نویسندۀ مدرنیست و داستان مدرنیست
نازنین عظیمی


نویسندۀ مدرنیست و داستان مدرنیست
نازنین عظیمی
نویسنده : نازنین عظیمی
تاریخ ارسال :‌ 31 شهریور 99
بخش : اندیشه و نقد

 

 

 

 

نویسندۀ مدرنیست و داستان مدرنیست
با نگاهی به داستان «اناربانو و پسرهایش» اثر «گلی ترقی»
نازنین عظیمی

پسر بزرگم که به دنیا آمد بوی آدم های بالغ را می داد. بوی عرق تن آدم گنده ها را. شوهرم گفت این پسر شر است. از بویش پیداست. گفتم حکمت خداست. همه نباید بوی خوب بدهند. هرکس بوی خودش را دارد. سگ و گربه ها بوی بد می دهند اما دلشان پاک است. مرغ ها بوی گند می دهند اما زبان بسته و معصوم اند. شوهرم گفت که این پسر مغزش گندیده است. این بو از کله اش می آید، مال پاهایش نیست. چه بگویم؟ به دماغ من بوی گلاب بود. خب، من عاشقم. دست خودم نیست.
«نویسندۀ مدرنیست» در قرن بیستم با توجه به نظریۀ فروید مطرح شد. بنا به این نظریه از آن جا که هر انسانی دارای ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه است، خوانندۀ یک اثر می¬تواند هم به جنبۀ خودآگاه و هم ناخودآگاه یک داستان مدرن پی ببرد. از بارزترین ویژگی  های یک داستان مدرن این است که بیشتر به جنبه¬های درونی و یا ذهنی راوی و یا شخصیت  های داستان می پردازد و بر خلاف داستان های رئال، کمتر به جنبه های بیرونی یک اثر توجه دارد. شیوۀ روایت در داستان های مدرن و پست مدرن خطی نیست و به نوعی از سیلان ذهن استفاده می شود. البته نمی توان گفت نحوۀ بیان روایت بی نظم است. زمان در این نوع داستان هم می تواند به گذشته فلش بک بخورد و هم به آینده سیر کند. از آن جاکه بیشتر داستان های مدرن در ذهن اتفاق می افتد راوی داستان غالبا اول شخص مفرد است. چرا که این راوی بهتر می تواند خواننده را در احساسات و ذهنیات شخصی خویش دخیل نماید. شخصیت های اصلی این گونه داستان ها معمولا افراد روان پریشی هستند که از اجتماع اطراف خود گریزانند. آن ها انسان های تنهایی هستندکه تنهایی را به در جمع بودن ترجیح داده اند.
از سوی دیگر فردگرایی و تنهایی دستاورد مهم مدرنیسم است و انسان مدرن بیشتر به دنبال وضع اصول فردی است تا همگانی. خوانندۀ داستان مدرن با واقعیت های ناپیدای ذهن شخصیت ها سر و کار دارد. از این رو کشمکش در این نوع داستان ها درونی است و نشانگر تعارض فرد با خودش می باشد. شخصیت داستان معمولا فردی تنها و منزوی است و احساس بیگانگی با جامعه و حتی با خود از مهمترین مضامین مهم این نوع داستان محسوب می شود. همچنین توصیف ها همه در خدمت نوع نگاه شخصیت اصلی داستان و انتقال بی واسطۀ افکار و احساسات اوست.
«اناربانو و پسرهایش» از مجموعه داستان «جایی دیگر» نوشتۀ «گلی ترقی» است که با توجه به شیوۀ روایت، زاویۀ دید و نوع شخصیت پردازی می توان آن را در دستۀ داستان های مدرنیست در ایران به شمار آورد. نویسنده همچون غالب داستان های مدرن و پست مدرن با استفاده از تکینک هایی چون سیلان ذهن و تک گویی درونی، روایت را به کلاف در هم پیچیده ای از خاطرات بدل می¬کند و خواننده با واقعیت های ناپیدا وکشمکش های درونی ذهن شخصیت ها سر و کار دارد که نشانگر تعارض افراد با خودشان است.
درونمایۀ اصلی داستان اناربانو «سفر» است و شخصیت های اصلی هر دو مسافر هستند؛ مسافران مضطرب و سرگردانی که قرار است با رسیدن به مقصد به آرام و قرار برسند. شخصیت های دیگر نیز با عناوین باربر، مامور گمرک، مهماندار و خلبان مفهوم سفر را در ذهن تداعی می کنند.
گلی ترقی هر آن چه را که موجب می شود شخصیت های داستان به سفر بیرونی و درونی رو بیاورند از خود بیگانگی و غربت درونی می داند. او می گوید: منظور من از غربت، غربت از خود است. مرزهای جغرافیایی تعیین کنندۀ این غربت نیستند و می شود در سرزمین و خانه خود از همیشه بیشتر احساس بیگانگی کرد. از دیدگاه او، روند رسیدن به آگاهی روند فردیت است و تا انسان به این آگاهی نرسد، احساس غربت درونی او را دچار اضطرب می کند و به ناچار برای رهایی از آن به دنبال یافتن جایی یا جایگاهی  بهتر می گردد.
دو شخصیت اصلی راضی و ناراضی در این داستان وجود دارد. همراه اناربانو که او را خانم جان خطاب می کند همواره بداخلاق، عصبی،کم حوصله، خسته و خواب آلود است و در مقابل اناربانو که خوشبخت، خوش اخلاق، صبور، شاد، قانع و متواضع است. کشمکش بین این دو شخصیت بیشتر درونی است. گویی جر و بحث ها و مکالمات بیرونی آن دو همه از درون سرچشمه می گیرد و تا زمانی که خانم جان با خودش به صلح نرسیده با دیگران سر جنگ دارد. این همان نارضایتی درونی و از خود بیگانگی و غربت وجودی است که بنای داستان های گلی ترقی را شکل می دهد. و در نهایت در پی وحدت و صلح درونی شخصیت همراه اناربانو در انتهای داستان است که شاهد صلح بیرونی او با جهان هستی و دیگران هستیم.
انارش را روی میز پای تختم گذاشتم. انار محبت را می گویم. امروز از آن روزهای سبکبار روشن است. از آن روزهای نایابی که پرنده های نامرئی پشت پنجره شلوغ می کنند و همسایۀ بدعنق اخمو بر خلاف همیشه سوت زنان می گذرد و خانم سرایدار از دندۀ راست پا شده و با پستچی پیر خوش و بش می کند. قیل و قال خوش بخت پرنده ها و روشنی ناگهانی پشت پنجره را به فال نیک می گیرم و با خودم می گویم که اناربانو هم الان تنگِ دل پسرهایش نشسته، خورش فسنجانش را پخته و خستگی سفراز تنش درآمده است.
مکان، در داستان های مدرن، بیش از آن که محلی برای روی دادن حوادث یا نموداری از جایگاه اجتماعی شخصیت های داستان باشد، حاکی از حالات ذهنی شخصیت هایی ست که در آن با یکدیگر در تعامل اند. در سفر همواره با جا به جایی و تغییر مکان مواجه ایم و در جستجوی مکانی بهتر و رضایت بخش تر هستیم. مهم ترین تقابل مکانی داستان اناربانو و پسرهایش، تقابل وطن و غربت است. شخصیت اصلی داستان از وطن خود ناراضی ست. بنابراین در جستجوی مکانی بهتر راهی دیار غربت می شود بی آن که بداند مقصد نهایی و مکان واقعی اش کجاست. از سوی دیگر مقصد نهایی اناربانو نیز نامشخص است و این تعلیق مکانی در انتها به «هیچ کجایی» ختم می شود. فرودگاه و هواپیما از جمله مکان های غیر ثابتی هستند که اصطلاحا به آن ها نامکان می گویند. طبق تعریف اوژه: اگر بتوان مکان را هویت مند، رابطه مند و تاریخی تعریف کرد، فضایی که این ویژگی ها را نداشته باشد نامکان است و اصلی ترین ویژگی نامکان ها موقتی بودن آن ها در ارتباط با اقامت افراد است. شخصیت های این داستان قرار است به خانه برسند. و خانه همان فضای آشنا و آرامش بخشی است که انسان را به خود واقعی اش نزدیک تر می کند.
آن ها در گذشته محبوس نشده اند. اناربانو مدام با مرور خاطراتش خواننده را به گذشته برده و به حال بازمی گرداند. او حتی با وجود عدم شناخت و بی سوادی اش در جایی نامشخص در آینده گم می شود. زمان مدام در حال گذر است. هیچ چیز ثابت و پایداری وجود ندارد. بنابراین همانگونه که در این داستان با هیچ کجایی مواجه هستیم، هیچ زمانی یا بی زمانی نیز در این جا مطرح است که البته از دیگر ویژگی های داستان های مدرن است.
در نهایت رسیدن به خودآگاهی و پایان جنگ درونی باتکرار واژه هایی چون آرام و آرامش تاکید می شود و با فضایی آرام و ساکن در برابر فضای ملتهب آغاز داستان مواجه می شویم. معنای آرامش در پیوند با مفهوم بی مکانی و بی زمانی ضرورت سفر را برای رسیدن به آرامش و خوشبختی به چالش می کشد که این همان تقابل از خودبیگانگی و خودیابی استوار بر محوریت سفر است که از مفاهیم مهم عصر مدرن به شمار می آید.
آن ها که انار محبت را چشیده اند می دانند که با هم خواهر و برادرند و هر بار که نگاه شان به هم می افتد حسی خوب در دلشان می دود و روح آشفته شان برای آنی آرام می گیرد... تصویر محو و غبار گرفته اش مثل نقشی قدیمی پشت دالان های پیچ در پیچ خواب، آرام و آهسته دود می شود.  

 

 

 

 

 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :