غزلی از سید اکبر سلیمانی
تاریخ ارسال : 24 آبان 91
بخش : قوالب کلاسیک
دو چتر ساده و عاشق، دو دست پاک و نجیب
دو چترسایه هم را همیشه در تعقیب
دو چتر آبی و قرمز، چهار چشم قشنگ
و دستهای موازی، و شانه های اریب
به رغم حادثه های کمین نشسته به راه
و جاده های همیشه پراز فراز و نشیب
چقدر شانه به شانه ، به پای هم رفتند
به روی جاده، دو عاشق،دو دل، دو نیمه ی سیب!
***
و آسمان حسود، آسمان بغض آلود
و آسمان دو دستشهمیشه در تخریب
تمام بغض خودش را به چتر ها کوبید
سکوت جاده عقب رفت با صدایمهیب
غروب دهکده از عمق فاجعه، پر شد
و عشق مثل همیشه، کشیده شد بهصلیب
***
کنار جاده دو عاشق، دو دست خون آلود
دو چتر صاعقه خورده، شکسته،خیس، غریب...
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه