شعری از مریم جعفری آذرمانی


شعری از  مریم  جعفری آذرمانی نویسنده : مریم جعفری آذرمانی
تاریخ ارسال :‌ 2 مهر 89
بخش : قوالب کلاسیک

همه چيز است و هيچ چيزی نيست،
شعر، بی‌‌زندگی پشيزی نيست


شعر در من نبود و من بودم
من نباشم كه شعر، چيزی نيست


شعر را می‌‌شود كه ننويسم
ولی از شاعری گريزی نيست


گند بالا زده ست در شعرم
چه كنم؟ واژه‌ی تميزی نيست


از خودم هم بريده‌ام ديگر
شعر، جز حرف‌های تيزی نيست،


كه فرو می‌‌روند در سر من
خون به خون می‌‌دوند در سر من



كلماتی بياور از بالا
تا بگيرم كمی سر از بالا


ديگر از آسمان كبودترم
من همانم: كبوتر از بالا


سقف اين آشيانه را بشكن
باز كن تكه‌ای در از بالا


جبرئيلم! بيا كمی پايين
يا بينداز يک پر از بالا؛


دوست دارم كه وحی بنويسم
آيه‌هايی رساتر از بالا،


كه فرو می‌‌روند در سر من
خون به خون می‌‌دوند در سر من




صبرم از شعر گفتنم سر رفت
رشته‌ی شعر، از قلم در رفت


در خيالم خيال می‌‌كردم
سرم از ابرها فراتر رفت


اين ورم ابر و آن ورم خورشيد
آسمان هم به باورم ور رفت


گوش من می‌‌شنيد و كر می‌‌شد
هر چه پايم دويد، كمتر رفت

هرچه كردم كه دورتر بروند
كلمات آمدند و با هر رفت،



كه فرو مي‌روند در سر من
خون به خون می‌‌دوند در سر من



جوهر از خون، سَرِ قلم: ناخن
مثل ديوانه می‌نويسم، چون:


گرچه «مايسطرون» نمي‌دانم
باز گفت: «اِنّهُ لمجنونٌ»

گرچه تكراری‌‌اند قافيه‌ها
چار وزن مرا تحمل كن:


فاعلاتن مفاعلن مفعول
فاعلاتن مفاعلن فعلن


فعلاتن مفاعلن مفعول
فعلاتن مفاعلن فعلن


كه فرو مي‌روند در سر من
خون به خون مي‌دوند در سر من

 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :
 

ارسال شده توسط : میثم رنجبر - آدرس اینترنتی : www.dandandard.blogfa.com

سلام خانم آذرمانی؛ انتظار من از شعر شما بیشتر بود.(نسبت به شعرهایی که از شما خواندم!)اما در مورد این شعر باید بگویم فکر می کنم شما در چنبره ی احساسی که قرار داشتید تکیه بر دریافت های حسی را در اولویت خود به هنگام سرودن این شعرگذاشتید. حتی ربط بی ربطی هم لحاظ شده و شاید شما این را جزئی از شاعرانگی خود می دانید! در صحیح بودن یا صحیح نبودن این اتفاق خودتان بیشتر و بهتر می توانید قضاوت کنید.از زحمت شما برای سرودن این شعر ممنونم!افتخار دهید و به وبلاگ بنده سر بزنید!منتظر نظرات کارشناسی شده و قاطع شما هستم!یا حق!...

ارسال شده توسط : مریم جعفری آذرمانی - آدرس اینترنتی : http://

دوست گرامی آقای خدادادی
ممنون از دقت شما اما:
اگرچه بحر ها یکی است اما به هر حال عینِ عبارات به خودی خود هم‌وزن نیستند فعلاتن با فاعلاتن فرق دارد و همچنین مفعول با فع‌لن
چهار وزن مرا تحمل کن، نه اینکه چهار بحر مرا تحمل کن
موفق باشید

ارسال شده توسط : علی خدادادی - آدرس اینترنتی : http://mehnat.blogfa.com

سرکار خانم جعفری سلام
ترجیع بند بسیار تازه و زیبایی از شما خواندم و لذت بردم فقط نمی دانم چرا این شعر را در فهرست غزل معاصر نهاده اند!
همانطور که به حتم می دانید وزن این شعر "فعلاتن مفاعلن فعلن " است که در بحر خفیف مسدس مخبون محذوف سروده شده است.و در این وزن با استفاده از اختیارات وزنی می توان به جای اولین فعلاتن "فاعلاتن" و در عوض فعلن هم می توان " مفعول یا فع لن" آورد ولی در نهایت وزن شعر همان وزن اصلی است: فعلاتن مفاعلن فعلن
با این توضیح خواهید دید که این قسمت از ترجیع بند کمی نامتناسب احساس می شود:
گرچه تكراری‌‌اند قافيه‌ها
چار وزن مرا تحمل كن:


فاعلاتن مفاعلن مفعول
فاعلاتن مفاعلن فعلن


فعلاتن مفاعلن مفعول
فعلاتن مفاعلن فعلن
چون چهار وزن نیست و در کل فقط یک وزن است.
تندرست و مانا باشید.

ارسال شده توسط : aria14 - آدرس اینترنتی : http://

با سلام
بسیار عالی بود
مرسی

ارسال شده توسط : سحر شیرمحمدی - آدرس اینترنتی : www.sahar1326.persianblog.ir

بسیار بسیار حظ کردم.....خانم