شعری از معصومه قریشی


شعری از معصومه قریشی نویسنده : معصومه قریشی
تاریخ ارسال :‌ 26 آذر 04
بخش : قوالب کلاسیک

 

 

 

 

یه‌وقتایی انقد دلت تنگه که
علاجی برات غیر سیگار نیست
به دنبال یه تکیه‌گاهی ولی
به هر سمتی می‌چرخی دیوار نیست 

میونت بهم خورده با آینه
امیدی نداری واسه آشتی
تو فکری که یک شب بذاری بری
نه حرفی بمونه نه یادداشتی 

غرورت شکسته ولی ساکتی
صدایی نمونده واسه‌ اعتراض
می‌دونه که بی‌فایده‌ست پر زدن
یه کفتر که افتاده تو دست باز 

خرابی مث(ل) پادشاهی اسیر
که هرآن به مرگ خودش راضیه
گم و بی‌اراده مث(ل) چکشی
که فرمان‌بر دست یه قاضیه

به غربت نمی‌شه بگی زندگی
یه جورایی تمرین جون کندنه
سراپا عسل باشی این شهر تلخ
یه روزی بهت نیششو می‌زنه

ولی وقتی دنیا تهش هیچیه
دیگه غصه خوردن چیه؟ بسه درد
با دست بدم می‌شه گاهی نباخت
به دنبال چیزی که رفته نگرد 

همین لحظه‌های پر از بی کسی
شاید فرصتی واسه اعجازته
اگه هیچ پلی پیشِ روی تو نیست
مردد نشو، وقت پروازته!

 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :