شعری از میخوش ولیزاده
تاریخ ارسال : 6 اردیبهشت 97
بخش : شعر امروز ایران
برگشتن از همان جایی که آمدن!
برگشتن !
و گشتن لابهلای خاطرهها
پیچیدن لای موهای شانه نکردهی باد
لای روسریها
من یک ابرم
با پیراهن خیسی به تن
این بهار را هم بی تو گذشتم
از قراری که معلوم نیست از آمدنش
فصلهای بعدی با تو بیایند یا نه
دلم را این فصل به کوچ پرندهها بستهام
رها در باد!
با چشمهای بسته و دستهای باز
مبادا که راه خانه را گم کنم!
با پاهایی که باوفاترند با من همیشه
رها در پسکوچهها درپرسهی شبانهی هر جایی
در خانه، کنج خانه، وسط خانه
قاب عکسی با عکسی ...
و پنجرهای که هر لحظه پیش رویم است
پریدن، نپریدن
کسی این دور و برها نیست
خورشید سمت غروب رفته برنمیگردد
اسبم را کجا زین کنم امشب
به گندمزار بروم کجا!
سر مزار خودم که هنوز سر ماندنم ایستادهام
به خانه بیایم سبکوار کجا!
آنچنان که یکروز را با خودم بودهام؟
آنچنان که اسبم نیز فهمیده بود از من،
ازگریههایم؟!
برگشتن، به خانه
بی خانه !
من یک ابرم که میبارم
خیابان درازیست این شهر.
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه