شعری از نینا رزندی
تاریخ ارسال : 16 اسفند 93
بخش : شعر امروز ایران
انتهای این لیوان
سر می کِشَدَم به مُهره های تو
ساعتِ روبرگردانده پیچم می کند به پروازهای زخمیِ روی پرده ها
زیرِ این چادرِ سفید مویرگ ها ی برهنه دویده اند
و حلقه های خون
لخته های خوشبختی را بالا می روند
از این همه اشتراکِ موروثی خارشم می گیرد
گلوله می شوم بنگ بنگ
و صدایم شکلکی
برای به آب بستن راه های تو
حالا
شمع روشن می کنم
در حاشیه ی نورهای زرد
با نیمرخی هول کرده از ترکِ عادتِ شانه هات
به دایره های تو مرده ات
پُشت می کنم.
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه