شعری از مینا سراوانی
تاریخ ارسال : 9 اسفند 95
بخش : قوالب کلاسیک
به ناکامی نگاهت بین مردم کرده رسوایم
همان موجم که خشکیدم اگر اعجاز موسایم
به رازم پی نمی بردی هزاران سال دیگر هم
نمی افتاد اگر در چشم تو چشمِ یهودایم
تمام زندگیِ من خیابانی ست طولانی
نگاهِ سردِ هر عابر به من می گفت: تنهایم !
گذشت آن روزهای سالم و سرشار بعد از تو
زنی مومن به فصل ساکتِ غمگینِ سرمایم
به غیر از عشق چیزی در بساطِ سفره ی من نیست
اگر در بندِ امروزم اگر درگیرِ فردایم
زره بر تن بپوشان یوسفِ شرقی مغرورم
که من سرلشگر دلهای خونِ صد زلیخایم
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه