شعری از نیلوفر شریفی
تاریخ ارسال : 6 اردیبهشت 96
بخش : شعر امروز ایران
لحنى شبیه سوتِ قطارها
چیزی را
از زیباییام میکاهد
دست تکان میدهم
و عابران
با چترهای گشوده
سکوت را
به خانه میبرند
دست
تکان میدهم
چشمهایت
سرزمین ... من است
و شاهتوتهای سرخِ لبت
خونِ مادرم
ایران
پرندهها
در چمدانِ کوچکم
تخم میگذارند
طیارهها
از مرزهای قانونی نگاهم
رد میشوند
و آنگاه
در حیاط خانهاى نو
مرگ را
از بندهای رخت میآویزم
نگاهم مىكنى
نگاهم میکنی
و این زن تنها
نیمههای سردش را
در شهری گمنام از یاد میبرد.
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه