قاآنی شیرازی، شاعری مهاجر و در خدمت قاجارها
دکترمحمد کشاورز بیضایی


قاآنی شیرازی، شاعری مهاجر و در خدمت قاجارها
دکترمحمد کشاورز بیضایی نویسنده : دکتر محمد کشاورز بیضایی
تاریخ ارسال :‌ 4 خرداد 97
بخش : اندیشه و نقد

قاآنی شیرازی، شاعری مهاجر و در خدمت قاجارها
دکترمحمد کشاورز بیضایی (1)


 میرزا حبیب الله، متخلص به «قاآنی» و ملقب به «حکیم» از شاعران برجسته ی ایران در قرن سیزدهم هجری است. در باب زندگانی قاآنی سندی بر جای مانده که ترجمه ی حالی از وی است. این سند که در نهایت اجمال و اختصار به قلم وی نگارش یافته، گوشه ای از زندگی وی را روشن می نماید.(2) وی در ارتباط با سال و مکان تولدش می نویسد: «مولد صوری و مقطع سرّه و مسقط رأس بنده جانی متخلص بقاآنی شیرازست؛ و چنان شنیده ام که روز بیست و نهم شعبان المعظّم سنه 1223ه.ق./ 20اکتبر 1808.، از عالم لاهوت به عالم ناسوت و از مشیمه مام در آغوش زمین قرار گرفته ام» (محجوب، 1340: 81)  پدرش محمد علی گلشن نیز اهل ادب و ذوق و اصلأ از ایل زنگنه بود (حسینی فسایی، 1367: 2/ 1126؛ اعتماد السلطنه، 1374: 279؛ نواب شیرازی، 1371: 667؛ محمود میرزا قاجار، 1346: 1/ 277).
قاآنی در ارتباط با مراحل اولیه ی زندگانی خود می نویسد: «... در هفت سالگی به مکتبم فرستادند؛ و در یازده سالگی پدرم گلشن به گلشن رضوان خرامیدن گرفت. و چون گوهر یتیم بماندم و از نعیم دنیا جز فرش حصیر و قرص خمیری هیچ نداشتم. افتقار و احتیاجم بر آن داشت که خود پدر خویش شده راهی پیش گیرم...» (محجوب،1340: 81). قاآنی تحصیلات مقدماتی و مرسوم زمانه را در شیراز سپری نمود. به دنبال آن برای ادامه¬ی تحصیلات و معلومات عالی عازم مشهد شد. وی در ابیاتی با اشاره به این موضوع، می¬آورد:
ای رخش رهنورد من، ای اسب تیز گام
تا  چند  بند  آخوری،  آخر برون خرام
از  پارس  بهر  کسب  معالی  سفر کنم
راحت کنم حرام که حاصل شود  مرام
نفرین کنم به پارس، که از  ساکنان  او
واصل نگشت  نعمت و   نگشت  کام
(قاآنی، 1336: 539-538 و 969).
قاآنی در مشهد به تحصیلات علمیه پرداخت و از هرگونه علم و هنر خطی وافر برداشت (مدرس، 1349: 4/ 388-387) عزیمت وی به مشهد منجر به تقرب و نزدیکی او به درگاه  حسنعلی میرزا شجاع السلطنه، والی مشهد شد(دیباچه نگار اصفهانی، 1272:363) و با تأسی از نام پسر شاهزاده، یعنی اوکتا قاآن، تخلص خود را که در این زمان «حبیب» بود تغییر داد و تخلص «قاآنی» را برای خود در شعر برگزید. شجاع السلطنه حامی اهل ادب بود و خود نیز گاهی از روی تفنن شعر می سرود (هدایت، 1339: 1/ 145؛ دیوان بیگی شیرازی، 1365: 3/ 1401؛ معلم حبیب آبادی، 1352: 1/ 157-156؛ شیخ مفید، 1371: 488). به دنبال انتقال و عزیمت شاهزاده شجاع السلطنه به تهران، قاآنی نیز به همراه وی رهسپار تهران شد. اقامت در تهران برای قاآنی شهرت و اعتبار را به همراه می آورد؛ چرا که وی به وسیله¬ی شجاع السلطنه به فتحعلیشاه معرفی می شود و مورد تفقد و مهربانی پادشاه قرار می گیرد.
در سال 1242ه.ق./1826م.، که حکومت کرمان و یزد به شجاع السلطنه تفویض شد ظاهرأ قاآنی نیز در این سفر ملتزم رکاب بوده و با وی به کرمان و یزد رفته است. چنین به نظر می رسد که در سال 1246ه.ق./1830م.، که شعاع السلطنه بی اجازه ی دولت از کرمان به یزد تاخته و شاهزاده عباس میرزا وی را تحت الفظ به تهران  فرستاده است، قاآنی که حامی و سرپرست خود را از دست داده بوده، به این مسافرت ها پرداخته و در همین اوقات نیز به دربار فتحعلی شاه معرفی شده و صله و مستمری و عنوان مجتهدالشعرایی یافته است (دیباچه نگار اصفهانی، 1272: 364). مقارن این احوال شاهزاده عباس میرزا (1203-1249 ه.ق./1788-1833م.،)، به خراسان رهسپار شد و حکیم را در سایه ی حمایت خود قرار داد و او در مدح وی و بزرگترین فرزندش محمد میرزا (محمد شاه قاجار)، که از آن پس تا هنگام جلوس در آن جا ولایتعهد بود قصیده ها ساخته است (سهیلی خوانساری،1328: 253). در همین زمان، به یادگیری و خواندن زبان فرانسه می پردازد و تا اندازه ی خوبی بر این زبان تسلط و اشراف می یابد.
قاآنی در سال 1251ه.ق./1835م.، که محمد شاه بر تخت نشست به تهران آمد و به حلقه ی شاعران دربار پیوست و از شاه لقب «حسان العجم» یافت و در سال 1254ه.ق./1838م.، که محمد شاه برای فتح غوریان و قندهار حرکت کرد، ملتزم رکاب بود؛ ولی چون سپاه شاه به بساطم رسید بیمار شد و با اجازه¬ی شاه به تهران بازگشت (آرین پور، 1378: 1/ 95). شهرت قاآنی روزافزون بود و پس از درگذشت محمد شاه، در دربار ناصرالدین شاه تقربی بیشتر یافت. در تهران با میرزا اعتضادالسلطنه، وزیر علوم و معارف که مردی فرهیخته و ادب نواز بود آشنا شد و از مساعدتها و توجه وی بهره مند گردید. قاآنی به وسیله ی اعتضادالسلطنه به مهد علیا مادر ناصرالدین شاه آشنا شد و به دربار راه یافت و توانست شاعر رسمی دربار شود. به دنبال آن قاآنی خانواده ی خود را از شیراز به تهران آورد و برای همیشه در پایتخت قاجارها اقامت گزید. قاآنی در سال 1270ه.ق./1853م.، چشم از جهان فرو بست (دیوان بیگی شیرازی، 1365: 3/ 1402).
- شعر قاآنی
دیوان قاآنی که متجاوز از بیست هزار بیت دارد و گویند شامل تمامی اشعارش هم نیست؛ برای این مایه عمر اندک، حاکی از قریحه ی پربار اوست. باآنکه در این دیوان شعر بلند و پست هردو هست، در این باره که همین دیوان وی را از بزرگترین شاعران عهد قاجار نشان می دهد جای تردید نیست (زرین کوب، 1363: 174). درست است که در شعر او تقریبأ همیشه لفظ بر معنی غلبه دارد؛ اما در انتخاب الفاظ فاخر و آوردن تشبیهات خیال انگیز و تعبیرات خوش آهنگ و پرجوش و خروش غالبأ آن اندازه قدرت نشان می دهد که خواننده را مسحور همان ظاهر الفاظ می دارد و چنان وی را به همین الفاظ آکنده از طنطنه و جلال مشغول می¬کند که گویی در آن حال ربودگی هرگز به یاد نمی آورد ورای الفاظ زیبا معنی ارزنده یی هم باید و نیست و این مایه سحر  بیان را  در کلام هر شاعر عادی البته نمی توان نشان داد (همان، 175). با آنکه ذهن آشفته و توفان زده ی قاآنی در آثارش، غالبأ از جریان و مسیر بی رحمانه ی زندگی شخصی وی پرده بر می دارد؛ ولی از مسائل و رویدادهای اصیل دوره ی قاجار تصویر قابل اعتنایی به دست نمی دهد. به عبارتی دیگر آثار قاآنی خصوصأ اشعارش، تجسم و رسم الخطی از مصائب و دردهای زمانه¬اش نیست و دردها و رنج¬های بشری و حتی مردم ایران در شعر وی چندان جایگاهی ندارد. او هرگاه از فقر و فاقه هم سخن می گوید از فقر و کاستی های خود  سخن به میان می آورد. چهره ی وی در اشعارش چهره ای پروتست و مخالف خوان نیست؛ چهره ی وی در آثارش چهره ای موافق و همراه با حکومت و عمال حکومتی است. در مواردی نیز که هجویه ای بر علیه عمال حکومتی سروده تنها بخاطر دفاع از موقعیت و به مخاطر افتادن منافع شخصی خود است. با اینکه در اشعار و آثار قاآنی، به رویدادها و حوادث تاریخی این دوره، چون: لشکرکشی محمد شاه به هرات، فتح قلعه ی سرخس توسط عباس میرزا عزل و قتل میرزا تقی خان اتابک، سوء قصد پیروان باب به ناصرالدین شاه و جشن و چراغانی بازار و قتل و عام بابیان و غیره اشاره شده است (قاآنی، 1336: 75؛ 160؛ 165)؛ با این همه این مفاهیم و مضامین در اشعار وی درونی نشده و فاقد اصالت و روح زمانه است.
شعر تنها کلامی زیبا نیست؛ بلکه موضع گیری نسبت به زندگی و هستی است. شعر دارای یک خاستگاه فرهنگی است که موجب غنای آن می شود و صرفأ موهبت نیست؛ بلکه فرهنگ نیز می باشد (علاق، 1388: 60). افق دید قاآنی در کلیت، فاقد اندیشه¬های متعالی، سترگ و جهانشمول است. مضامین و دستمایه های بسیاری از اشعارش چندان عمیق نیستند که ذهن مخاطب را در لایه ها و شبکه هایی از تداعی های معنایی، درگیر و مشغول نمایند. افق دید قاآنی نوعی تقلا و دست و پا زدن پریشان و عاجزانه، در زمانه و دنیای لی لی پوتی و محدود قاجارهاست. شاید از همین روست که شاعر کتاب «پریشان» را به تأسی از «گلستان» اثر شاعر همشهریش شیخ مصلح الدین سعدی می نویسد که البته تفاوت بین آنان فرسخ¬هاست. در بسیاری موارد الفاظ را چون مور و ملخ به جان هم می اندازد و در توصیف یک پدیده چنان افراط می کند که معنا فدای لفظ می شود؛ به طوری که مخاطب با دیوارهای عظیمی از الفاظ مواجه می شود و این الفاظ فرصت رها شدن خواننده را در فضای درونی اشعارش مانع می شود. با اینهمه، راز توفیق و ماندگاری قاآنی را باید در دامنه ی لغاتی گسترده شاعر و امکان استفاده از آن، اشراف و احاطه بر کلام، توصیف خیره کننده ی وی از برخی پدیده ها و عناصر طبیعی، تغزل بدیع و تازه در تعدادی از قصیده هایش، مسمط های زیبا و روان و معماری بدیع و خوش ساخت پاره ای از اشعارش جستجو کرد.
برای قاآنی، زر و سیم به مثابه ی یک معبود است؛ معبودی که زاهد و واعظ و پادشاه در پیش آن سر بر خاک می نهند و به سجده می روند:
ای سیم ندانم  تو  به  اقبال  که  زادی؟
کز  مهر تو  فرزند  کشد  کینه ی  مادر
بی یاد  تو زاهد  نکند روی به محراب
بی مهر تو  واعظ   ننهد پای   به  منبر
شوخی که به دیهیم شهان ننگرد از کبر
پیش تو سجود آرد و بر خاک نهد  سر
(قاآنی،1336: 305-302).
شاید برای همین معبود (سیم و زر) است که راه عزیمت و مهاجرت در پیش می گیرد و بخش اعظم انرژی ذوقی و هنری خود را در خدمت قاجارها و ستایش و مداهنه ی آنان  در آمد و شد به شهرهای این دوره سپری می نماید:
آن به که نمایم   سفر اندر  طلب سیم
تا کار من از سیم شود ساخته چون زر
(قاآنی،1336: 303).
ادوارد براون درباره ی هنرها و معایب قاآنی می نویسد: « قاآنی یکی از خوش آهنگترین و عذب البیان¬ترین شعرای ایران است و تسلط او بر لغات حیرت انگیز است لیکن همت و نیت عالی و اصول نجیبه شریفه در گفتارش نیست. نه تنها مردمان مقتدر را هنگام توانایی می ستاید و به آنها تملق می گوید و چون ضعیف و معزول شدند بد گفته و نکوهش می کند و حاضر است خشن ترین هجو و قبیح ترین دشنام را در گفتار خود وارد سازد. در قصاید مختلف محامد و فضائل اخلاقی حاج میرزا آقاسی صدرالعظم محمد شاه را سروده اما بعد از او قصیده در مدح امیرکبیر ساخته و اشاره به وزیر معزول کرده است» (براون، 1316: 4/ 235). قاآنی در این باره سروده است:
نسیم خلد می وزد  مگر   ز    جویبارها
که بوی مشک می دهد هوای مرغزارها
بجای ظالمی شقی نشسته   عالمی   تقی
که     مؤمنان   متقی    کنند    افتخارها
(قاآنی، 1336: 49-46).دستاورد عمده زندگی قاآنی را باید در سهیم شدن وی به عنوان یکی از شاعران و نمایندگان مهم دوره «بازگشت ادبی» جستجو نمود. «تقلید از شاعران سبک خراسانی و عراقی، اعتدال در به کار گیری آرایه های ادبی، نوعی پختگی معمولی، سادگی و روانی، تعقید، حذف های نا به جا و عدم ترتیب اجزای جمله،از ویژگی های مثبت و منفی دوره ی بازگشت ادبی است» (بهار، 1311: 719-716). سبک قاآنی، سبکی است بین سبک عراقی و خراسانی (قاآنی،1336: مقدمه/ 56). در راستای شعر دوره ی قاجارکه گرایش تام و تمام به حفظ قواعد و سنت های ادبی دارد، قاآنی نیز شاعری است که به سنت های ادبی بسیار علاقه نشان داده است اما این علاقه و وابستگی پایبندی برای او نشده است که نتواند استعدادهای شاعرانه خود را بروز دهد. به طور کلی شعر قاآنی اگرچه از حیث تفکر و محتوای در قیاس با بزرگان ادب فارسی همچون بسیاری از شاعران قاجار غنی نیست ولی از جهت کاربست ترکیب های تازه و صور خیال به ویژه تلمیحات فراوان دارای سبک خاص است.

 

[1] دکترای تاریخ دانشگاه تبریز .mkeshavarz_59@yahoo.com

[2] این سند با ذکر توضیح و مقدماتی توسط محمد جعفر محجوب انتشار یافته است.  اصل این سند که اکنون در موزه­ی آسیایی موجود است به صورت دو دفترچه­ی دوخته نشده­ی چهار و شش برگی به قطع 20×16 سانتیمتر است که در هر صفحه­ی آن دوازده سطر به خط نستعلیق روشن و خوانا نوشته شده است. این سند برای اولین بار در سال 1345ق./ 1927م.،  به اهتمام ا. برتلس (E.BERTHELS)در جزء گزارش های آکادمی شوروی منتشر شد.

 


فهرست منابع و ماخذ


-کتاب ها
 - آرین پور، یحیی، (1387) از صبا تا نیما، تاریخ 150 سال ادب فارسی، چ نهم، ج اول، تهران: زوار
- اعتمادالسلطنه، محمد حسن خان، ، (1374) المآثر و الآثار، چهل سال تاریخ ایران در دوره ی ناصرالدین شاه، تعلیقات حسین محبوبی اردکانی، در احوال رجال دوره و دربار ناصری، به کوشش ایرج افشار، ج دوم، تهران: اساطیر.
- براون، ادوارد، (1316) تاریخ ادبیات ایران، از آغاز عهد صفویه تا عصر حاضر، ترجمه ی رشید یاسمی، ج چهارم، تهران: مروارید.
- بهار، محمد تقی، (ملک الشعراء)، (1311) سبک شناسی، یا تاریخ تطور نثر فارسی، ج سوم، چ چهارم، تهران: امیرکبیر.
- حسینی فسایی، حاج میرزا حسن، (1367) فارسنامه ناصری، تصحیح و تحشیه از منصور رستگار فسایی، ج اول، چ اول، تهران: امیرکبیر.
- دیباچه نگار، میرزا طاهر اصفهانی، (1272) گنج شایگان، چاپ سنگی، تهران: بی نا.
- دیوان بیگی شیرازی، سید احمد، (1365) حدیقه الشعرا، تصحیح و تحشیه ی عبدالحسین نوایی، تهران: زرین.
- زرین کوب، عبدالحسین، (1363)، سیری در شعر فارسی، تهران: مؤسسه¬ی انتشارات نوین
- شیخ مفید، «داور» (1371)، مرآت الفصاحه، (تذکره ی شاعران فارس)، تصحیح و تکمیل: محمود طاووسی، چ اول، شیراز: نوید.
- قاآنی، میرزا حبیب، (1336) دیوان قاآنی، تصحیح محمد جعفر محجوب، تهران: امیرکبیر.
- قاجار، میرزا محمود، (1346) سفینه المحمود، تصحیح عبدالرسول خیامپور، تبریز: دانشگاه تبریز.
- محمود میرزا قاجار، (1346) سفینه المحمود، به تصحیح و تحشیه ی خیامپور، تبریز: مؤسسه ی تاریخ و فرهنگ ایران.
- مدرس، میرزا محمد علی، (1349) ریحانه الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب یاکنی و القاب، مشتمل بر ترجمه حال حال فقها و حکما و عرفا و... ، جلد چهارم، چ دوم، تبریز: شفق، کتابفروشی خیام.
- معلم حبیب آبادی، میرزا محمد علی، (1352) مکارم الاثار، در احوال رجال دوقرن 13 و 14 ه.ق، جلد یکم تا چهارم، اصفهان: انجمن کتابخانه های عمومی اصفهان وابسته به اداره فرهنگ و هنر استان اصفهان.
- نواب شیرازی، حاج علی اکبر «بسمل»، (1371) تذکره ی دلگشا، شیراز: نوید.
-هدایت، رضاقلیخان، (1339) مجمع الفصحا، به کوشش مظاهر مصفّا، بخش اول از مجلد دوم، تهران: امیرکبیر.

 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :