غزلی از راحمه شهریاری
تاریخ ارسال : 12 بهمن 89
بخش : قوالب کلاسیک
دوست دارم گناه را ،آری من به این افتخار مانوسم
هرچه گفتی نکن عذابی هست،نه شنیدم نه فکر افسوسم
نه که لجباز باشم اصلا، نه، نه که حرفی خلاف تو بزنم
پایه ام از اساس کج بوده است، گرچه همتای برج کاووسم
من که خفاش زاده بودم تا چشم خورشید را بسوزانم
پای من لیز خورد و حالاهم ناگزیر از نگاه فانوسم
دوست دارم گناه را وقتی پای عفو تو در میان باشد
حس قربت سبک شدن دارم لب ابلیس را که می بوسم
لب ابلیس را که می بوسم نیتم قربتا الی الله است
نقل همدستی من او نیست ،بی گناهم سوای طاووسم
من که مومن به ذاتتان هستم، ولی از کار خود پشیمان نه
قصه گرگ وتوبه اش شاید ، بگذرم از گناه می پوسم
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه