غزل هایی از مریم جعفری آذرمانی
تاریخ ارسال : 28 اسفند 92
بخش : قوالب کلاسیک
1
نصیبی نداریم جز داغداری
هم از شادمانی هم از سوگواری
به جُرمِ همین خوابِ خرگوشی اما
چه کردند با ما سگان شکاری!
تنی مانده تنها به دیروزمان خوش
که از ما سری بود در سرشماری
زمینگیرِ بختآزمایی شدیم و
بلیتی نداریم جز بیقراری
چه تقصیر دارند دستان تقدیر
اگر خوب بردیم در بدبیاری
2
منم آن زوج خوشبختی که هم میشد پدر باشم
هم از تنظیم احساساتِ مادر باخبر باشم
برای رفعِ تنهایی، تحمّل کردم اینها را
که میخواهند حتّا در خودم هم مستتر باشم
عصبهایم ترک خوردند پس تصمیم من این شد
که بیغیرتتر از این چوبهای خشک و تر باشم
پس از بیغیرتی حتّا، به جُرمِ چشم و دل سیری
نشد در سفرههای لاشخورها معتبر باشم
چه دشوار است فصل خودشناسی در کلاس من
که هر لحظه خودم را میکشم تا زندهتر باشم
3
با جیغهای پیاپی جر دادهاند آسمان را
گوشی نماندهست در من تا بشنوم دیگران را
زندانیِ استخوانم در دادگاهی طبیعی
وقت ملاقات من سوخت آتش کشیدم زمان را
قاضی! ندیدی چگونه مردم مرا گرگ کردند؛
با خندههایم دریدم خطهای قانونِشان را
از تیرهی سربلندان، وحشیترین نوع بودم
دندانهی شانه کردم هر تکهی نردبان را
ای عشقِ بیرون نشسته، از گودِ نفرتنشینان!
تو لقمهی من نبودی، وقتی که خوردم جهان را
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه