شعری از گیتا شمسی
تاریخ ارسال : 9 مرداد 94
بخش : شعر امروز ایران
نفس کشیدنت , دی ها را تنم کرده
ابر ها اگر تعریف شده باشند
کفش ها اگر
پیراهن چهارخانه اگر تعریف شده باشد
تنها زنی می شوم که
امتداد چراغ های خیابان را گم می کند
مستقیم
مستقیم تر
دست تکان می داد بنزین ندارد
و رفتنش داخل موهام
رفتنش داخل موهام
خطوط مستقیمم را آشفته می کرد
حالا که روایت نمی کنم
برف ها روایت را گرفته اند
و تولید سرما تا سینه ام پیش آمده.
این ماشین با دست های دو نفر هم تکان نمی خورد
برف تا سینه ام
برف تا شقیقه هامان
نظم این جاده بهم ریخته
و ابر اگر تعریف شده باشد
دست های منجمد مرا می بینی
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه