شعری از نبی شهبازی


شعری از نبی شهبازی نویسنده : نبی شهبازی
تاریخ ارسال :‌ 28 خرداد 00
بخش : شعر امروز ایران

توده‌ی دویست و پنجاه

 


به توده‌ای که میان روده‌ای نشسته است
خزعبلات چه می‌گویی؟!
اگر علفی باشم که از نمودِ لقاح‌اش نگران است
چرا کندن تو
خشونت علیه گیاه محسوب نمی‌شود؟
نمی‌شود ریشه‌ی این مطلب را در گلدانی بکارم
که بذر رشدش را در فعلِ دیگری کاشته‌ای
نمی‌شود به این لامپ جوری نگاه کنم
که تصویری از یک ماه باشد
که جان شمعی را از برکه و خاموشی نجات می‌دهد
اگر ریشه‌ی این مثقال را در گرمی گره بزنم
با لحن محاوره دودش می‌کنی؟
نمک می‌پاشم به وضع موجود
که توصیفِ فارسیِ شفا یافته‌ام
زبان رسمی لفظ را نمی‌داند
نمی‌داند حقی که با نعشگی فراوان به دست می‌آید
نباید در کاغذ باطله خمار پیدایش کرد
نمی‌داند با شهد شکرستانی که در سایز هفتاد خوابانده‌ای
عشوه‌ی دویست و پنجاه گرم‌اَت
بر چربِ چه معامله‌ای جوش می‌خورد!
به من بگو چه‌گونه می‌شود از شهوت تلنبار شده
آدم‌های دار زده ساخت
تا از آن‌ها،
مصوت‌های منقش به‌زنده ساخت؟
وقتی تو را فرا می‌خواندند
انسان کجا بودی؟
دست که می‌برم جان کشته‌ای را از زیر پتو زنده کنم
وحی می‌آید جنده شدی بیرون شو!
و این ‌است که گونه‌ی جانوری‌ام
گونه‌ی انسانی‌ات را حیوانی بوسیده است
به سبب علمی که می‌خواستم بیدار کنم
فاحشه‌ای را دیدار کردم
که به برق دویست و بیست تن می‌داد ولی ترسی از علوم خفیه نداشت
خفت به خود می‌دهم و پایه‌ای را از قلب کوچه از سیم لخت می‌کنم
که اثری از یک برق رفته‌گی معمولی در میان نباشد
با لفظ زیر معنی با بار تحت فشار چه کنم
وقتی خاموشی
واقعه‌ای سیاسی‌ست
که به دلایلی روشن‌اش می‌کنم
دعا می‌کنم
پلی که قرار بود یکی را به توان دو از رودخانه عبور دهد
اسیر مسئله‌ی جبر نشده باشد
اسیر ریاضی
اسیر عربی
با لهجه‌ی فارسی
که از لحاظ هذا غم خورد و تملقِ ماذا پس داد
تو اگر همانی باشی که روزی هذیان من بودی
چرا میان چُرتم
اثری از پاره شدن‌ات نمی‌یابم؟
چرا به گوشه‌ی جگرت
وقتی از گوشه‌ی اتاق‌ات زاویه‌دارتر است
درس هندسه نمی‌آموزی؟
با ذکر این‌که
معشوقه فکر نمی‌کند
بلکه ذکر می‌بخشد.

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :