شعری از کارلوس دوروموند دآندراده / برگردان : فرشته وزیری نسب

تاریخ ارسال : 28 اسفند 92
بخش : ادبیات جهان
ته مانده
شعری از کارلوس دوروموند دآندراده
برگردان : فرشته وزیری نسب
از هر چیز کمی مانده
از ترس من، از انزجارتو
از فریاد های فرو خورده، از گل سرخ
کمی مانده
کمی مانده از روشنایی
به دام افتاده درون کلاهی
کمی مانده از لطافت
در چشم دلال محبتی
خیلی کم
کمی مانده از غباری
که کفش های سفیدت را می پوشاند
کمی مانده از لباسهایت
کمی ژنده پاره بنفش
خیلی خیلی کم
از هر چیز کمی مانده
از پل بمباران شده
از آن دو ساقه علف
از آن بسته خالی سیگار
کمی مانده
و همچنان از هر چیزی
کمی می ماند
کمی از چانه تو
در چانه دخترت
کمی مانده
از سکوت عریان تو، کمی
در دیوار خشمگین
درپیچک های گنگ
از هر چیز کمی مانده
در بشقاب های چینی
در اژدهای شکسته، در گلهای سفید
در چین های پیشانی ات
در تصویر چهره ات
حالا که از هر چیز کمی باقی می ماند
چرا از من کمی باقی نماند؟
در قطاری
که به شمال می رود ، در کشتی
در آگهی های روزنامه
چرا کمی از من نماند در لندن،
یا در جایی؟
در مصوتی؟
در چاهی؟
از هه چیز کمی می ماند
معلق در دهانه رودخانه ها
فقط کمی
و ماهی ها از آن رو بر نمی گرداند
چه عجیب!
از هر چیز کمی می ماند
نه چندان زیاد ، قطره ای پوچ
که چکه چکه می چکد از شیر
نیمی نمک، نیمی الکل
این پای در حال خیز قورباغه
این ساعت بلور
که شکسته در هزار تکه آرزو
این گلوی قو
این راز کودکی
از هر چیز کمی مانده
از من، از تو، از ابلارد
مویی بر آستینم
از هر چیز کمی مانده
بادی در گوش هایم
غاروغو ر معده ای بهم خورده
و صنایع دستی کوچک
شیشه ای ، کندوی عسلی ، تپانچه ای
فشنگی ، قرص آسپرینی
از هر چیز کمی مانده
و از هر چه فقط کمی می ماند
شیشه های لوسیون را باز کن
و ملایم تر
این عطر خشن و تحمل ناپذیر خاطره
اما هنوز به شکل وحشتناکی
از همه چیز کمی می ماند
زیر موج های موزون
زیر ابر ها و باد
زیر پل ها و درون تونل ها
زیر شعله ها و طعنه ها
زیر بلغم و استفراغ
زیر فریادهای سیاهچال ها ، مردانی که فراموش می شوند
زیر عینک ها و زیر مرگ ارغوانی
زیر کتابخانه ها، پناهگاه ها و کلیساهای پیروزمند
زیر خودت و زیر پاهایت که دیگر سخت شده
زیر قیود خانواده و طبقه
از هر چیزهمیشه کمی می ماند
گاهی دکمه ای، گاهی موشی صحرایی
لینک کوتاه : |
