معطر بواناتی؛ شاعر، مهاجر ستیهنده و مخالف ­خوان
دکترمحمد کشاورز بیضایی


معطر بواناتی؛ شاعر، مهاجر ستیهنده و مخالف ­خوان
دکترمحمد کشاورز بیضایی نویسنده : دکترمحمد کشاورز بیضایی
تاریخ ارسال :‌ 6 بهمن 97
بخش : اندیشه و نقد

معطر بواناتی؛ شاعر، مهاجر ستیهنده و مخالف­ خوان

دکترمحمد کشاورز بیضایی[1]

صدای روشنفکر تنها اما پر طنین است؛ آن هم به فقط به این دلیل که خودش را آزادانه با واقعیت جنبشی، با آرزوهای ملتی و با جستجوی همگانی آرمانی پیوند می دهد (سعید، 1382: 65). میرزا محمد باقر بواناتی از چهره ­های مهاجر، شاعر و در عین حال روشنفکر، مخالف­ خوان و جنجال برانگیز دوره­ ی قاجار است که زمانی دراز از عمر خود را در مهاجرتی ناگزیر در داخل و خارج از کشور سپری نمود. وی از آن دسته  شاعران و مهاجران آگاه و اندیشمندی است که همزمان با اولین نسیم ­های نهضت و جریان بیداری در فضای منجمد و ملال انگیز این خاک به خواب رفته سر برآورده بود.

میرزا محمد باقر فرزند باقر شیدانی از مردم بوانات فارس و از خانواده ­ای دهقان و اهل زراعت بود (شیخ مفید، 1371: 599؛ دیوان بیگی شیرازی، 1366: 3/ 1637). او در برخی از اشعارش «معطر» و در بعضی «مسیحی» تخلص می کرده است (شیخ مفید «داور»، 1371: 599­؛ دیوان بیگی شیرازی، 1366: 3/ 1638). منابع و مأخذ به ویژه تذکره­ها تصویری آشفته و کم رنگ از زندگانی وی به دست داده اند. بیشتر مطالبی هم که درباره­ ی وی نوشته اند، اطلاعاتی کلی و از نوع شنیده­ ها و حرف هایی است که در باره افراد پر سرو صدا، رایج و مرسوم می شود. با اینهمه از میان منابع و مطالب، آنچه که ادواردبراون، حاجی پیرزاده نائینی و دیوان بیگی شیرازی نوشته ­اند قابل استنادترند تا مطالب و داده ­هایی که در منابع دیگر موجود است؛ چرا که افراد مذکور به ویژه براون و حاجی پیرزاده با بواناتی از نزدیک در تعامل بوده­ و بارها وی را دیدار کرده ­اند. در این میان گفته­ها و نوشته ­های براون از آنجا که وی خود انسان فرهیخته و محققی است و همچنین در نزد بواناتی تحصیل زبان و ادبیات فارسی نموده، بسیار ارزشمند است.

تاريخ­ تولد میرزا­باقر مشخص­ نيست اما احتمال مي­رود که ميان سال هاي­1230تا 1235ه.ق./1814تا 1819م.، به دنيا آمده باشد (شعاع­الملک،1380: 445). میرزا­ باقر درباره­ ی خاستگاه و اصل و نسب خود در شعر «شمسیه لندنیه» چنین سروده است:

نام سنگین چو فارس مسقط رأس است

کامم شیرین  که    فارس   شکر    آمد

نسبم ار چند از   دهـــات بـــــوانات

لندن  زیر   فنم   ذلول     کـــرآمـــد

زاده   منجـم  ولــــی فناده لنجــــم

گوش   خردمند    دهر    دُرر    آمــد

باب ز شیدان  و مــام   خود  زمزیجان

راه    دو  ساعتم    سالها   سفر آمـــد

خوش پدرآنکس که باقرش شده فرزند

خوش پسر آنکه   صابرش  پدر  آمد...

(شعاع الملک شیرازی،1380: 476-475).

 بواناتی مبادی علوم زمانه را در همان زادگاهش فرا گرفت. او در دوازده سالگی، بی اطلاع خانواده و خویشان خود از بوانات به شیراز آمد (دیوان­بیگی شیرازی، 1366: 3/ 1636؛ شیخ مفید، 1371: 599 ؛ مشار، 1340: 2/ 20) و توانست دوره ­ی تحصیلات قدیمی و مرسوم را در نزد علمای این شهر به پایان برساند.او در شیراز تدریجأ تحت تأثیر مردمان متجدد هند رفته و فرنگ رفته قرار گرفت و در پی آموختن زبان انگلیس برآمد.بواناتی با اولین برخورد با اتباع بیگانه در شیراز آداب و رسوم آنها را تقلید کرد و به پیروی از آنها لباس اروپایی یعنی کت و شلوار پوشیده و پاپیون به کار برد و عطر استعمال می کرد (رکن زاده آدمیت، 1337: 1/ 413).

روح ناآرام و متلاطم بواناتی، او را به فردی ستیهنده و مخالف­ خوان در برابر مبادی اعتقادی و عرفی زمانه سوق داد؛ به گونه ­ای که «میرزا محمد باقر تحت تأثیر چنین افراد و بسبب حس تجدد طلبی و آزادی فکری به تقلید آنها لباس فرنگی می پوشید، بی هیچ پروا و ملاحظه سخنان تندی در ردّ افکار ارتجاعی و اعمال استبدادی و خرافاتی دینی و اقوال علمای مذهب بیان می کرد، طبعأ این گونه حرکات و سخنان بر علمای شهر و بر مردم متعصب عصر گران آمد» (افشار، 1342: 31-29). برچسب بی دینی و اباحه­گری در شهر او را به «باقر کفری» مشهور کرد (پیرزاده­ ی نائینی، 1343: 209-208). سرانجام جمعی از علمای شیراز به شهادت مشهود بر دعواهای باطله­ ی او قصد قتل وی را کردند. بواناتی در کمال اضطراب قسم­ها خورده و خود را از اتهامات وارده مبرا نمود؛ (شیخ مفید«داور»، 1371: 599) با اینهمه در اثر فشارها و تهدیدها و از بیم جان ناگزیر شد به بوشهر فرار کند. بواناتی از شیراز به بوشهر عزیمت نمود و در آنجا به مترجمی کنسول­خانه­ی انگلستان استخدام شد؛ اما پس از چندی به انگلستان رهسپار شد (بامداد، 1351: 2/ 214-213). بدین ترتیب بواناتی سالهای درازی از عمر خود –نزدیک به سی سال- را در کشورهای خارجی نظیر: انگلستان، هند، بغداد، بیروت و مصر سپری نمود. سرانجام بواناتی پس از چند سال توقف و اقامت در لندن، کامبریج و عثمانی به تهران عزیمت نمود و در خانه­ی خود مکتبی تأسیس کرد و کودکان غنی و فقیر و مسلمان و یهودی و ارمنی را به رایگان فارسی، عربی و انگلیسی می آموخت (رکن زاده­ آدمیت، 1337: 1/ 416).زمانی که ناصرالدین شاه، سید جمال الدین اسد آبادی را از ایران تبعید کرد، وی دستور داد تمامی همفکران و مریدان او را نیز به زندان بیندازند. میرزا باقر خان نیز در زمره­ی همین مریدان سید جمال بود که به زندان انداخته شد. پس از چندی میرزا اسماعیل پسر میرزا باقر با توسل به امین السلطان و به وساطت او از ناصرالدین شاه توانست پدر را از زندان آزاد نماید. پس از آزادی میرزا باقر از زندان، ناصرالدین شاه دستور داد ماهی یک هزار تومان مستمری برای وی برقرار سازند و میرزا برای تبلیغ دین اسلام به انگلستان عزیمت نماید (رکن زاده آدمیت، 1337،1/ 417-416). اما میرزا باقر بعد از رهایی از زندان به بیماری وبا مبتلی شد و بر اثر آن کمی بعد، در حدود سال 1310ه.ق./1892م.، درگذشت (­شعاع الملک شیرازی،1380: 472؛ رکن زاده آدمیت، 1337، 1/ 417­).

 جایگاه فکری و فرهنگی میرزا باقر بواناتی

میرزا باقر از معدود روشنفکران و مهاجرانی است که بخش عمده­ی زندگیش را حتی در مهاجرت به تحقیق، نوشتن و تدریس سپری نمود. شیوه­ها و طرز درگیرشدن میرزا با مسائل اجتماعی، سیاسی و اعتقادی از وی شخصیتی متناقض «پارادوکسیکال»، چند پهلو و نامشخص ساخته است.  او در ادب فارسي و تاريخ اديان و آراي ملل و نحل اهل مطالعه و ابتکار و تصرف بود.از وی  نوشته­ها و تألیفاتی بر جای مانده که ازجمله ­ی آنان که به صورت مستقل به چاپ رسیده می­توان به «شمس لندنیه» و «سدیره ناسوتیه» اشاره نمود. بواناتی در این دو اثر مذکور با زبانی سنگین و پر از استعاره و در عین حال آشفته، از مسائل مذهبی و کلامی ادیان و مذاهب مختلف اشاراتی به میان آورده است. در قصیده­ ی «شمس لندنیه» با زبانی تلویحی و مبهم به برخی از رویدادها و وقایع سیاسی و تاریخی این دوره همچون: قدرت طلبی و دست اندازی روس­ها و انگلیسی­ها در ایران و تضاد منافع بین آنان پرداخته است. وی در در شعر خود وضعیت آینده ایران را پیش بینی کرده و به مردم ایران تذکر داده که که در اندیشه­ ی آینده­ ی ایران باشند. شمسیه لندنیه با این ابیات شروع می شود:

گوش    که   بانگ  نفیر  روس     برآمد

هوش که گوش از خروش کوس کر آمد

ولوله     بر زن    که  صوت هلهله افزود

سلسله     بفکن    که   فوت  شیر نر آمد

پهنه    قبچاق     زیر      دهنه      قزاق

قلزم     زخار    آهنین       لپر       آمد

 ادوارد براون با اشاره به این قصیده می نویسد: «اینک پس از سی سال وقتیکه این قصیده را میخوانم بخوبی ملتفت می شوم که چگونه این مرد اتحاد روس و انگلیس را برای تقسیم ایران به خوبی و روشنی پیش ­بینی کرده است! و این مطلب در آن زمان که بین این دو دولت رقابت شدیدی حکمفرمائی می کرد به هیچ وجه قابل قبول نبود» (به نقل از رکن زاده آدمیت،1337: 1/ 422).  بواناتی اگرچه در این دو اثر در برخی موارد، زبان را به چیستان بازی و بازهای زبانی تنزل داده است؛ اما به فضای حسی و ذهنی نامتعارف و غریبی که خاص خود اوست توفیق یافته است. خصوصأ وارد نمودن مفاهیم سیاسی و اجتماعی زمانه با نگاهی منتقدانه و مخالف خوان در برخی آثارش باعث شده که ادوارد براون از وی به عنوان اولین بانی و پیش قراول شعر سیاسی در ادبیات ایران یاد نماید.  به نظر می رسد میرزا باقر در مقام معلم و استاد زبان و ادبیات فارسی براون تأثیرات فکری و اعتقادی قابل درنگی بر وی گذاشته است. براون از تأثیر آشنایی با متون ادبی و فکری فارسی از طریق بواناتی سخن به میان آورده است: «خواندن کتب شعرای مزبور، اثری بزرگ در من می کرد، زیرا چون در زبان فارسی ورزیده شده بودم معانی آنها را بهتر می فهمیدم و نیز استباط معانی کتب مزبور برای من وسیله خوبی بود که از ناملایمات محیط متأثر نشوم و مناظر فقر و بدبختی جامعه زیاد مرا متأثر نکند. بدین معنی که افکار متفکرین و شعرای ایران، مرا نسبت به آینده و دنیا امیدوار می کرد و بدبینی را از بین می برد و می اندیشیدم که بلاخره هدف و قصد طبیعت بشری سعادت و رستگاری است» (براون، 1344: 53). براون در جای دیگر درباره­ ی تأثیرپذیریش از بواناتی نوشته است: «یکی از استفاده­ های بزرگی که من از میرزا محمد باقر کردم این بود که رساله­ ای را که در خصوص تفسیر بعضی از آیات قرآن خود نوشته بود قبل از حرکت از انگلستان به رسم یادگار به من داد. این رساله را من هنگام اقامت میرزا محمد باقر در انگلستان نزد او خواندم و مطالعه رساله مزبور خیلی چیزها به من آموخت. برای اولین بار فهمیدم که آیات قرآن، غیر از معنای ظاهری که همه کس آن را استنباط می کنند معنای دیگری هم دارد» (براون، 1334: 52). از دیگر سوی در حوزه­ی اندیشه سیاسی، بواناتی متأثر از اندیشه­های سیاسی سید جمال­الدین اسدآبادی بود. میرزا باقر یکی از دوستان سید جمال الدین اسدآبادی بود که نسبت به او ارادتی عجیب داشت. او در امور سیاسی و مبارزه علیه استبداد  با سید جمال همکاری نزدیکی داشت. ارتباط و تعامل فکری بواناتی با سید جمال، در شکل گیری جایگاه فکری و شخصیتی بواناتی و همچنین اتخاذ مواضع فکری وی بی تأثیر نبوده است. ناصرالدین شاه به جرم همین نزدیکی مواضع مشترک فکری و سیاسی بواناتی با سید جمال، وی را در اواخر عمر چندی محبوس نمود.

 و فرجام سخن اینکه: با نگاهی کلی به زندگانی بواناتی می توان به جایگاه علمی، خدمات و اثرگذاری فرهنگی وی در دوران زندگیش- چه در داخل کشور، چه در خارج کشور- واقف شد. شخصیتی که با همه ­ی مصائب، آواره­ گی­ ها، خانه­ به دوشی­ ها، کاستی­ ها وکش و قوس های زیاد و دشوار زندگیش توانست در تنویر افکار مردمی و پویایی فرهنگ جامعه ایرانی در این برهه­ ی حساس تاریخی، کارنامه ­ای درخشان از خود برجای بگذارد.

-فهرست منابع و ماخذ

-افشار، ایرج، (1342)، «ابراهیم ­جان معطر: میرزا محمد باقر بواناتی معلم زبان فارسی ادوارد براون»، مجله ادبیات دانشگاه تهران، شماره­ ی 41، مهر 1342: ص 61- 27.

- بامداد، مهدی، (1351) شرح رجال ایران در قرن 12 و 13 و 14 هجری قمری، ج6 ، تهران: زوّار.

- براون، ادوارد، (1316) تاریخ ادبیات ایران، از آغاز عهد صفویه تا عصر حاضر، ترجمه­ی رشید یاسمی، ج چهارم، تهران: مروارید.

- بهار، محمد تقی، (ملک الشعراء)، (1311) سبک شناسی، یا تاریخ تطور نثر فارسی، ج سوم، چ چهارم، تهران: امیرکبیر.

-پيرزادة نائيني، محمدعلي بن محمداسماعيل، (1342) «سفرنامه حاجي پيرزاده» چاپ حافظ فرمانفرمائيان با شرح احوال حاجي پيرزاده و توضيحات از ايرج افشار، از تهران تا لندن، ،جلد اول، تهران: دانشگاه تهران.

- سعید، ادوارد، (1380) نقش روشنفکر، مترجم: حمید عضدانلو، تهران: نی.

- شعاع شیرازی «شعاع الملک»، محمد حسین (1380) تذکره شعاعیه، مقدمه و تصحیح: محمود طاووسی، شیراز: بنیاد فارس شناسی.

- شیخ مفید، «داور» (1371)، مرآت­الفصاحه، (تذکره­ ی شاعران فارس)، تصحیح و تکمیل: محمود طاووسی، چ اول، شیراز: نوید.

- دیوان­ بیگی شیرازی، سید احمد، (1365) حدیقه الشعرا، تصحیح و تحشیه­ ی عبدالحسین نوایی، تهران: زرین.

- رکن­ زاده ­ی آدمیت، محمد حسین، (1337) دانشمندان و سخن سرایان فارس، تهران: کتابفروشی های اسلامیه و خیام.

- نواب شیرازی، حاج علی اکبر «بسمل»، (1371) تذکره ­ی دلگشا، شیراز: نوید.

 

 

 


[1] دکترای تاریخ دانشگاه تبریز .mkeshavarz_59@yahoo.com

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :