نقد و تحلیلی بر داستان کوتاه "تیغ" اثر ولادیمیر ناباکوف
رویا مولاخواه


نقد و تحلیلی بر داستان کوتاه نویسنده : رویا مولاخواه
تاریخ ارسال :‌ 12 بهمن 99
بخش : اندیشه و نقد

ولادیمیر ناباکوف، رمان‌نویس و منتقد پرآوازه روسی به شمار می‌رود که با خلق آثار نوشتاری ماندگار مانند لولیتا، آتش کم‌فروغ، خنده در تاریکی و... به شهرتی جهانی دست یافت و مورد تمجید منتقدین و دوست‌داران ادبیات قرار گرفت.
لولیتا ،از آثار کلاسیک و شاهکارهای ادبیات داستانی سده بیستم محسوب می‌شود و در رتبه چهارم بهترین رمان انگلیسی زبان ،کتابخانه مدرن قرار گرفته‌است.
داستان کوتاه تیغ، یک داستان رئال و از منظر روان شناختی و جامعه شناسی ، باز پرداخت نگاه ناباکوف به جامعه روسیه و شکست آرمان های انقلاب و انفعال افرادی است که به زعم وفاداری  شان   به هسته ی  اصلی حرکت ملی ،و جهان بینی متعالی شان، در تبعید و کشتار، کنار گذاشته شدند.
وقتی ناباکوف ،۲۶ ساله بود که انقلاب اکتبر روسیه به وقوع پیوست.
این انقلاب ،در بدو امر در فوریه ۱۹۱۷ موجب خلع نیکلای دوم آخرین تزار روسیه از سلطنت شد و دولت موقتی به رهبری الکساندر کرنسکی سرکار آمد. پدر ناباکوف با این حکومت ،همکاری داشت و مسوولیتی هم در آن پذیرفته بود.
پس از چندی که میان انقلابیون اختلاف افتاد و حزب بلشویک از حزب سوسیال دمکرات کارگری روسیه به رهبری ولادیمیر لنین جدا شد، اغتشاش و جنگ داخلی و تسویه حساب های سیاسی و حزبی، روسیه را فرا گرفت.
انقلابیون ،ثروت خانواده ناباکوف را گرفتند و آنها مجبور به فرار و مهاجرت به اروپا شدند.
ناباکوف در این باره می نویسد: «برای مهاجری که از سرخ ها متنفر است… چون آنها ثروت و زمین او را غصب کرده اند، چیزی جز تحقیر محض ،احساس نمی کند، غم غربتی که همه این سال ها مرا عمیقاً به خود مشغول کرده، احساس روز افزونی است که چگونه کودکی را از دست داده ام، نه اسکناس هایم را. »
در داستان تیغ ،شخصیت سروان ایوانف و انزجار و غربتی که به زعم کوتاه بودن روایت ، به خوبی تبیین شده ،می تواند لمحه ای متاثر از حس انزجار ناباکوف از تاملاتی باشد،که بر وی  و خانواده اش وارد آمده ،
داستان تیغ  ،با ترفند توصیف در چهره و حتی استعاره ی تیغ به مثابه ی بدن، رفتار کاراکتر را برای خواننده بدیهی و تعریفی مبرهن از رفتاری به برندگی تیغ را در موتیف های صورت ذهنی ایوانف ،برای خواننده بارگذاری می کند.
هدف  این استعاره ی توصیفی ،انتقال حس چیزهاست آنگونه که ادراک می‌شوند، نه آن سان که دانسته می‌شوند؛ از این رو ،توصیف شی با افزودن بر تصوری که مخاطب در ذهن خود می سازد و زمان فرایند ادراک، از اشیا، آشنایی زدایی می‌کند.
در داستان تیغ ، تکنیک موثر در ایجاد تعلیق و تلنگر بر انتظار مخاطب  ،اشنازدایی تیغ ،با پایان داستان است.
این درهم شکنی اتوماتیزه ،از بالقوه گی تیغ به عدم فعلیت بریدن،  پازل دستیابی مبرهن مخاطب به پایان روایت را به تعلیق می افکند و این تعلیق بازخوردی روان شناختی به  پایان روایت می بخشد.
انتقام از نفس عمل ،به شکلی ترحم انگیز بر لحظه هایی که ایوانف تیغ را روی صورت بازپرس -که حالا در جایگاه مشتری زیر تیغ او قرار گرفته، _می کشد و ایجاد وحشت و هراس و تحقیر با برخورد فلز سرد را بر پوست فرد ، وضعیت پایدار روایت را ،ناپایدار می کند، تا روان مخاطب و فرد بازپرس در فضایی از وهم و انتظار، سردرگم شود.
بازتاب تصویر طاس مرد در آینه ها ، چندگانگی اوهام و و خاطرات ایوانف از گذشته و تصمیمی است که به صورت فرازی در طرح داستان ،برای مخاطب عینی می شود.
زمان به یاد اوردن و اصلاح صورت مرد و بازنمایی ذهنی ایوانف از شکنجه هایی که بر وی رفته و بازخورد آن به صورت کشش تیغ با طمانینه ای همراه با ضربه های گفتاری ،شاید به اندازه ی ده دقیقه به طول انجامیده باشد؛ اما  انگارسالها ،در بستر ضرباندار روایت ،طول می کشدبه گذشته می رود و برمی گردد، تا تحقیر و ترس در بازتاب تصاویر آینه ،مردی با چشمان بسته و مستاصل را از سلمانی به مثابه دنیای درونی  به خیابان یاجهان برون ، پرتاب کند.
تیغ ،فعل بریدن را تمام کرده و انتقام پایان یافته است.
از نگاه فرمالیست های روسی مانند شکلوفسکی،  هنر یعنی دست انداز قرار دادن در درک اسان هنر یا متن،این ترفند یا انتظار مبرهن از تیغ ،در داستان ناباکوف هرچند جنازه ای را در پایان کار برجای نمی گذارد، اما تیغ ،فعلیت گزاره ی بریدن را به انجام رسانده است و این نبوغ ناباکوف است تا با شگرد استعاره در توصیف شخصیت و انتظار بدیهی مخاطب ، با گردشی روان شناختی ،عملکرد انتقام را روایی و جهانی از تاثرات را بر روان مخاطب وارد آورد.
داستان تیغ ،داستانی آرمانی می تواند باشد، که با وضعیتی پایدار شروع می شود. ایوانف تجسم روسیه ای است که از درون پاشیده و چهره ای هراسناک دارد. اما به دنبال یافتن ارامش و جهانی است تا از شکنجه ی خود رها شود.
ایوانف که جهان ارمانی اش را گسسته و خرد شده یافته به اروپا می رود تا هیات نوینی از ارمان های گسسته اش را با عناصر ذهنی خود با شباهت سازی  قیچی و تیغ با سلاح  در بیان هیجانات فرو خورده ی اجتماعی اش ،
شکل نوینی از بریدن و اصلاح وضعیت رابازنمایی کند.
اما حضور فردی از گذشته  شکنجه گر وی در داستان، تعادل روایت و هم وضعیت روانی کاراکتر داستان را در موقعیت ناپایداری قرار می دهد،...
در داستان، کاراکترهای فرعی و روابط آنها ، پویا نیست و یک بک گراند ایستا را در روایت ،عینی می کند. و حضور آنها نمونه ای بارز ،برای توصیف  دنیای ازادی است که افراد از اجتماع خالی و در فردیت غیر اشتراکی خویش جهان درونی خویش را زیست کرده اند.
مثل ارتباط رییس ،با زن مانیکوریست و بی تفاوتی ایوانف به جهان پیرامون آنها و حضور بی تاثیر و اشیایی آدمها...
مناسبت افراد، به صورت رخدادی نیست و حادثه ی ورود مشتری ،بی هیچ امادگی ذهنی یا توصیف خاطره ای از گذشته و اشنایی مخاطب با اسیب روانی ایوانف، به صورت تصادفی صورت می پذیرد و  سرعت رویداد ذهنی و تصمیم ایوانف ، قدرت بازسازی اتفاقات و تصمیم  را از خواننده می گیرد تا پایان با کوبندگی بیشتری بر انتظار مخاطب فرود آید.
حادثه ی ورود مشتری ،با عناصر روایی دیگر داستان مثل قیچی، تیغ و آینه ها و تشریح عینی ایوانف اجزای واحد یک روایت را بارگذاری کرده اند و تشابه عملکرد ایوانف در سلمانی با تاملات و شکنجه هایی که بر وی در اردوگاه رفته،وجوه تشابه ای را تبیین می کند.
هر کنش ،به دنبال مدلول هایی است که در گذشته ی ایوانف بار گذاری شده و فرایند واکنش وی رابطه ای  با جامعه ی فروپاشیده ی روسیه بعد از انقلاب اکتبر را به صورت غیر روایی ، بازمی نماید.
تاثرات اردوگاه ها و شکنجه ها به صورت گذرا در چهره ی بازپرس در شعاع چند آینه تکه تکه به خواننده نشان داده و از آن می گذرد.
این منش ،داستان کوتاه است که گریز ها به صورت فلش های براق و جرقه مانند ،در رخدادها تبیین و خواننده را در دریافت نشانه ها آزاد می گذارد.
راست نمایی در واقعیت عینی ، به صورت نشانه ها در تاویل و توصیف نویسنده، جهانی از بینش و تاثرات نویسنده را  با خوانش خواننده ، بازنمایی و تکرار می کند.
ناباکوف ،با توصیفی که از چهره ی درهم شکسته فربه و طاس بازپرس دارد ، شکلی از درهم شکستن قدرت سوسیالیسم در بستر شکلی معیوب را با کمترین شکل روایی، بیان کرده است.
مناسبت داستان کوتاه تیغ با واقعیت ،چنان ریزبینانه و تکنیکال است که به یقین می توان گفت تیغ به زعم خرده روایت و سادگی رخداد، یک اثر ارمانی و هدفمند ادبی است.

 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :