فصلی در جنبش های ناگهان
تاملی بر "کتاب های جلد سیاه" ، انتشارات بوتیمار
سید حمید شریف نیا
تاریخ ارسال : 29 اسفند 95
بخش : اندیشه و نقد
فصلی در جنبش های ناگهان
تاملی بر "کتاب های جلد سیاه"، انتشارات بوتیمار؛ 1395
برای پیگیران و تبارشناسان شعر امروز ایران، بررسی تحولات شعری در سایه ارزیابی و شناخت درست و دقیق اجتماع صد سال اخیر امری اجتناب ناپذیر است. شگفتی است که پس از گذشت یک قرن از تحولات ادبی که بی شک ریشه در تحولات سیاسی و اجتماعی زمانه خود داشته است، هنوز تکلیف شعر با اجتماع خود روشن نیست و حرفهای نیما بزرگ قابل تعمیم به زمانه ماست. آنچه نیما را به عنوان شاخص و نقطه شروع معرفی میکند نه از پس و پیش کردن مصرع ها و کوتاه و بلند کردن سطر هاست بلکه آن چه موهبت نیما برای ما بود، تلاش برای ساخت انسان ایرانی بود. تربیت انسانی با شناخت گستردهتر و بینایی وسیعتر به جهان پیراموناش. بهتر میدانم به صراحت بیان کنم شعر پیش از این زمان در انحصار بخش خاصی از مردم و دربار بود و سینه به سینه در طی قرنها، انسان ایرانی آن را به عنوان بخشی از هستی خود نگه میداشت. اما تحولات دوران مشروطیت زمینه بازشناخت انسان ایرانی را برایش فراهم کرد. تحصیل کردههای اروپایی و آشنایی آنها با متون منجر به خلق آثاری در مطبوعات شد که چهرهی فرهنگی مردم را تحت تاثیر خود قرار داد و و جریان نوگرایی و دگردیسی فکری را در آنها رقم زد. شاید بتوان گفت که بیداری ادبی و فرهنگی ناشی از آن تحولات سیاسی و اجتماعی در این فراز و نشیب ادبی قرنهای این بوم بیسابقه بوده است و انسان ادبی و فرهنگی قرنهای این خاک، تجربه بی بدیلی را در آن زمان کرد. شعر و نثر در عصر مشروطه به سرعت توانست نقش خود را در تحولات اجتماعی ایفا کند و خود بخشی از این انقلاب فکری شود. نگاه انسان ایرانی در حال تغییر بود؛ زبان شعر، زبان بٌرنده و تیز جلوبرندهای شده بود که در اختیار مطبوعات قرار گرفته بود و وظیفهای بیشتر از مدح و ثنای پادشاهان را بر عهده گرفته بود. وظیفه شاعر تنها وصف زیباییهای بهار آن هم، همسو با ذائقه قدرت نبود. جهانبینی و چشمانداز شاعر ایرانی در حال تغییر بود و گروهی چون میرزاده عشقی و نسیم شمال و عارف قزوینی زبان خود را از میان مردم بدست آورده بودند. جدا از این نباید به گروهی دیگر که تحت تاثیر انقلاب کارگری و اندیشههای حزب کارگری روسیه بودند بیتوجه بود. شعری که ریشه در محرومیت و دفاع از حقوق کارگران داشت و میتوان به لاهوتی و فرخی یزدی اشاره کرد. شعر در آن روزگار گويي حال و روز خوشي ندارد. همه داد از تحول ميزنند اما شعر در حال پوستاندازی است و کمکم حساب او از ادبيات منظوم جدا میشود. از "رسانه" بودن به "در رسانه" بودن تقليل پيدا ميکند و به سمت آرمانهای خويش ميخزد. "حالا ديگر شعري که در ادبيات منظوم حيات داشته و در يک همکردي با نظم ، "حمل و بار هزارساله" را به سرمنزل مقصود رسانيده، آن را بر زمين میگذارد و دنبال غايتهای خودش میرود و به ساختن خويش میپردازد؛ زيرا از آن معرفت، تهي گشته و از نقطه نظري جديد بايد خود را خلق و احيا کند، در يک سامان زيبايي شناسانهی جديد، با اسباب و لوازم و غايتي نو".
در واقع انقلاب مشروطه، گذاری در دو جهت بود؛ هم تاثیر پذیرفت و هم تاثیر گذاشت. سیاست، عطر شعر و هنر را به خود گرفت و شعر رخت انقلاب بر تن کرد و به انقلاب رنگ و سرعت بخشید. ادبیات و شعر تحت تاثیر ترجمه قرار گرفت. گویی انسان ایرانی دریافته بود نیاز به به دگردیسی اساسی در خود دارد؛ حال این که موفق بود یا نبود خارج از هدف این مقاله است و بیش از این پرداختن به این مهم در اینجا اهمیت ندارد.
آنچه مرا به پیش گفتار این مقاله واداشت، جریان شعری بود که در دهه چهل و پنجاه شکل گرفت و نامهایی چون "شعر موج نو، شعر دیگر، شعر حجم و شعر موج ناب" به خود گرفت. نگارنده این سطرها اذعان میکند که بخشی از این مقاله پیشتر در تبارشناسی مقدمهی کتاب "آذرخشی از جنبشهای ناگهان[1]" که به هستیشناسی، بررسی و شکلگیری جریان "شعر موج نو، شعر دیگر، شعر حجم و شعر موج ناب" پرداخته، استفاده گردیده است و از آنجا که این موضوع همپوشانی با آن تبارشناسی دارد، از آن بهرهها برده است. "نوري علا يکي از پيگيرترين مفسران و حاميان جريان موج نو، شعر «لولوي شيشهها»ي سپهری را آغازي براي جریان «شعر موج نو» ميداند". اگرچه همانطور که نمیتوان شروع مطلق تحولات شعری بعد از مشروطه را به نیما نسبت داد، شروع تحولات شعری جریان منسوب به "شعر دهه چهل و پنجاه" را نمیتوان به طور مطلق به احمدرضا احمدی نسبت داد. "ولي بيش ميدانيم که اين توفيق نصيب احمدرضا احمدي شد تا با کتاب "طرح" در سال 1341، به عنوان شروع کننده و مبدا معرفي شود". اگرچه بخشی از تاریخ در این مرز همیشه نادیده گرفته میشود و از دیدن و قضاوت شدن پنهان شده است، این مهم در این خصوص نیز صادق است. شاید کم لطفی باشد حضور هوشنگ ایرانی و تندر کیا و دیگرانی را که نامی از آنها در طبقهبندی "شعر دهه چهل و پنجاه" آورده نمیشود را ندیده بگیریم. در بررسی و خوانش شعر منوچهر یکتایی و تاریخ نگاشته شده در انتهای بخشی از اشعار یکتایی، این را به صراحت می توان دریافت که این تحولات پیش از کتاب "طرح" احمد رضا احمدی شروع شده بوده است:
درقلباضطرابعمومی
تويبیرونمانده
ازخانهيپرُاضطرابٍهمسایه
التماسكليداضافیدرداري
چهروزیبهحرفميكشيمرا
منهزارخانهواهمهیيرا
باآفتابزنانٍ اهلٍخانهخواب
باآفتابزنانٍ
روزٍتعطیلٍبازار. (منوچهر یکتایی)
اسامی مهم و زیادی در آن دهه به سرعت ظهور مییابند و با اینکه اکثر آنها در سنین جوانی قرار دارند اما نبوغ و تیزهوشیشان در درک مسائل اساسی شعر، آنها را پایهگذار و سازنده جریانهایی از شعر میکند که شاید کسی روزی گمان نمیبرد، همین شاعران و شعرهایی که به طور عمده توسط هزینه فردی و یا گروهی، شعرهای خودشان را چاپ میکردند و تقریبا حمایت مالی توسط ناشری نمیشدند، خواستگاه چرخش و رگرسیون عصر ما شود. عصری که بحران کتابخوانی و شعر رخ داده و شبیه یک معادله آماری، همبستگی معکوس و معنیداری بین تولید شاعر و چاپ کتاب شعر ایجاد شده است و شعر یک سرگرمی و شاعر بودن صفتی شده که بر خود میبندند (بگذریم و اقامه دعوا برای آنچه روشن است نکنیم). اسامی چون احمدرضا احمدی، بهرام اردبیلی، حمید عرفان، هوشنگ چالنگی، بیژن الهی، پرویز اسلامپور، یدا... رویایی و ... . اما قائله تنها بر همین نامها ختم نمیشود. نامهایی که در تاریخ ادبی عصر ما مورد بیمهری وسیعی قرار گرفتند و ادبیات نام آنها را ندیده گرفت و توجه شایانی به حضور و تاثیر آنها نکرد. نامهایی چون ایرج کیانی، هوتن نجات، منوچهر غفوریان، مهرداد صمدی، راحا محمدسینا، طاهره بارهئی، نصیر نصیری، محمد مالمیر، مجید نفیسی، م. نوفل قاسم هاشمینژاد، محمدرضا اصلانی، شهرام شاهرختاش، محمدرضا فشاهی، منوچهر یکتایی، منوچهر نیکو، فریدون معزی مقدم و چه بسیار اسامی با اهمیت دیگری که بیش از آنکه تاثیرپذیر باشند، تاثیرگذار بودهاند و نامی از آنها در اکثر کتابهای منتشر شده 40 سال اخیر برده نشده است و گاهی حضور و تاثیر آنها انکار شده است. آشنایی نگارنده مقاله حاضر با جریان شعری منسوب به "جریان شعری دهه چهل و پنجاه" به سال 1378 بر میگردد. وقتی دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی گرگان شدم، این تحولات و جریانهای شعری مرا به خود جذب کرد. با شعر بلند "شقیقه سرخ لیلی" پرویز اسلامپور روبه رو شدم. یکی پس از دیگری رخ مینموند. تا اینکه در سال 1393 انتولوژی "شعر موج نو، شعر دیگر، شعر حجم و شعر موج ناب" که در 750 صفحه بعد از 15 سال بررسی و پژوهش آماده و به صورت صحافی شده در آمده بود و در کتابخانه شخصی نگارنده مقاله نگهداری میشد، به توصیه مرحوم قاسم هاشمینژاد پس از مشاهده و تورق آن به منظور انتشار، تحت عنوان "آذرخشی از جنبشهای ناگهان" در اختیار نشر بوتیمار قرار گرفت و راهی بازار شد. پس از آن تصمیم بر آن شد تا مجموعه اشعار این دسته شاعران که یا هیچگاه کتاب نشده بودند و یا اگر کتاب شده بودند چند دهه از آنها میگذشت و بسیار نایاب بود، به حوزه نشر سپرده و احیا شوند. شاعران پکیج اول که در بین اهالی و پیگیران شعر آن دو دهه هستند به "کتابهای جلد سیاه" معروف شدند شامل هوشنگ چالنگی، حمید عرفان، شهرام شاهرختاش، هوشنگ صهبا، علی قلیچخانی، آریا آریاپور، علی مومنی، قاسم مومنی، قاسم آهنینجان، فیروزه میزانی، هرمز علیپور و هوتن نجات هستند. در پکیج دوم اسامی دیگری قرار گرفته که به طور عمده هیچ گاه کتاب نشده بودند و فرصت نشر کتاب را نداشتهاند.
براي تبيين بيشتر و توضيح اوصاف و نقدها بهتر میدانم از خود شاعران و شارحان نمونه بياورم. نکات قابل استناد از مقالاتِ آن سالها شايد بسیار است، ولي مصاحبهاي که اسماعيل نوريعلا در مجلهی "بازار ادبي" در سال 1345 با شهرام شاهرختاش به عنوان يک بچه دبيرستاني شاعر انجام میدهد؛ از اين جهت که هم ميزان معرفت اين شاعران از کار خويش را مشخص ميکند و هم ميزان توانمنديشان را نشان ميدهد، جالب و خواندنی است:
"اکثر شعراي موج نو در پي ارائه نوعي "بينش جديد" هستند و ميکوشند تا راههای تازهاي براي بيان "روابط" موجود در اطراف خود بيابند به همين علت دست به تجربههای فراوان ميزنند... يکي از مشخصات شعر اين گروه، تخطي از عرف زبان است. مثلاً از راه نسبت دادن صفاتي به اشيا که تا کنون مرسوم نبوده است. اين صفات اغلب با وجود ظاهر ناهماهنگشان شدت عواطف و احساسات شاعر را به نحو بارزي بيان ميکند. گاه اين تخطي تا حد تغييراتي در نحوهي استعمال کلمات از لحاظ دشواري دستوری پيش ميرود" (شهرام شاهرختاش، بازار ادبی شماره 32)". همچنين در مقام زبان تصوير مهرداد صمدي در مورد شعرهاي احمدي ميگويد: "... شعر او داراي بيان تصويری است. به جاي کلمه در تصوير فکر ميکند... از اين لحاظ ميتوان او را با شعراي"تصويرگراي" انگليسي زبان مقايسه کرد" (جنگ طرفه، شمارهی 2) که در مورد اکثر شاعران موج نو صدق ميکند (شاهرختاش، بازار ادبي، شمارهی 32). "موج نو توانسته است يک ظرف جديد را بعد از شعر نو و به خصوص "شعر نيمايي" بياورد. شعر موج نوييها در عداد شعر شاعران نوسرا در نميآيد و براي خودش داراي قلمرو مستقلی است. يعني يکي از حرکتهای داخل شعر نو نيست بلکه خارج از شعر نو قرار دارد. شاعران شعر نو بيشتر تلاش کردند تمام نقايص شعر قديم را چه از نظر شکل و چه از نظر تبعيضي که به کلمات ميشد جبران کنند اما شعر آ نها هيچ وقت خارج از آن ظرفيتي که زبان شعر قديم- پيش از نيما- ارائه داده بود قرار نگرفت (پیام. بازار ادبی رشت. شماره 32).
شعر شاعران اين مجموعه در کل از يک "ابهام" نيز به عنوان يک خصيصهی ذاتي و تعمدي برخوردار است که شاعران سعي در معماري و مراقبت از آ ن را نيز در کار دارند. "ابهام يکي از عناصر اساسي شعر است و باعث ميشود تا ذهن خواننده به کار افتاده و با تفکر و تعمق بيشتري به شعر بپردازد"(همان). از طرفي در شعر شاعران موج نو "زندگي" مطرح است. ميخواهند از چيزي سخن بگويند که دائما با آن تماس دارند و گاه چنان ساده و راحت ميگويند که خواننده از فرط ناباوري آ نرا مبهم مييابد. شاهرختاش در همان جلسه بیان میکند: شاعران موج نو گاه لزوم وجود يک "وحدت کلمه" را در شعر خويش از ياد ميبردند. حتي گاهي اجزاي اشعارشان نيز داراي چنين وحدتي نيست. علت فقدان اين وحدت را شايد در "نبودن رابطهاي منطقي" در شعر في مابين اشيا دانست. اغلب شاعران از يک رابطه معني دهنده و معني کننده در شعر عاجزند.
پلاژهای عاشقانه ی غروب
با نیمکتی از ستارههای آشفته
بوسهای که رها میشود در آشنایی باد (شهرام شاهرختاش).
/////
ای طلا
ای مرگ هر چه سبز
ای جمود رویش و ماندن
با سقوط سفره هر برگ
میدهم بر باد نسیان
سیر بودن را
ای تو در آنسوی هر چه هست
اینک اینجا شاخهها را
در یبوست میتوانی دید (ایرج کیانی)
/////
وقتی از کوتاهیی سیگارم شعلهی کبریت با لبم نجوا میکند، من دود
خواب را میبلعم (م. نوفل)
/////
در اتاق نشستم که آسمان از من جدا بماند و در شیشه ادامه داشته باشد
به سادهگی اتاق فرو رفتم که در من خلاصه شده بود
آنگاه آسمان صداها را به وقتی دیگری باز میگذارد تا تجربه کند
و من در سایهام تجزیه خواهم شد (هوتن نجات)
/////
تمام دایرهها
ناگاه
چرخیدند
و گلهای پشیمان
دوباره غنچه شدند
کنار تب گلها
و شکلهای نساخته ابرها
هنوز ست نامت
فقط یکبار
به هر جا که میخواهی
نگاه کن (منوچهر غفوریان)
از این میان گل بوته "شعر دیگر" چهره نمایان میکند. شاعران مطرحی چون بیژن الهی که خود از موج نو برخواسته، تا محمود شجاعی، هوشنگ چالنگی، حمید عرفان، و... ،که گروهبندی کردن آنها در یک گروه کاری نادرست و بیفاید است، در مطبوعات دهه چهل آثارشان به چاپ میرسد و به تجربههای تازهای از همین موقعیت تازه روی میآورند. ساختار زبان فارسي در دورههای ادبي نثر گذشتهی فارسي که موجد قابليتهای اين انتقال بود خواه ناخواه در "ادبيات ديگر" بروز کرد. ادبیاتی که با "الهی" سعی میکند که گوشهی چشمی طولانی ولی از پستو و پیوسته به تحولات شعر پارسی و رخدادهای آن داشته باشد و بر ساختههای تاریخی، تحول را برای نظام معرفتی جدید دستمایهی خود قرار بدهد. بنابراين، برخي اصطلاحات، واژهها و ترکيبها وارد شعر جديد فارسي ميشود که اگر از ادبيت خالی است اما بار تداعي معاني از فرهنگ اجتماعي و تاريخ با خود ميآورد و بينامتن شکل یافته نوعي غريبگي براي شعر به ارمغان ميآورد.
در خندههای فراخ اره
که براي نمودن دندان بود (بیژن الهی)
/////
بهار را ميگستراني و نميداني
که اين بي حوصله جز پريشان کردن نميداند (هوشنگ چالنگي)
/////
در منکسرترین خانهها
که بستانهای معلق، به تماشا در سقف
نشسته بود
هیولا را یافتم در قاب مخدوش میلاد
که با آواز شیپورهای فولادی متبرک
میشد (محمود شجاعی)
شعر "حجم"سومین جنبش سریع از حرکتهای جریان شعری در دهه چهل و پنجاه محسوب میشود. آنچه به نام حرکتِ واقعیت در سیالیت ذهن جاری میشود در صراحت بیان، فاصلهگذاری و درک صریح روابط شاعر با پیراموناش نهفته است. روابطی که در لایههای خود با تخریب لایههای موجودش به تلاشی در جهت زایش فرزانگی ختم میشود. زایش فرزانگی و خلق اضلاع معرفتی است که نه فقط در حیطه واژگان و “شکل” ایجاد میشود بلکه آنچه این فرزانگی را به اتفاقی مجرد تبدیل میکند کوتاه کردن فاصله بین اشیاء و غایتمندی تصاویر اشیاء در ذهن شاعر است. جهان اطراف شاعر جهان فرزانگی اشیاء است و کشف این فرزانگی، کشف غایتمندی جهان است. شعر حجم در رؤیایی به يک تکنيک نخبهگرا ميرسد، يک رفتار در هندسهی کلام که رعايت مناظر و مرايا، کمپوزيسیوني ارائه ميدهد که آن لذت ديداري و شنيداري به صورت ذوقي، خواننده را به حظ ميرساند. اين تکنیک واجد ارائهی يک روش و بيشتر منش در "تکنيک و بيان" است که حيطهی صناعات، بدایع و بدعتهایش در يک دايرهی تعريف شدنی، تبدیل به حوزههایی با قابلیت کاربرد و تکرار میشود. پس بيش بدانيد که رفتار حجم، در شعرهای ديگران (غیر از یدالله رویایی)؛ رفتاری تکنيکي ست که اگر چه قابلیت تعميم خویش را حفظ میکند؛ اما این ایراد نیز بدان وارد است که در درخشانترین بارقه نیز، "سايههای از رويا" را در خود بنماياند.
و اما "شعر موج ناب" که رستنگاه زمانی آن برای اهل فن پوشیده نیست و اشاره مختصر کفایت میکند "تنها چند خط کوتاه و مختصر مرحوم منوچهر آتشی در مجله تماشا که جهت معرفی شعر شاعری تازه به نام "حمید کریمپور" نگاشت، کافی بود تا شروع تاریخ رسمی و کتبی "شعر موج ناب" برای امروز ما باشد". "جوانترهايي که پس از دغدغهها و دعواهای هنر براي هنر و شعر تعهد و همچنين سطر پردازيهای مرسوم موج نو، راهي تلفيقي و ميانهرو را انتخاب کردند" (شریف نیا، رئیسی؛ آذرخشی از جنبشهای ناگهان. 1393) . بعدها دیگرانی در مقالهها و مصاحبههای خود اشاره داشتند که شعر موج ناب خواستگاه "شعر دیگر"ی دارد و منشا آن "شعر دیگر" است، با این حال نگارنده این مقاله در ادامه آن رویکرد، شعر موج ناب را شاخهای تعدیل یافته از جنبشی میداند که در در ابتدای دههی چهل به نام "موج نو" مطرح شد و شکل گرفت. در حقیقت شعر موج ناب سرچشمههایی از جریان شعر دیگر را در خود داشت اما "شعر دیگر"ی نبود اما از پیشنهادهای شعری آنها بهره برد و به ذکاوت، مرحوم آتشی این را دریافته بود و زمینه معرفی آن را فراهم کرد. شاعرانی از جمله آریا آریاپور، هرمز علیپور، سیروس رادمنش، فیروزه میزانی، سید علی صالحی، یارمحمد اسدپور، محمد مهدی مصلحی، ... . در دهه شصت و اوایل هفتاد کتاب "شعر به دقیقه اکنون" در سه جلد منتشر شد و به شکل گستردهتری شعر این دست شاعران را معرفی کرد. از ویژگیهای جدی شعر موج ناب که به زعم نگارنده ریشه در "شعر دیگر" دارد، دیدارهایی بین واژگان است که ماحصل ذهن خلاق و پویای شاعر است و عناصر طبیعی را در ذات خود معنایی معرفتی میدهند. این همان مفهوم "دیده اندرونی" است که در بین همه تجربههای انسانی، تجربهای ممتاز و البته دیگرگون از خود نشان میدهد چرا که به ذات معنایی از تجلی الهی بر میخیزد.
در موسمی که
عریانی دود
چشم را میزند
نابینایی
نوبتی میگردد
و آنکس که گوری را
طاقت نمیآرد
با تبسم
پاهای دل را
قطع میکند (هرمز علیپور)
/////
بر ارتفاعی که مرا بردهای
گریزی جز پرواز نخواهم داشت.
در نگاه کودکانهام
هیاهویی ست
کز دهان مرگ برخاسته (یارمحمد اسدپور)
/////
بی آنکه کورانی
از دور
دریچه باشد
باید
در چارسوی بسته
تنها بود
بی آنکه آسمانی داشت
و چشمی
که در کفن پلک
رویای آفتاب بیند
هنگام که از سپیدی آغاز
تا کبودی پایان
بغضی نشسته است (محمد مهدی مصلحی)
جریان "کتابهای جلد سیاه" انتشارات بوتیمار که در قالب "جنبشهای ناگهان" منتشر شده و بخش دوم آن نیز در راه انتشار است، در واقع با هدف به تحقیق در آوردن و ارائه نمونه کتابهایی از آن حلقهی شعری نادیده گرفته شده نیم قرن اخیر، صورت پذیرفته است و از هرگونه قضاوت و تلاش جهت به حق نشاندن اجتناب میکند و بر این جمله گرانبهای نیمای مردستان باور دارد که " آنكه غربال به دست دارد از عقبِ كاروان ميآيد " و به قول محمد عظیمی "روزي كه به حسابِ هنر رسيدگي ميشود، حسابِ شعرهايي با اين صنف هم معلوم است. آن روز با آيندگانِ ديگر است كه به روي خاكِ ما راه مي روند و ما از اسم و رسمِ آنها خبري نداريم. اما چشمهاي آنها به آنهايي است كه پيش از آنها رفتهاند... آنها با خواندنِ سبكها ، مردهها را خواهند شناخت. آني كه خشتي برداشته و آني كه بنياني را تكان داده، از ريشه گرفته. اين توفيق به كمك توفيقهاي ديگر براي او بوده است، بدون اينكه بخواهد بنماياند كه بوده است".
سید حمید شریف نیا
14 مرداد 1395
[1]- شریف نیا، سید حمید. رئیسی، ابراهیم. آذرخشی از جنبش های ناگهان: انتولوژی شعر شعر موج نو، شعر دیگر، شعر حجم و شعر موج ناب. انتشارات بوتیمار؛ تهران، 1393
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه