معرفی مجموعه شعر "اصلن چرا ابدن" سروده آفاق شوهانی
تاریخ ارسال : 8 تیر 93
بخش : معرفی کتاب
اصلن چرا ابدن
مجموعه شعر
شاعر : آفاق شوهانی
ناشر : بوتیمار
شمارگان : 1000 نسخه
قیمت : 7500 تومان
نوبت چاپ : اول 1392
130 صفحه
" اصلن چرا ابدن " پنجمین مجموعه شعر شاعر نام آشنای ایلامی ، آفاق شوهانی است که به تازگی هشتمین شماره فصل نامه ادبی "در گاه " نیز به او اختصاص داشت . در این فصلنامه چهار اثر پیشین او مورد نقد و بررسی قرار گرفت . این مجموعهها عبارت بودند از: تنهاتر از آغاز، تهران: نشانه، 1376 / در این نُه در سیزده، تهران: نیمنگاه، 1380 / من در این شعر آفاق شوهانی تویی، شیراز: داستانسرا، 1382/ ویرگولها به کنار! آمدنم آمده «تو» ببیند، شیراز: داستانسرا، 1388.
در این ویژهنامه آثار و گفتاری از این افراد منتشر شده است: علیرضا بهنام/ ابوالفضل پاشا/ لادن جمالی/ پرویز حسینی/ بهزاد خواجات/ منصور خورشیدی/ سریا داودی حموله/ بهاره رضایی/ میترا سرانی اصل/ علیرضا عباسی/ پژمان قانون/ مهرنوش قربانعلی/ فرهاد کریمی/ ثریا کهریزی/ احسان مهدیان/ سعید نصاریوسفی.
شوهانی همچنین درباره کتابهای تازهاش گفت: «اصلن چرا ابدن» نام تازهترین مجموعه شعر من است که در انتشارات بوتیمار منتشر شده است. این مجموعه شامل چهار فصل است با عنوانهای: آلاچیق ها از سر جمله، شما هم میتوانید این شعر را ادامه دهید،با شهرزاد این قصه منم و اما از ناگهان.
او درباره تفاوت این کتاب با کتابهای دیگرش اظهار کرد: فکر میکنم خواننده و منتقد حرفهیی در نخستین خوانش خود تمایزات این کتاب را با کتابهای پیشین من به خوبی تشخیص بدهد. راوی این کتاب برعکس راوی کتاب «ویرگولها به کنار» خشن و معترض است. البته بیشتر منظورم شعرهای فصل نخست کتاب است. فصل سوم «با شهرزاد این قصه منم» و فصل چهارم «اما از ناگهان» در واقع ادامه «ویرگولها...» است که در آن زمان نتوانستم چاپشان کنم.
شوهانی همچنین گفت: همزمان با این کتاب یک مجموعه داستان به نام «سایه در باغستان» در انتشارات نصیرا از من منتشر شده است. داستانهای این مجموعه از روایتی یکدست برخوردار است. فرم نوشتار را خارج از فرمهای معمول میبینم و میخواستم بگویم این شکلی هم میشود نوشت. البته نوشتن انواع داستان در حاشیه زندگی من در جریان است. شعر همچنان کار اصلی من است و همواره مرا بر سر شوق میآورد .
با هم خواننده شعرهایی از مجموعه شعر "اصلن چرا بدن " باشیم :
1
پشت سرم سیدی نگذار
از صبح پریدهام با این شنریز لعنتی
نرمافزار، گونهیی از خوابهایم را به هم ریخته
ادامه را پیدا کن
سر از دروغ آقایان سرک نکش
بافتن از حوالی بمبئی میروم
قیچی میشوم روی زبالههایی که خوابام نمیبرد
نگاهات را خانه خانه میشویَم
اهل کجای تنات هستم؟
قولنامه با چند نفر؟
انگشت بزنم؟
در خوابی که دور شدنام را کپی میکنم
برق میاندازم کلماتی را که پیست شده
آلاچیقها را از سر جملهی سگها بردار
بیگانهام با شما
و به شکل شراکت غضروفهایتان
شنهای لعنتی! بوی نا میدهید
تف به روزتان
و حالا که شب است بگذار بخوابم.
2
چارهی این پنجشنبههای من چیست؟
از دست من برنمیآید
من از طاقه طاقهی ابریشم
همخوابهی کرمی خونیام
هرگز! به هیچ وجه خانم! جلوتر نیا!
من موش آبکشهای آشپزخانهی عیالوارم
فصل را خرد میکنم با کاهو
که چشمهای تو را پوست کنده باشم
با رشته رشتهی تنات
اشتهای مَردمُردگیهام
میدان گمرک هرز میرود
محمدیه را دور میزند
به اعدام میرسد
فقط کارتنخوابها میدانند
حرف اول چهارشنبههام
چکهای بیمحل کوچهی شما بود
یکی از روزهایم را گم کرده بودم انگار
چندشنبه بود شاید
پیراهنام لو رفت روی طنابتان
من مرز را چگونه بگویم خانم
هرز نمیرفتم هرگز
اما وقتی که برگشته بودم
لبام به شیر لغزید
ابدن، هرگز به هیچ وجه خانم!
جمعه!؟
بفرمایید شما!
جمعه تعطیلِ تعطیلام.
4
دوست داشتنهای زمین را دور زدهام
صد بار از بالا رفتنام به خاطر توست
میغلتم به خاکِ متن
دالها نیشام میزنند
دوباره میروم از رفتن بالا
برای عطشِ جاهطلبیات مدلول میچینم،
و برای زنبارهگیات.
شیر اولین روز چهاردهسالگیام
شکلی از دال به دورم میپیچد
در اعماق درّهگیهایش
درمانده به تو فکر میکنم
به شاخههایت دست میکشم
ببین چگونه مثل کرم میلولم
خواب را آب میریزم
روزهایم نشسته بر باد
پاروزنان تا تو
دوباره میآیم از آمدن بالا
حرفها را نمیشناسی
میرود را نمیبینی
دالها را میکُشی، قرمز، سیاه
هر چه که بر سر راهات
من اما بارها گفتهام
مورچه را خط نزن
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه