شعری از محسن جعفری


شعری از محسن جعفری نویسنده : محسن جعفری
تاریخ ارسال :‌ 2 مهر 89
بخش : شعر امروز ایران

1

ارتباط باد
و
پدر
شاید خواب مقدس پروانه ای بود
به اعتبار تجرید آتش
دستانم را از جیب بیرون آوردم
فصل ها بیهوده گرم بودند!
لذت آتش
لای سینه های آفتابگردان
و هجوم مگس به ارتفاع پیشانی
سقوط به سمت سعادت بود.
آب را که ریختی
قالی خندید
گل آبی شد
پرنده آماده رفتن بود
پدر باد می زد بادبادکم را.


2

پرنده هنگام سقوط
گلوله ای بر سینه داشت
شکارچی در شام شب
پرنده را میان خانواده اش تقسیم کرد.
پرواز را به پسرانش داد
مهربانی را به دخترانش
فداکاری را به همسرش
چیزی جز،
سقوط و گلوله برایش نمانده بود.


3


سهم من از هجرت لک لک ها
سقوطی تلخ بود.
در ارتفاع پرواز هر چه بیشتر نگاهشان می کردم
کوتاهتر می شدم.


4


راه سحر از حنجره خروس می گذرد
راه شب
از گلوی جغد
بین دو گلو یک خورشید فاصله است


5

آرزوی ما بود
سر خوردن میان برف های نیامده
شاید سالهایمان
سه فصل بودند و
ما چهار فصل زندگی می کردیم

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :
 

ارسال شده توسط : مهدی خادملو - آدرس اینترنتی : http://

سلام.پسرخوب! حال کردم.