غزلی از شهرام زارعی


غزلی از شهرام زارعی نویسنده : شهرام زارعی
تاریخ ارسال :‌ 14 دی 90
بخش : قوالب کلاسیک

با پنجشنبه ها به تفاهم رسيده اي

از روزهاي ديگر هفته بريده اي

پيش از غروبت از همه ي دره هاي سبز

يك آسمان ستاره و گيلاس چيده اي

كالسكه اي نشسته و در انتظار توست

كالسكه اي سفيد كه در خواب ديده اي

كالسكه را طلوع سحرگاه مي كشند

قوها ، در امتداد انار رسيده اي

خوابي عجيب روح تو را پاك مي كند

خوابي كه در اسيري دنيا  نديده اي

 *               *                  *

شب آمدو جزيره ي خورشيد غرق شد

با صورتي دميده و خون جهيده اي

نوري تمام حادثه  را پشت سر گذاشت

از سمت يك شهاب به اين سو دويده اي

حالا... فلوتي از دل مهتاب مي سرود

انگار تا حوالي آنجا رسيده اي 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :
 

ارسال شده توسط : شهرام زارعي - آدرس اینترنتی : http://ww.shahramezarei.blogfa.com

با سلام خدمت عزيزان در پاده رو و همچنين دوست عزيزم جناب آقاي حسنوندي
دوست عزيز من! غزلي كه در پيش روي شماست بعد از نقدهاي سازنده ي شما و ديگر صاحب نظران عزيز تغييراتي كرد كه نسخه ي اديت شده ي آن در وبلاگم قرار دارد
با احترام

ارسال شده توسط : امیر حسنوندی - آدرس اینترنتی : http://meanhaiku.blogfa.com

سلام خدمت دبیران تارنمای پیاده رو
و سپاس از دعوت ایشان
جناب شهرام زارعی را دورادور بنا به غزلیات بساتر زیبایشان می شناسم و همواره غزلهایشان را خوانده ام و لذت برده ام. یادم است این غزل ایشان را چند ماه پیش خوانده ام و نقدی بر آن نوشتم که از حضور شما خواهد گذشت:
غزل شما را به دقت خواندم. ظاهرن و حکمن موضوع آن مهدویت و ظهور منجی ست. و برای شروع وبلاگ موضوعی خجسته برگزیدید و آن هم در شب به خصوصش.
اما ای کاش پا را فراتر می نهادید و به یاد خدای او مطالبتان را عرضه می داشتید که البته یک پیشنهاد بیش نیست.
هرچند تخصص بیشتر بنده بر شعر کوتاه است اما از نگاه کوتاه خود تفسیر و تحلیلی از غزلتان ارائه می دهم:
بیت ابتدای آن که انگار شاه بیت شماست و شعرتان را بر اساس آن سروده اید. از نگاه کوتاه من به جای واژه ی بریده می توان از واژای دیگر استفاده کرد مانند ندیده ای
بیت دوم را زیبا دیدم
بیت سوم: تکرار کلمه ی کالسکه توی ذوق می زنه سه بار به نظر شما زیاد نیست. هرچند کلن با حضور این واژه مخالفم. می توانستید کلمات سنگین و جزیل تری بیان می کردید مانند: محمل، کجاوه یا...(سفید و دید هم یک قافیه درونی حس می شود که برای غزل سرودن کمتر دیده ام
انار رسیده استعاره ی زیبای از طلوع خورشيد است
این مصرع را زیبادیدم: (شب آمدو جزيره ي خورشيد غرق شد
تکرار قافیه در غزل جایز نیست مگر معنای متفوت دهد اما شما رسیده را در غزل دو بار به کار برده اید! در مثنوی این عمل مجاز می باشد.
به نوعی دیده و ندیده همینطور.
به جای کلمه ی حالا در آخرین بیت می توان (اکنون) که ادبی تر و شعری تر آن هم برای غزل انتخاب کرد.
در کل امیدوارم موفق باشید لذت بردم
مانا باشی