با توجه به تسلط شاعر بر وزن و استفاد? هنرمندانه از تركيبات و اصطلاحاتي كه در نگاه نخست هيچ قرابتي با زبان ادبي ندارند، اين گونه لغزش‌ها دور از انتظار است.

در پايان مي‌توان گفت كه كتاب « پيشامد» به عنوان نخستين مجموعه شعر كاظم بهمني، كتابي است خواندني با زبان امروزين و غير رسمي مختص خود شاعر با ابيات و تصاويري گاه منسجم و گاه پراكنده كه رگه‌هاي‌‌انديشه‌‌اي قابل اعتنا را در اشعار نمي‌توان يافت، و مانند بسياري از اشعار عاشقانه شاعران جوان در ارتفاع كم پرواز مي‌كند و اميدوارم در آينده مجبور باشيم پرواز كاظم بهمني را در سپهر شعر با چشماني مسلح رصد كنيم.‏



در جـمـعـشان بـودم که پـنـهـاني دلـم رفت

‏ بــاور نمي‌کــردم بــه آســـاني دلـم رفت

از هـم سـراغـش را رفـيـقـان مي‌گـرفـتـنـد

‏ در وا شـد و آمــد بـه مـهـمـاني... دلم رفت

رفــتــم کـنــارش، صـحـبتـم يـادم نـيـامــد!‏

‏ پـرسـيـد: شعـرت را نمي‌خـواني؟ دلم رفت

مـثـل مـعــلـم‌ها بـه ذوقـــم آفـريـن گــفـت

‏ مــانـنــد يـک طــفــل دبـسـتــانـي دلـم رفت

مــن از ديــار «مـنــزوي»، او اهــل فـــردوس

‏ يک سيـب و يـک چـاقـوي زنجاني ؛ دلم رفت

اي کاش آن شب دست در مويش نمي‌بـرد

‏ زلـفش که آمــــد روي پـيـشـاني دلم رفــــت

اي کـاش اصلاً مـــن نمي‌رفــتـم کــنــارش

‏ امـا چـه سـود از ايـن پشيــمـاني دلـم رفـت‏

ديگـر دلـم ــ رخت سفيدم ــ نـيـست در بـنـد

‏ ديـروز طـوفـان شد، چه طـوفـاني... ( )رفت

 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :
 

ارسال شده توسط : نسیمه ساری - آدرس اینترنتی : http://

سلام
لطفا کتاب شعر کاظم بهمنی را برای من ایمیل کنید

ارسال شده توسط : محمد بهبودی نیا - آدرس اینترنتی : http://b76.blogfa.com

سلام به صابر کاکائی عزیز
نقدت رو به مجموعه کاظم بهمنی خواندم و بهرهبردم
منتظر نگاه و نقدسازنده ت هستم
با دو شعر سپید