شعری از مهناز نیک فر
تاریخ ارسال : 26 آذر 04
بخش : شعر امروز ایران
چگونه شمایلت بیرون شود از دل
که همچون دانه در سر پراکندهای
گوش ببندم
صدایت از چشم بیرون میزند
و تر میکند
ابرهای فاصله را
چگونه بیرون شوی از سر
که تن از لمس تو خالی شود
از دستانات که دور شوم
کوچههای تنگ قرار
از پاها بیرون میزند
چگونه بیرون برانمات از رگ
که آب نرسانی به خاک رابطه
و دوباره سبز نشوند دانههای خاطره در سر
که میوههایت از هر شاخه آویزانند
چگونه ابر پاک کند
لهجهی غلیظ نام تو را
از زبان
که همچون نفس
پراکندهای در سینه
بوی نم خاک مست کرده
پنجره را
بگو کی ؟
از کدام دهلیز برگشتهای؟
که شالیزار دوباره دست تکان میدهد
| لینک کوتاه : |
چاپ صفحه
