شعری از نعمت مرادی


شعری از نعمت مرادی نویسنده : نعمت مرادی
تاریخ ارسال :‌ 30 مرداد 00
بخش : شعر امروز ایران

 

فکر می‌کنم به تمامیت تو
به دیروز که نشسته بودی روی کاپوت ماشین در خلوت آن کوچه
به بوی تو و عطر آن‌همه اقاقیا
به خورشید که روی تجریش می‌خندید
به دیروز و اعصاب انگشت‌های من لابه‌لای موهات

چند سال است فاصله از دیروز قلب من
تا صبح قهوه‌ای چشمانت
از تمامیت خودت بگو
یادم بده
چطور و چگونه
ورق به ورق تو را بخوانم
از زرد لیمویی تن‌ات بگو
از قهوه‌ای سرد چشمانت بگو
از لب‌هایت که به اندازه‌ی
یک دوست می‌دارمت باز نمی‌شود
 از تمامیت خودت بگو
از فوج کبوتران سپید
از گنجشککان پشت پنجره‌ات
اصلا از سامیار بگو
با لحن بچگانه دوستم بدار
از دیروز بگو
از پله برقی‌های مترو
و دستانم که تو را آواز می‌خواندند

از دیروز بگو و بغض
که شبیه پرنده‌ای مرده
گلویم را می‌فشارد
من تمامیت تو را می‌خواهم
ای همه زیبایی
ای همه پرنده
ای لهجه‌ی زیبای دوست داشتن

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :