شعری از هوشنگ ملکی
تاریخ ارسال : 30 مهر 97
بخش : شعر امروز ایران
"وایو"
خورشید در تدارک رفتن بود
تن در تدارک شکستن در تاریکی
سر در تدارک بر باد رفتن
که او با فانوس آبیاش سرنرسید
اول درخت بودیم
بعد از فاجعه که ریشهکن شدیم
و به راه افتادیم
وقتی به شهر رسیدیم
و خوب که فکر کردیم
دیدیم ویران شدهایم
فکر انسان را ویران میکند
- فکرش رو نکن پسر همهچی دُرُس میشه
و هیچ فکر نکردیم که ما میان پریشانی فکرها شاعر میشویم
دیوانه میشویم
ریشه میزنیم
و هیچ فکر نکردیم کاشان جای مناسبی برای انار دادن نیست
و هیچ فکر نکردیم مهرشهر کرج اشتباه بزرگی است
و هیچ فکر نکردیم صحن امامزاده جای مناسبی برای جنازهی سپیدار نیست
درخت در تدارک پوسیدن بود
که آمبولانس رسید
درست مثل پیامبران معاصر که بعد از طوفان میآیند
و هیچ فکر نمیکنند زیر آوار جای مناسبی برای شنیدن موعظه نیست.
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه