شعری از یونس معروف نژاد


شعری از یونس معروف نژاد نویسنده : یونس معروف نژاد
تاریخ ارسال :‌ 2 مهر 89
بخش : شعر امروز ایران

تن من - زن


زن با تنم دويد

من نفر به نفر مي روم با سه تا ماه گرد

ذهنم از نقش هاي عتيق پي برده به تصوير نيمه اي از زن با قيافه ي مرگ هاي مقتولي که با حالتي اين شعر عاشقانه در آمد

من ِنفر به نفر زن ها-تن ها را يکي يکي شمردم و با نواهاي اصيل دورهاي ناتمام زمين را زدم

گزاره ها جفت نمي شوند توي متن – ريزه هاي برف قرن هاي سه تا ماه گرد که ريز ريز مي کردم آخرين نقاشي هاي کمال الملک را از زني به يادم مي آورد

از شبي که سه تا ستاره مي کشم و ماموران جناحي عکس هاي تنم را به تنم نشان مي دهند مي ترسم

تن رفته گفته: زير پولک ماهي ها سرد است تا جفت جفت نشوند در قرار دورهاي ماه به دور تو

نقش ها پس پس رفتند تا انتها انتهاي نقش ها تا وادي هفتم هم به جايي نرسيد

افق هاي نقاشي داد من از روز هاي باراني است

مني که سيگار نگرفته اي را از بالا مي آورم بالا؛ بالا گفتند: هفت هشت نه مردن من از شماره ي هفت رد شده بود من از کجاي مردن تن در مي آورم

آنکه صبح از پاهاي ريده ي تن عکس مي گيرد در ديشب زمستاني به افق رسيده زن را ديده

و ديواري کشيده از آن سر دنيا تا برسد به تو تو از خواب دهانه هاي زاگرس بلند مي شوي و من به تن از دست رفته ام نرسيده ام

و از ديوار ترک خورده پنج شاخه ي گل سرخ در آمده مي روم روي گل پنجمي تو مي آيي نزديک من مي افتم مي ميرم

تن رفته نقش ها را بکشد پس ِ آفتاب مي افتد روي سه تا ماه گرد نقش هاي عتيق را مي داند شده مقتول اين تابلو- زن با تن خودش مي دويد

 

 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :
 

ارسال شده توسط : زکیه سهولی - آدرس اینترنتی : http://

مدتهاست اشعار زیبای شما را نشنیدم،مثل همیشه خیلی عالی بود......