شعری از میثم ریاحی
تاریخ ارسال : 23 اسفند 94
بخش : شعر امروز ایران
"شهید"
مانندِ قَطعیتِ درخت
می میری تا زنده بمانی برای من
تا چشمه ای بزرگ
در چشمه ای بزرگ
غرق باشد
و اویم
در پهلوهای مُعلق تو
چون گونه های کوه اوج بگیرد
و مژه های شکسته ام همچنان
به احترام چهره ی تو
که حاصل یک بوسه بزرگ از خداوند است
و افقی سرخ برای پروانه بلند باشد
تو نه برای خلوت دندان هایمان
نه برای آن هزار و یک دریا
فصلی خوب
برای بازی کودکانی
فصلی که به گل ها
برای شکفتن امنیت می دهد
به ناودان ها برای باران
میدان
و به سرنوشت کرم ابریشم
معنا
تنها تو اعتراف می کنم که از چشمان گُم پیدایم می کند
تنها تو وادارم می کند که بر این سطرهای سنگ بریزم
و پلی آهسته از گردن کلمات
به گیاهان بزنم
که میوه ی تن ات
شب اول تاریخ است
و دستانت خشونتی نمناک
که خون قبیله ام را آرام می کند و
پرندگان بیمار را
شفا می بخشد
مثل گل های قالی که سنگینی مرا تحمل می کنند
مرا به نام دردهای شیرین ات بپذیر و
پشت خوشه های گندم
پناهم ده
تا راه باد
آهسته از کتف های من باز شود
ای آبی افتاده از آسمان
قرمز کم رنگ ....
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه