شعری از مریم اسحاقی
تاریخ ارسال : 2 مهر 89
بخش : شعر امروز ایران
« از همین راه می آیند »
خیال می کردم آمده ای
از پیِ پر همین سینه سرخ
از کنار دانه های باران
خیال می کردم کنار صدایت نشسته ام
لا به لای فرصت همین سبزه ها
نشانی ام باز در دست هایت گم شد؟
می توانی نیایی!
نه من
از خنکای عرق بیدمشک خاطره ای دارم!
نه تو
از راز نسیم
تنها
نسترن ها روی دیوار جا مانده اند
و کودکانی
که برای قطار دست تکان می دهند.
« طرح »
چرخ می زنم
چرخ
بی که حرکات موزون را بدانم
پرنده ای درونم است
که می رقصاندم
و من
پرهای ریخته اش را ترسیم می کنم
رنگ می پاشم
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه