شعری از پانتهآ صفائی
تاریخ ارسال : 14 بهمن 95
بخش : قوالب کلاسیک
نصف جهان من! همهٔ اصفهان من!
ای نیزهٔ فرو شده در استخوان من!
هر زخم روی پیکر من ردپای توست
نقش تو است در همه جای جهان من
نقل دهان من شدهای باز دست عشق
اسم تو را گذاشته روی زبان من
ای گردباد حادثهسازی که اسم تو
بوران آتش است و عطش در دهان من!
توفان بیملاحظهٔ خانمان کنی
از روزگار نوح نبی تا زمان من
از هرکجا شروع کنم میرسم به تو
ای مقصد همیشگی کاروان من!
از هر زنی شروع کنی میرسی به من
آذر منم، شراره منم، نیروانه من
دور جهان بگرد و به این خانه بازگرد
بالین توست آخر سر ، بازوان من
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه