شعری از یونس رضائی
برگردان : محمد بایزیدی
تاریخ ارسال : 3 بهمن 93
بخش : ادبیات جهان
یونس رضایی از شاعران صاحب سبک کردستان است. از وی تا کنون مجموعههایی به زبان کردی منتشر شده است و گزیدهای از شعرهایش به زبان فارسی توسط آرش سنجابی به نام " و من عاشقانه انبوه میشوم" منتشر شده است. منتقدان کرد از وی به عنوان شاعر لحظههای همیشه نام بردهاند. جدا از زبان ویژه و اسلوب نوشتارش، نگاه او به مسائل اجتماعی و فرهنگی گسترده و وسیع است. از تحولات سوریه و عراق گرفته تا اسید پاشی به دختران ایرانی در شعر او بازتاب پیدا کرده است. شعر زیر نمونهای از آثار این شاعر است که معضل اجتماعی اسید پاشی را در آن شاعرانه به چالش کشیده است.
متن زنی در حاشیهی اسید و زیبایی
(زیبایی اضطراب خیابان است؛آیهی سوم شب...در تاویل باد)
شاعر : یونس رضایی
مترجم : محمد بایزیدی
در سیمایت جنگل لکه لکه ... ناخواناتر
و راهها؛آه.. گم شده سپیده
قبل از سرودی زرد بر اعصاب شهرها
در روایتم زیباییات را دوباره برزبانها ... ای تک درخت
حفظ کن... لانههای آرامش را ... در تاریخت
دیگر مشتاق خیابان نه
نامت بخشی از سنگ...
سرشار از نشانهی دیرینهشناسان فردا
مشتاق کدام کوچهای صبحدم
که عقیمتر از رود نباشد... ابرهای موسمیاش
باغی که در تو لکه بر پلکش
پرندههایش مضطرب زیبایی بودند
در هیچ آیینهای
راه به کوچهی تاریک اکنون نمیرسد
خیابانهای ابری آینده
تفسیر خشکسالاند ... نترس
بانو ... ببخشایم با کدام زبان در تنت
من مردی خارجی...ام .... در پوستت قاچاق
بر کدام دیوار لحظهای
اندوه چشمت را با رسم الخطهای کهنه
دیرینهشناس زیباییهایی زخمم... من.
ویران مشو در معنایم
من شخصی مهآلوده ... از تبار همیشهام
از لحظهی دشوار دیوار
(و میخندم به شفافیت باد ... که مینوازد سیمای باغ را... شور)
آرام آرام در تاویل روزها... بر مدار سیاهی
نترس از تاریکی... ام
من شاعری ابری ... بر شاخههای درختان
و آونگ ساعتهای شهر است...جسدم
***
بانو فردی دیگر نیز در دستانم مرد است
که خیابانها در انحصار گامش... شاعرانه
و زیباییهای را تکرار میکند در سطور آیات
و زیباییها ... باغها ... سنگ نوشتههایی مادینه
در سایهاش لکه لکه ... همیشه...اند.
در خیابانی چنان که پاییز
گامهایش را در آن میشمارد... مستانه
در مورخهای دور از آینده
بر زهدان کوچههای تنگ ... بگذر
رنگ میبازد ... حروف گذشتهات
اعتمادی نه... به پرندگان نگاهم
به باغ واژگانم
و به متون خارجی...ام... که مفاهیم دور.... در لحظاتی نزدیک
تو سطر خود
و شهر خود
و ترجمان درد خود
من شاعری مه زده ...ام.
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه