غزلی از حسین تقلیلی
تاریخ ارسال : 21 دی 89
بخش : قوالب کلاسیک
ماه وقتی هدفش حمله به انسان باشد،
دهن قافیه باید پر لیوان باشد!
کو زبانی که بخوانی تو و لب پرنشود
کودهانی که به اندازه کتمان باشد!
مگراین شیفتگان را توبه اندازه دهی
هرکه اندازه ننوشد زتوحیوان باشد
باتوپیمانه کشیدن به تظاهر سخت است
هرکه را خواندن چشمان تو آسان باشد!
ماخرابیم ازآن چشم وتو خود میدانی
خواجه باید نظرش درپی ایوان باشد
هرکه شاهین ترازوی تو شد بی تاب است
هرخسارت زده را چشم تو میزان باشد
کاش حکم توبر این می زده جاری بشود
تا ابد داوری دهکده با خان باشد!
حکم سبز توبماند قلم خان برود
کاش بردهکده ها این برودآن باشد
گردن برف شما گردنه را حیران کرد
پس طبیعی است که دریاچه پریشان باشد!!
ما ندیدیم مهی مثل توعاشق درعقل
یا کسی مثل شما عاقل و داغان باشد!
خانه ای ساخته ام آجرش ازنان ونمک
چه کسی دیده دهی آجرش از نان باشد!؟
گوی هرجابرود چشم تو میدان دار است
شهرداری هنرش کشف دو میدان باشد
چشمه چشم شما کاش نبندد سر خم
این هراس همه کاسه به دستان باشد
تا که هر بی سروپا طالب جامت نشود
کاش مطلوب تو زیشان طلب جان باشد...
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه