شعری از مهدی اصغری


شعری از مهدی اصغری نویسنده : مهدی اصغری
تاریخ ارسال :‌ 28 مرداد 01
بخش : قوالب کلاسیک

 

 

عشق گاهی دو سه تا خاطره از نامه برست!
بین ما آنچه به جا مانده فقط سنگ و پرست!

همه ی عمر، تو دلتنگ کسی باشی که
همه ی عمر خود از حال دلت بیخبراست!

پای تو سوختن و فحش شنیدن هایم
داستان ته سیگار من و رفتگرست

دل ما را نشکن ای قسی القلب بترس
آهِ یک آینه از سنگ خطرناک تر است

کاش آیینه زبان داشت! پس از رفتن تو
حجم تنهایی ام انگار به دو ضربدرست

حکمتش چیست خدا داده به ما دستی که
کمتر از روسری و شانه و سنجاقِ سرست

شهر را،کوچه به کوچه بغلم گز میکرد
حال که میگذرد از بغلم،رهگذرست!

میروی پشت سرت،باز اثر خلق کنند
رفتن و آمدنت رونق کافه هنرست

 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :